اتاق ۱۱ بند ۳۵۰ زندان اوین محل برگزاری کلاسهایی در زمینه مسائل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فکری و همچنین آموزش زبانهای خارجی و مباحثی درباره علوم پایه بوده است. سعید مدنی نیز تا پیش از تبعید به زندان رجاییشهر کرج، طی یک سالی که در آن بند اوین حضور داشت، کلاسهایی در زمینه مسائل اجتماعی به خصوص جنبشهای اجتماعی برای زندانیان سیاسی برگزار کرد. تقریر سلسله مباحث وی در این کلاسها که توسط سیامک قادری، روزنامهنگار و از فعالان جنبش سبز، تهیه شده است.
به گزارش کلمه، پیشتر قسمتهای اول، دوم، سوم، چهارم، پنجم و ششم از درسگفتارهای وی با موضوع «جنبشهای اجتماعی» و تاکید بر وضعیت خاص جنبش سبز در ایران و شرایط دیروز، امروز و فردای آن منتشر شده بود.
آنچه میخوانید، هفتمین قسمت از این سلسله مباحث است:
با عرض سلام، در جلسه قبل بحث درباره ویژگی دوم جنبشهای اجتماعی یعنی برخورداری از اعتقادات مشترک و همبستگی یا همان هویت مشترک را دنبال کردیم و نشان دادیم که هویت در جریان شکلگیری روایت جنبش به تدریج شکل و قوام میگیرد. هویتها همیشه مسیر رو به پیش ندارند، روایتها ممکن است ثابت و حتی ارتجاعی باشند. روایت ثابت آن است که حوادث و وقایع تغییری در دوری و نزدیکی به هدف آن ایجاد نکنند. در واقع در این وضعیت پدیده یا «سوژه» نازا و عقیم شده، حوادثی رخ میدهند اما تغییری در موقعیت جنبش پدید نمیآورند. شما این پدیدهای را که در انتخابات ریاست جمهوری تحت عنوان جنبش بنفش راه افتاد، ببینید. اگرچه اصلا آن پدیده جنبش نبود، اما به هر حال گروهی تلاش کردند تا با مهندسی وارونه یا مشابهسازی آن با جنبش سبز، یک کمپین محدود انتخاباتی را در هیبت یک جنبش اجتماعی مطرح کنند.
با وجود آنکه دوستان آقای روحانی آن کمپین را طراحی و اجرا کرده بودند و به رغم تمایل دولت به برجستهسازی آن با هویت مجعول «اعتدال» و برگزاری مجموعهای از سمینارها، گزارشها و مجموعهای از فعالیتهای ژورنالیستی در روزنامههای رسمی مثل ایران یا حتی نشریه مهرنامه و غیره، اینقدر این تفکر عقیم و نازا بود که در خوشبینانهترین ارزیابیها حداکثر میتوان ادعا کرد آن پدیده و روایت مربوط به آن، درجا میزند یا ثابت و فیکس شده، نه جلو میرود و نه اصلا حرکتی دارد. این روایت داستانی یکنواخت یا فیلمی است که گره دراماتیک ندارد: حوصله شما از آن سر میرود.
گاه روایت، جهت ارتجاعی دارد و به تدریج زایل میشود. مثل پوپولیسم احمدینژاد. این روایت با همه انبوه حوادث و رویدادها آنقدر بیمایه و بی بضاعت است که به قول قرآن مثل کف روی آب میماند. بنابراین فراموش نکنید که تعدد و تنوع حوادث به معنای روایت پیشرفت نیست. بلکه با وجود حوادث متعدد و متنوع روایت ممکن است ارتجاعی با ثابت باشد.
به هرحال شکلگیری روایت به تدریج فضای معنایی ایجاد میکند که نقش حیاتی در تکوین هویت دارد. با کالبدشکافی روایت ما به تاریخ و گفتمان میرسیم. در جلسه گذشته تا حدودی این تاریخ را توضیح دادیم. اما گفتمان، مفهوم پیچیدهتری ست. فوکو معتقد است گفتمان «مجموعهای از قواعد بینام و نشان تاریخی است که در زمان و فضا، دوران معینی میسازد.» گفتمان پدیده، مقوله یا جریان اجتماعی است یا به عبارت بهتر جریانساز و بسترساز است. گفتمان تنها گفتار و نوشتار نیست بلکه مجموعه معناداری از علایم و نشانههای زبانشناختی و فرازبانشناختی است. خطای بزرگی است اگر تصور کنیم گفتمان جای ایدئولوژی نشسته، زیرا گفتمان سیستمی بسته از تمایزات نیست. به همین دلیل نیز چیزی به نام «هویت خالص» وجود ندارد یعنی هویتها همیشه ناخالص، مرکب، آمیخته، سیال، گذرا و درحال بازسازی هستند. در عین حال هویت داشتن به معنای ایجاد حد و مرز است.
شما با شنیدن گزاره «اجرای بدون تنازل قانون اساسی» چه معنایی را در ذهن متبادر میکنید؟ این معنا از یک سو به ما میگوید با کسانی که قانون اساسی را به یک اصل مثلا اصل ۱۱۰ قانون اساسی (ولایت فقیه) منحصر میکنند، متفاوت هستیم و از سوی دیگر اصرار دارد که فعلا در این دوره و مقطع با کسانی که شعار یا مواضعی فراتر از قانون اساسی مطرح میکنند نیز اختلاف داریم. اما آیا تا ابد این چارچوب برقرار خواهد ماند؟ پاسخ منفی است، زیرا هویت به قول ادوارد سعید «جغرافیای خیالی» است و در فضا و زمان نمادین معنا و مفهوم پیدا میکند.
به «اجرای بدون تنازل قانون اساسی» مفاهیم دیگر مثل دموکراسیسازی (دموکراتیزاسیون)، گفتمان ضد خشونت و بسیاری مؤلفههای دیگر را نیز میتوان افزود که محصول یک فرآیند چند ساله و در متن عمل اجتماعی هستند. هویت اگرچه پیش شرط عمل جمعی و جنبش اجتماعی نیست اما در صورت تداوم اعتراض و نارضایتی به سرعت شکل گرفته و به رفتار معترضان جهت میدهد. پس از آن در فرآیند کنش جمعی، هویت دائم تعریف و بازتعریف میشود، تا اینکه بر تلاشهای آگاهانه بازیگران و عاملیتها اثر بگذارد.
هویت کارکردهای موثری در جنبشهای اجتماعی به خصوص جنبشهای جدید دارد. اما از همه مهمتر اینکه فرآیند همگرایی را درون جنبش تسریع میکند، ما به محض آنکه زندانی جدیدی وارد ۳۵۰ میشود از او درباره علت بازداشت، اتهام و علت محکومیتاش سوال میکنیم تا از این طریق به هویت او پی ببریم. کافی است همبندی جدید ما در همان جمله اولش به رابطهای بین علت بازداشتاش و انتخابات ۸۸ اشاره کند، در این صورت بدون کمترین توضیح دیگری ما احساس خواهیم کرد که با او نقاط اشتراک زیادی داریم. هویت ضمن پذیرش تفاوتها بر تشابهات تکیه میکند و فصل مشترک مجموعهای از افراد است که در جنبش مشارکت داشتهاند. کارکرد دیگر هویت «اعتماد» است. ما به دلیل هویت مشترک به همه یا اغلب کسانی که انتساب خود را به آن هویت تایید میکنند، اعتماد میکنیم.
اعتماد یعنی سرمایه اجتماعی، هویت موجب میشود افراد درون جنبش مجموعهای از تعاملات غیررسمی داشته باشند و در شرایط سخت، خطرناک و دشوار به یکدیگر اتکا کنند.
و بالاخره کارکرد سوم هویت، پدید آوردن امکان تداوم عمل جمعی در مقاطع مختلف است. هویت مثل نخ تسبیح عمل میکند. گذشته، حال و آینده ما را به هم پیوند میدهد و از این طریق از انقطاع جلوگیری میکند. این کارکرد موجب میشود وقتی جنبشها به دلیل فشار و مخاطرات حاصل از فعالیت آشکار، ناچار میشوند پنهان شوند، باز هم دچار گسست نشوند. در واقع در دوران فعالیت آشکار، جنبشها به ترویج هویت میپردازند یعنی هویت خودشان را به دیگران عرضه و آنها را به این هویت دعوت میکنند و در دورانی که ناچار به دلیل هزینههای بالا پنهان میشوند، به تعمیق هویت میپردازند. یعنی تلاش میکنند فهم مشارکتکنندگان از مطالبات، ارزشها و در نهایت گفتمان جنبش را عمیقتر کنند. فرآیند هویتسازی و تعمیق هویت تنها بر جنبش به عنوان یک کلیت اثرگذار نیست، بلکه حتی هویت فردی را نیز تحت تاثیر قرار میدهد. هویت فردی همه ما پیش از خرداد ۸۸ تا امروز تفاوتهای زیادی داشته است. درواقع هویت فردی از طریق تولید، حفظ و احیای هویت جمعی و در ارتباط متقابل با آن شکل میگیرد، افراد با حضور در جنبش حس جدیدی مبنی بر توانمند شدن و قادر شدن پیدا میکنند. این حس به نوبه خود موجب تقویت «خود» میشود. این رابطه پیچیده بین هویت فردی و جمعی در جریان جنبش اجتماعی دائما فعال است و به طور خودکار همه ابعاد زندگی ما را تحت الشعاع قرار میدهد.
حالا به تدریج اهمیت هویت مشترک در جنبشها روشن میشود. جنبش اجتماعی بدون هویت ممکن نیست، جنبش اجتماعی با هویت، سرکوبناپذیر است، هویت موجب انسجام در زندگی فردی و اجتماعی میشود و البته از آنجا که امری پویاست و نه ایستا، دایما بازپروری میشود، پس تکرار نمیشود و پیوسته در حال شدن است. اگر جنبش این تداوم ( Continuity) هویت و پویایی آن را از دست دهد، در برابر خطر تنزل به یک فرقه قرار خواهد گرفت.
هویت محصول یک روند طبیعی در بستر و زمینه اجتماعی است، پس مصنوع نیست. کسی نمیتواند صبح از خواب بیدار شود و به دلیل احساس تکلیف هویتی را بیافریند. تعجب من از سادهانگاری برخی نیروهای سیاسی است که تصور میکنند میتوان به طور خلقالساعه هویتی را متولد کرد.
بازگردم به ماجرای «جنبش بنفش» یا همین ادعای «اعتدال». من اگر چه از پیروزی روحانی در انتخابات ارزیابی مثبتی دارم و برای ایشان و دوستانشان آرزوی موفقیت میکنم، اما با همه این احوال ادعای هویتی مستقل تحت عنوان اعتدال را سادهانگاری میدانم. هویت محصول یک فرآیند طبیعی است و نه تزریق آنی و فوری. حتی برخی دوستان این ادعا را توهین به خود تلقی میکنند، معتقدند ادعای اعتدال به معنای آن است که همه جریانات اصلاحطلب پیش از این معتدل نبودهاند. شما معتدلتر از آقای خاتمی، آقای کروبی و آقای موسوی چه کسی را سراغ دارید؟ با واژه که نمیتوان هویت ساخت، نمیتوان جنبش ساخت. هویت همانقدر که در صورت پدیدآیی و تعمیق میتواند اثرگذار باشد، به همان صورت نیز شکلگیری آن فرآیند سخت و پیچیدهای دارد. هویت فرآیند شناخت خود و شناسایی شدن از سوی دیگران است و به واسطه آن تصور و ذهنیت بازیگران و عاملیتهای اجتماعی از خود و تصورات و ذهنیت دیگران از آنها ایجاد میشود. شناسایی شدن توسط دیگران و به انزوا و حاشیه نرفتن، بدنام نشدن، فراموش نشدن به اتکای برخورداری از هویت مستلزم شکلگیری هویت و تولید و بازتولید آن در یک سیر طبیعی است. به همین دلیل جنبشها با رسیدن به مرحله تثبیت هویت، ماندگاری و تداوم خود را تضمین میکنند.
بحث درباره هویت را در اینجا خاتمه داده و در جلسه آینده مولفه سوم جنبشهای اجتماعی یعنی وجود منازعه و کشش را مورد بحث قرار میدهیم.