پاسخ عبدالکریم لاهیجی به ادعاهای مربوط به کانون وکلا

عبدالکریم لاهیجی نایب رییس فدراسیون بین المللی حقوق بشر در گفتگویی با جرس که روز 18 خرداد منتشر شد، به بیان روایاتی از نحوه تاسیس کانون وکلای دادگستری ایران پرداخت. او در این گفتگو، نقدهایی را نیز متوجه فعالیت حرفه ای و کارنامه گودرز افتخار جهرمی رییس کنونی این نهاد صنفی کرده بود. اخیرا رضا مهدوی نجم آبادی وکیل پایه یک دادگستری با ارسال ایمیلی به جرس، اظهارات لاهیجی در مصاحبه با این رسانه را نادرست و غیرواقعی خواند که جرس برای بازتاب دادن دو سوی ماجرا نسبت به انعکاس این اظهارات در روز 10 مرداد اقدام کرد. با این حال آقای لاهیجی با ارسال توضیحی تازه برای جرس از موضع خود دفاع کرده و در عوض اظهارات آقای نجم آبادی را نادرست خوانده است. متن پاسخ عبدالکریم لاهیجی را در زیر بخوانید.

.

در شماره مورّخ 10 مرداد آن روزنامه نامه ای از آقای رضا مهدوی نجم آبادی، در پاسخ به گفتگویی که در تاریخ 18 خرداد ماه گذشته با اینجانب درباره کانون وکلای دادگستری داشتید، انتشار یافته که نیاز به پاسخ دارد. تا معلوم شود که به قول ایشان اظهارات چه کسی «نادرست و غیرواقعی» بوده است.

 1ـ اینجانب نایب رئیس فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر مرکبّ از 164 سازمان حقوق بشر ملّی، هستم و نه «کنفدراسیون بین المللی حقوق بشر». یک وکیل دادگستری بایستی تفاوت فدراسیون را با کنفدراسیون بداند.

 2ـ آقای افتخار جهرمی مدعّی است که آیت الله خمینی در فرودگاه مهرآباد سخنرانی کرده و اثبات این ادعّا با گوینده است. اگر گزاف نمی گویند کافی است که از «صدا و سیما» بخواهند که یکبار دیگر این فیلم را از تلویزیون پخش کنند «تا سیه روی شود هر که در او غشّ باشد».

3ـ آقای افتخار جهرمی پس از گرفتن لیسانس به طور قانونی از ایران خارج شد در حالیکه اینجانب و بسیاری از دانشجویان به لحاظ فعالیت سیاسی ممنوع الخروج بودیم. گرفتن دکترا پس از 12 سال اقامت در خارج از کشور افتخار بزرگی محسوب نمیشود! از سوی دیگر بسیاری از اساتید و رؤسای دانشکده ها و دانشگاهها که بر خلاف آقای افتخار جهرمی تنها دو سال سابقه تدریس نداشتند، پس از انقلاب فرهنگی یا اخراج شدند و یا ناگزیر از بازنشستگی شدند.

4ـ نگارنده نامه ناشیانه کوشیده است که برای آقای افتخار جهرمی سابقه فعالیت سیاسی تعبیه کند. به فرض که مرحوم آیت الله طالقانی نسبت به «آقای افتخار جهرمی ابراز محبّت» کرده باشد، این موضوع چه ربطی به کارهای بعدی او در کانون وکلا دارد. برای آگاهی ایشان اضافه می کنم که پس از محکومیت مرحوم طالقانی به ده سال حبس از سوی دادگاه نظامی تجدید نظر در سال 1356 اینجانب به همراهی آقایان احمد صدر حاج سید جوادی و حسن نزیه به وکالت از ایشان به دیوانعالی کشور دادخواست فرجامی دادیم.

5ـ نوشته اند که «در حوادث سال 1360 عده ای از اعضای هیأت مدیره کانون وکلای مرکز از کشور خارج شدند و عده اّی زندانی گردیدند». امّا نمی گویند که چرا رئیس و اعضای هیأت مدیره را به زندان انداختند و آنان چه نقشی در حوادث سال 1360 داشتند؟ می گویند که آقای افتخار جهرمی سه نفر را به عنوان وکیل سرپرست انتخاب کرده بود : آقایان نزیه، اردلان و اینجانب. هنگام تصدی آقای افتخار جهرمی بر کانون وکلا مرحوم عبدالحمید اردلان رئیس کانون وکلا و تعدادی از اعضای هیأت مدیره در زندان بودند و آقایان نزیه و اینجانب هم برای حفظ جان ناگزیر از جلای وطن شده بودیم. دیگر اینکه چگونه ایشان به پرونده وکالتی آقای افتخار جهرمی دسترسی داشته اند تا دریابند که من ذیل درخواست کارآموزی وی چه نوشته ام. پس معلوم است که این نامه جوابیه را هر دو با هم نوشته اند.

آقای افتخار جهرمی از کمیسیون آزمون کارآموزان وکالت که اینجانب و چند تن از همان هیأت مدیره در آن عضویت داشتیم، نمره قبولی گرفت و امضاهای ما ذیل کارنامه کارآموزی وی موجود است. آقای افتخار جهرمی نزد همان هیأت مدیره سوگند یاد کرد که «جز عدالت و احقاق حق منظوری نداشته و بر خلاف شرافت قضاوت و وکالت اقدام و اظهاری» ننماید (ماّده 39 آئین نامه لایحه قانونی استقلال کانون وکلای دادگستری). امّا هنگامی که سه وکیل سرپرست او و دیگر اعضای همان هیأت مدیره به چنان سرنوشتی گرفتار آمدند نه تنها سکوت کرد و به «احقاق حق» پایمال شده آنان برنیامد که در توطئه شورای عالی قضایی برای تسلّط بر کانون وکلا و محو استقلال آن شرکت کرد. امروز هم چاره کار را در این می بیند که پشت یکی از دست پروردگانش پنهان شود!

6ـ نویسنده نامه نمی داند یا تجّاهل می کند که «کانون وکلای دادگستری مؤسسه ی است مستقل و دارای شخصیت حقوقی» که توسط هیأت مدیره ای مرکّب از «12 نفر عضو اصلی و 6 نفر عضو علی البدل» اداره میشود. (مواد 1 و 2 لایحه قانونی استقلال کانون وکلا دادگستری) وی می پندارد که با مغالطه و بزرگ نمایی کارهای مرشد خود می تواند اعمال غیر قانونی شورایعالی قضایی در تعویق انتخابات هیأت مدیره کانون و کلای مرکز در بهار سال 1359 و عملیات مجرمانه محمّدی گیلانی در ابطال پروانه وکالت بیش از 140 وکیل دادگستری و به زندان انداختن و تصرّف غیرقانونی وضبط و مصادره اموال وکلای دادگستری و در نهایت اقدام غیرقانونی شورایعالی قضایی در انتصاب آقای افتخار جهرمی به عنوان سرپرست کانون وکلا را توجیه و به عبارت درستتر لاپوشانی کند.

نویسنده برای تبرئه همکارش می گوید که او «از طرف شورایعالی قضایی بر خلاف میل خود به سرپرستی کانون منصوب گردید». امّا توضیح نمی دهد که چرا وی تمایلی به این انتصاب نداشت و چرا در نهایت آن را پذیرفت؟ آیا موضوع از مصادیق اکراه و اجبار بوده؟ آیا این عدم تمایل ادعایی طّی 15 سال تصدّی غیرقانونی آقای افتخار جهرمی بر کانون وکلا استمرار داسته ؟؟ توصیه می کنم که به قوانین جزایی نگاهی بیندازند تا جزای اعمال همه دست اندرکاران در این توطئه و از جمله آقای افتخار جهرمی را دریابند.

7ـ گفته اند که دستگیری و محاکمه وکلای دادگستری زندانی «در دوره هیأت مدیره قبلی کانون وکلا روی داده است که آقای دکتر افتخار عضو هیأت مدیره نبوده است». جا دارد که از اقداماتی که ایشان پس از تصدی ریاست کانون برای آزادی بیش از ده وکیل دادگستری زندانی کرده اند، همگان را آگاه سازند.

***

پاسخ سیدرضا مهدوی نجم‌آبادی به عبدالکریم لاهیجی

اخیراً مصاحبه ای از جنابعالی در مورد جناب آقای دکتر گودرز افتخار جهرمی ریاست محترم کانون وکلای دادگستری مرکز دیدم متأسفانه باید به اطلاع جنابعالی برسانم که تقریباً تمام اظهارات شما در مورد ایشان نادرست و غیر واقعی بود. وقتی دیدم جنابعالی بعنوان نایب رئیس کنفدراسیون بین المللی حقوق بشر این مطالب را بیان کرده اید بیشتر متأسف شدم. انجام صحیح این وظیفه مستلزم رعایت انصاف، عدالت و دقت بیشتر در مواجهه با افراد و شرح وقایع و حوادث است که این خود از لوازم اولیه حقوق بشر می باشد. اکنون به مطالب شما می پردازم:

1- آیت الله خمینی هنگام ورود به ایران در فرودگاه مهرآباد سخنرانی کردند، بارها این سخنرانی از رادیو و تلویزیون ایران پخش شده است. شما نزدیک سی سال است که از ایران رفته اید و برنامه های رادیو و تلویزیون ایران نه شنیده و نه دیده اید. میتوانید از دوستانتان که حافظه بهتری دارند سئوال نمائید. روزنامه های آن زمان هم بخشی از آن سخنرانی را منتشر کرده اند لااقل می توانید به آنها مراجعه کنید. چگونه شما سخنرانی آیت الله خمینی که میلیونها نفر آنرا دیده و شنیده اند را منکر می شوید. بعداز این سخنرانی آیت الله خمینی به بهشت زهرا رفتند و در آنجا هم سخنرانی دیگری ایراد نمودند.

2- آقای دکتر افتخار برخلاف گفته جنابعالی بعداز انقلاب فرهنگی به ریاست دانشکده حقوق منصوب نشدند بلکه ایشان در اردیبهشت 1358 به ریاست دانشکده حقوق انتخاب گردیدند. دکتر افتخار پس از اخذ دکترای دولتی حقوق با بالاترین درجه از دانشکده حقوق پاریس، در خرداد ماه 1356 به ایران آمدند و از تابستان همان سال در دانشکده حقوق دانشگاه ملی مشغول به تدریس شدند و تا قبل از پیروزی انقلاب به استخدام رسمی به جهت مخالفت ساواک در نیامدند اما در طول نزدیک به دو سال تدریس، دانشجویان با توجه به نحوه تدریس و اخلاق و منش استادی و همراهی با دانشجویان در مبارزات آن روزها بحدی به او علاقمند شده بودند که در اردیبهشت ماه سال 1358 که قرار شد دانشجویان رئیس دانشکده حقوق را انتخاب کنند و در دانشکده صندوق گذاشتند و دانشجویان رأی مخفی خود را به صندوق انداختند، دکتر افتخار بیشترین آرا را کسب کرد و پس از آن شورای دانشکده مرکب از نمایندگان اعضای هیأت علمی، نماینده دانشجویان و نماینده کارمندان دکتر افتخار را به اتفاق آراء به ریاست دانشکده انتخاب کردند وبعد از آنهم که چندبار برای انتخاب رئیس دانشکده بین اعضای هیأت علمی رای گیری شد ایشان با رای قریب باتفاق انتخاب گردیدند. کارنامه او در دانشکده حقوق بحدی درخشان است که دوست و دشمن بآن اعتراف میکنند.

این نکته را هم اضافه کنم که بعداز آزادی مرحوم آیت الله طالقانی از زندان در سال 1357 اینجانب با عده ای از دانشجویان به همراه آقای دکتر افتخار به منزل ایشان رفتیم. آیت الله طالقانی بحدی نسبت به آقای دکتر افتخار ابراز محبت کرد که همه ما متعجب شدیم.

3- آقای دکتر افتخار در سال 1356 از کانون وکلای دادگستری مرکز درخواست پروانه کارآموزی می کند. در آن زمانها معمول بوده است که کلیه داوطلبان موافقت سه نفر از وکلای دادگستری را ضمیمه درخواست خود بکنند. دکتر افتخار از مرحوم عبدالحمید اردلان آقای حسن نزیه و سومین نفر جنابعالی موافقت گرفته است. شما در ذیل درخواست ایشان مرقوم داشته اید « با کمال افتخار موافقت خود را اعلام میدارم». بالاخره هیأت مدیره کانون وکلا آقای حسن نزیه را به سرپرستی ایشان انتخاب می کند و ایشان در ابتدای سال 1358 باگذراندن اختبار در مقام رتبه اولی پروانه وکالت خود را اخذ می نماید. بنابراین مطالبی که جنابعالی در مورد نحوه برخورد با ایشان نوشته اید صحیح نمی باشد.

4- شما ادعا کرده اید که «صحبتهای من تاریخ شفاهی کانون وکلاست که از طریق این گفتگو آن را به صورت کتبی تبدیل میکنم» من از جنابعالی خواهش میکنم که تاریخ جعلی برای کانون وکلا درست نکنید. اگر ‌ ‌فراموش كرده ايد از کسانیکه در جریان مسائل مربوط به کانون وکلا بوده اند و فراموش نکرده اند سئوال نمائید. اکنون من برای شما توضیح میدهم: درحوادث سال 1360 عده ای از اعضاء هیأت مدیره کانون وکلای مرکز از کشور خارج شدند و عده ای زندانی گردیدند برخلاف گفته شما در این زمان آقای دکتر افتخار جهرمی ار طرف شورایعالی قضائی به سرپرستی کانون منصوب نشدند بلکه آقای احمد خواجوی وکیل دادگستری از طرف دادستان انقلاب اسلامی تهران به سرپرستی کانون وکلا منصوب گردیدند. در دوره سرپرستی آقای خواجوی بود که به حکم آقای محمدی گیلانی عده ای از وکلای دادگستری از وکالت محروم و پروانه وکالت آنان ابطال گردید حدود یکصد نفر از وکلا هم معلق شدند تا به پرونده آنان در دادگاه انقلاب رسیدگی شود و تصمیم براین بود که پروانه آنان هم ابطال گردد. در این اوضاع و احوال ‌و در حدود سه سال بعد يعني خرداد ماه ١٣٦٣ بود که آقای دکتر افتخار از طرف شورایعالی قضائی برخلاف میل خود به سرپرستی کانون منصوب گردید دکتر افتخار کارخود را در کانون وکلا شروع نکرد مگر زمانی که شورایعالی قضائی قول داد که دیگر دادستانی انقلاب در کار کانون وکلا مداخله نکند اولین کار دکتر افتخار این بود که از وکلایی که معلق شده بودند رفع تعلیق کرد و سپس به تدریج با موافقت آقای محمد گیلانی پروانه وکالت عده ای از وکلا که محروم از وکالت شده بودند تمدید و بآنان مسترد گردید که از جمله اولین آنان مرحوم داریوش فروهر بود. برخلاف اظهارات جنابعالی در دوره سرپرستی آقای دکتر افتخار دادگاه انقلاب هیچ پروانه وکالتی را باطل نکرد. دکتر افتخار سپس عده ای از وکلای خوشنام را دعوت کرد و کلیه ارگانهای کانون را تشکیل داد و بوسیله عده ای از اساتید دانشگاه که پروانه وکالت هم داشتند برای کارآموزان اختبار برگزار کرد و دركارهاي كانون بويژه در مسائل بالنسبه مهم با وكلاي با سابقه و خوشنام مشورت مي كرد و يك شوراي مشورتي تشكيل داده بود و به جرأت مي توانم بگويم كه امور كانون شورائي انجام مي شد و بالاخره برای ساخت محلی برای کانون وکلا زمینی را در نزدیک میدان آرژانتین که از نقاط بسیار خوب تهران است از سازمان زمین شهری خریداری و ساختمان آنرا شروع کرد و برای ایجاد باشگاه کانون وکلا دو هزار متر زمین را در سعادت آباد از همان سازمان زمین شهری به قیمت منطقه ای خریداری کرد و به کانون رونق بخشید. اینجانب بعد از انتخابات کانون وکلا دو دوره عضو هیأت مدیره کانون وکلا بوده ام، استقلالی که کانون وکلا در زمان سرپرستی آقای دکتر افتخار داشت بمراتب بیش از زمانی بود که دارای هیأت مدیره انتخابی شده بود.

5- فرموده اید که از آقای دکتر بهشتی نامه ای دریافت کرده اید مبنی بر تعویق انتخابات کانون وکلا. جناب آقای لاهیجی آنچه که به کانون وکلا ابلاغ شده بود مصوبه شورای انقلاب بود که بموجب آن تا انجام پاکسازی در کانونهای وکلا انتخابات هیأت مدیره ممنوع شده بود. چون کانون مرکز بنحوی که عرض شد هیأت مدیره نداشت برای آن سرپرست تعیین کردند و گرنه کانون های وکلای فارس و آذربایجان هیأت مدیره خود را تا انتخابات مجدد کانونها حفظ کردند.

6- در اظهارات جنابعالی بقدری مطالب ناصحیح وجود دارد که تصحیح همه آنها به وقت زیادی نیاز دارد. شما میخواهید مسئولیت همه مشکلاتی که برای برخی از وکلا روی داده متوجه دکتر افتخار بنمائید بخصوص در مورد وکلائی که در سال گذشته بازداشت شدند. می گوئید چرا ایشان اعتراض نکرده است در حالیکه دستگیری و محاکمه وکلائی که نام برده اید در دوره هیأت مدیره قبلی کانون وکلا روی داده است که آقای دکتر افتخار عضو هیأت مدیره هم نبوده است.

7- جنابعالی در ایران نیستید و اخبار مربوط به کانون وکلا را از کانال های خاصی که بی طرفانه نیست دریافت می دارید. اما وکلای دادگستری در ایران قشری تحصیل کرده و فرهیخته هستند. آنان قدر زحمات و خدمات دکتر افتخار را می دانند بهمین لحاظ در هر دوره که ایشان کاندیدای هیأت مدیره بوده است یا در انتخابات نفر اول شده است یا با رأی بسیار بالائی در حد نفرات اول انتخاب گردیده است. امید است در فرصت مناسب دیگری بتوانم در باره دوران سرپرستی آقای دکتر افتخار و مرحوم داود فاطمی که قائم مقام ایشان بود، مطالب لازم را که از نزدیک به جهت همكاري با آنان شاهد بوده ام بنویسم تا ‌كسي نتواند با مطالب خلاف واقع ‌اذهان را مشوب نماید و تاریخ نادرست برای کانون وکلا بسازد.

ازخداوند میخواهم که همه ما را از هوای نفس دور بدارد بنحوی که راستی و درستی را سرلوحه کار خود قرار دهیم . تهران ١٤/ تيرماه / ١٣٩١

سید رضا مهدوی نجم آبادی / وکیل پایه یک دادگستری

منبع: جرس

سایت ملی – مذهبی محلی برای بیان دیدگاه‌های گوناگون است.

مطالب مرتبط

آصف بیات

«فوراً تخلیه کنید؟ کجا؟» یکی از دوستانم در تهران پرسید؛ «اصلاً می‌دانند تهران کجاست؟ آیا تا به حال در خیابان‌ها یا بازار بزرگ آن پرسه زده‌اند تا زندگی پر جنب و جوشش را حس کنند؟» تهران شهری با حدود ۱۰ میلیون نفر جمعیت است

عزت‌الله سحابی

ما به ضرورت سراسری بودن و فراگیر بودن یک نهضت نجات‌بخش در ایران پی برده‌ایم‌. «همه پاسخ به چه می‌توان کرد؟» ما به‌طور خلاصه و کلی، در سعی و تلاش برای آغاز و پرورش یک نهضت عمومی فراگیر و سراسری هستیم

محمدرضا نیکفر

جنگ به جز به فرماندهان و هوراکشانش، به بقیه حس ناتوانی می‌دهد. ماشینی عظیم به راه افتاده که منطق حرکت آن به صورت قطبی دربرابر منطق امر مردم است. چگونه می‌توان در برابر این غول آدمی‌خوار ایستاد؟

مطالب پربازدید

مقاله