زندگي و زمانه مرحوم مهندس بازرگان، پرتلاطم و پرآسيب بود. وي يک سال پس از انقلاب مشروطه متولد شد و کمتر از دو دهه پس از انقلاب، چشم از جهان فروبست. هرچند وي نسبت به نسلهاي پس از خود اندکي دير وارد سياست شد، اما «حضور او، حضوري همهجانبه بود.» مسير کلي بازرگان تا به آخر بر مدار سنت مسلط روشنفکران عصر مشروطه ميگشت.
او با درک ضرورت تحولات بنيادين، بنيانهاي ايمان ديني را نيز استوار ميخواستند و اصولا مسيرهاي ديگر تحول را چندان ممکن نميديدند.
این از بلنداقبالي روشنفکران مسلمان بود که آن حزب سياسي که بازرگان به همراه آيتالله سيدمحمود طالقاني و دکتر يدالله سحابي، تأسيس کرد به نام «آزادي» آراسته بود و درعينحال از درک درست تاريخي آنان همين بس که بهدرستي دريافته بودند اين مقام، جز از مسير نهضت و جنبش دسترسپذير نيست. براي درک روزگار بازرگان بايد به ياد بياوريم گستره انقلاب مشروطه و نهضت ملي دکتر مصدق تا به آنجا بود که از يکسو جريانهاي ارتجاعي در متن سنت و سياستهاي کهن در مقابل آن صفآرايي کرده بودند و از سوي ديگر کم نبودند روحانيان روشنانديشي، مانند سيدابوالفضل و سیدرضا زنجانی و سيدمحمود طالقاني که در کنار روشنفکران سياسي وارد مبارزه با ارتجاع و ديکتاتوري شده بودند و از دکتر مصدق پشتيباني میکردند. نظر اين جبهه، اهتمام بزرگي بود که نشان ميداد مباني ديني، نه آنکه با دموکراسي و اراده آزاد مردم و مقيدکردن همخواني دارد، بلکه آنها را ضروري و در رديف احکام شرعي لازمالاجراميداند.
از همين رو بود که براي نشاندادن استمرار حضور این انديشه از مشروطه به اين سو، سيدمحمود طالقاني، تنبيه الامه و تنزيه المله، کتاب جسورانه آيتالله محمدحسين نائيني را که در انديشه شيعي، با حاشيهها و تفسيرهاي خود منتشر کرد. اين کتاب که به تأیید دو مرجع مشروطه، يعني آخوند ملامحمدکاظم خراساني و شيخ عبدالله مازندراني رسيده بود تا پيش از اين کتابي نسبتا ناشناخته از مشروطه بود. بازرگان از يکسو استاد برجسته و رئيس دانشکده فني دانشگاه تهران بود و از سوي ديگر انديشمندي مؤثر در حوزه نوگرايي ديني که همچنان آرای او محل گفتوگوست، اما آنچه بازرگان را در کنار مجاهدتهاي سياسي و آراي مهم ديني و اجتماعي او برجسته ميکند، خلق عظيم و پايداري شگفت او در منش و روش «به راستي اصولگرايانه»اش بود. شايد مهمترين توصيف از اين ويژگي او را محمد بستهنگار کرده باشد که ميگويد بازرگان در یک کلام «جوزده» نبود؛ يعني اينکه او به خوشامد مذاق ديگران نه سخن ميگفت، نه سکوت ميکرد و نه به ظاهر يا به باطن، تغییر جهت میداد؛ اما تفاوت انسانِ اخلاقي با ديگران در همين است که راستيِ منش و عقيده و اخلاق را به صعوبت روزگار نميفروشد و در مقام درستِ «راستآیینی» قرار ميگيرد، جوانان عصر بازرگان شايد با او به درشتي رفتار کردند و با بيپروايي به او ميتاختند، اما اهميت اين سخن بازرگان را دريافتند که ميگفت: «عدالت غير از انتقام و تعدي است و سياست موفق تقوا و رحمت است».
منبع: شرق