این خواسته ها با خواسته دموکراسی خواهان دارای مناطق هاشوری مشترکی است اگر نیروی دموکراسی خواهی وجود دارد که بتواند راه دموکراسی را بدون دیگران بگشاید می تواند چنین کند، با توجه به مجموعه شرایط ؛تناسب قوا ؛شرایط جهانی، دموکراسی خواهان جامعه محور باید بتوانند با هاشمی و آنچه کشمکش مدیریتی درون حاکمیت است، برخوردی مناسب کنند.
مقاله هاشمی تقدیر یا تدبیر؟ در پی این بود که نشان دهد هاشمی در پی چه راهبردی است . عملی بودن و مفید بودن این راهبرد خود مسئله دیگری است.
نسبت دموکراسی خواهان با عملی بودن و مفید بودن این راهبرد مورد بعدی بود که توضیح داده شد.
بی گمان به دلایل گوناگون در نقد و بررسی ها است که دیدگاهها اصلاح و تعدیل می شود.
هاشمی چه می خواهد؟
آقای هاشمی خواستار تنش زدایی با غرب است و حل مسئله هسته ای به شکلی که به تحریم ها خاتمه دهد و به جنگ منجر نشود. فضای نسبی در جامعه ایجاد شود و رفتارهای قضایی اصلاح شود.
این خواسته ها با خواسته دموکراسی خواهان دارای مناطق هاشوری مشترکی است اگر نیروی دموکراسی خواهی وجود دارد که بتواند راه دموکراسی را بدون دیگران بگشاید می تواند چنین کند، با توجه به مجموعه شرایط ؛تناسب قوا ؛شرایط جهانی، دموکراسی خواهان جامعه محور باید بتوانند با هاشمی و آنچه کشمکش مدیریتی درون حاکمیت است، برخوردی مناسب کنند.
یاداشت هاشمی تقدیر یا تدبیر؟ بدنبال طرح این مسئله بود و در جستجو شرح و بسط در مورد نسبت خواسته هاشمی و توقعات دموکراسی خواهی در جامعه.
عملی بودن راهبرد؟
عملی بودن راهبرد هاشمی به دلیل نقشی است که وی در درون دولت (حاکمیت) دارد.
این راهبرد در مراحلی عملی شده است. هاشمی به دنبال تغییر رهبری نیست، به دنبال تغییر سیاست های رهبری است. انتقاد از سیاست های حاکمیت به مؤتلفه، ناطق نوری و غیره رسیده است، یعنی از در و دیوار حاکمیت به مجموعه سیاست ها نقد وارد شده است.
اختلاف میان آقای احمدی نژاد و رهبری نظام بارز است. رئیس جمهوری که در سال 84ه.ش سیاست های او به رهبری نزدیک تر بود.
به عبارتی هنوز مسابقه ورقابت این دور در حاکمیت پایان نیافته است و نتیجه معلوم نیست. اما کشمکش ها و تلاش ها در جریان است.
حالا هاشمی بسیاری از دیگران را با خود دارد که با سیاست های موجود مخالف هستند. در مورد سیاست خارجی، سیاست داخلی و در مورد برخی از رفتارهای قوه قضاییه، مجموعه این اعتراضات ویژگی خاصی را ایجاد می کند.در تمام این سیا ست ها رهبری نقش داشته و از آن دفاع کرده است.
بحران مدیریتی جکومت؟
سیاست های رهبری در ایجاد بحران های حکومتی نقش بیشتری داشته است. زنجیره ای از سیاست های هسته ای، رفتارهای داخلی مبنی بر حذف همگان و تنها صدای رسمی کشور و نطام شدن، در عمل بحران مدیریت حکومتی رابیشتر کرده است. این بحران خود را نشان داده است.
به مرور زمان هاشمی همراهان بیشتری در نقد این بحران ایجاد شده پیدا می کند. وی با دلایل خود یا سیاست های هسته ای، حصر موسوی و کروبی و … و سیاست های اقتصادی حکومت مخالف است.
اما سؤال این است که این مخالفت که در جریان است آیا می تواند برای دموکراسی خواهان از سبزها؛ ملی – مذهبی ها و ملی دموکراتها مفید باشد؟ البته با موقعیتی که این جریانات دارند یعنی امکان راه انداختن حرکتی مستقل و مؤثر مانند سال 1388 را ندارند، اما پتانسیل آن را دارند. در عین حال فشار راهبرد کنترل، سرکوب و شدت عمل بر جنبش سبز، حال بخاری غبار آلود و سوزان در درون حاکمیت ایجاد کرده اما جنبش سبز توان حرکت اجتماعی ندارد. این نیرو برای حرکت به فضا نیاز دارد.
این بستر را چه عواملی می تواند ایجاد کند؟
کشمکش درون حاکمیتی و بحران های آن و هم سویی هاشمی با خواست های جنبش سبز، حرکت هاشمی را مفید می کند.
این مفید بودن قرارداد میان هاشمی و سبزها و دموکراسی خواهان نیست، اما هم سویی است که می تواند ادامه یابد و بستگی به شرایط دارد.
حال باید دید آیا امکان دیگری برای تحول و تلاش وجود دارد. اگر ندارد، بدون اینکه دچار توهم روی رفتار هاشمی شویم، باید توجه کنیم که پتانسیل اجتماعی همیشه برقرار نیست، اگر دوره استبداد و سرکوب طولانی پتانسیل مزبور را از میان ببرد ، بازیافت آن سال ها زمان میخواهد تاحرکتی از صفر شروع شود. برای این که از بحران حاکمیتی استفاده شود تا باز برای سالها جامعه به کما یا بی حسی و کرختی نرود ؛ در نتیجه بحران درون حاکمیت برای دموکراسی خواهان مفید است.
پس با نگاه دموکراسی محور و جامعه محور می توان مؤید هر حرکت در جهت تنش در مدیریت حاکمیت شد؛ بدون آنکه دچار توهم شویم چه در توان خود یا در برآورد دموکرات بودن نیروها ، چون در سیاست موازنه قواست که یک نیروی دموکرات را قدرت می بخشد.
مشکل نیروها و افراد سیاسی در ایران اعتماد صد در صدی با عدم اعتماد صفر درصدی به یکدیگر است. در حالیکه در امور سیاسی و کنش مدنی می توان به طور شفاف با هر نیرویی به شرط روشن بودن اهداف همراهی کرد و در صورت توافق همکاری کرد، منتها شفاف، روشن و بدون توهم.
پرسش دیگر از یادداشت هاشمی تدبیر یا تقدیر؟ آن بود که اعتماد به هاشمی ایجاد یأس و ناامیدی می کند، چرا که او بر سر پیمان نمی ایستد. پاسخ آن است که هاشمی به خاطر جنبش سبز و دموکراسی به میدان نیامده است. نقطه هاشور دموکراسی خواهی و جنبش سبزبا هاشمی توافقی نیست. چرا که وی هم در شرایط سختی قرار دارد . تلاش او برای تغییر فضا و خارج شدن از سکون فعلی، به نفع حرکت های اجتماعی است. اما وی با نظر و تحلیل خود وارد ماجرا شده است. منتها باید دید که دموکراسی خواهان توان آن را دارند، از تغییر فضا سود جویند و باز در معادلات سیاسی نقش مؤثر و تعیین کننده پیدا کنند؟
پرسش دیگر از آن یادداشت این است که هاشمی نقش مهمی ندارد، این آرزوی شما است، در نتیجه تلاش بی حاصل است. هر رفتار و فعالیت سیاسی نتایج مثبت و منفی دارد. باید در برآورد نهایی رفتار سیاسی را نمره مثبت ومنفی داد.
در حال حاضر آنچه جامعه ما نیاز دارد، شوک است. این شوک را هر کس وارد کند مفید است. بحران مدیریتی در جامعه بی حس و نیمه کرخت شده باید در درون حاکمیت تحرک ایجاد کند. این تحرک می تواند در جامعه حساسیت و نشاط ایجاد کند.
در این صورت تحرک هاشمی مفید است . چرا که اگر حتی به نشاط جامعه منجر نشود، بحران مدیریتی حاکمیت را علنی تر می کند.
پس حرکت هاشمی در هر حال تحرکی است که رخ داده و فقط آرزو نبوده است. این فاصله گذاری را هاشمی به ناچار انجام داده است و نشانه همان بحران مدیریتی رخ داده است. بحرانی که ابعاد گوناگون داردو ماجرا ها خلق خواهد کرد.
باید دید آیا دموکراسی خواهان می توانند با استفاده از شرایط در مناسبات قدرت نقش موثر بازی کنند در حالیکه اکنون نیروی مطرح هستند. آری مطلب از این قرار است نیروی موثر بودن در سودای نیروی تعیین کننده شدن ؛ این نیاز دموکراسی خواهان است.تعیین کننده شوند همین.
سایت ملی- مذهبی محلی برای بیان دیدگاه های گوناگون است.