هاشمی روش ملک داری که در طول زمانه آموخت روشی خواجه نظام الملکی بود نه امیر کبیری.
این دو با متفاوت است. اولی شمشیر سلطان را توجیه و گاهی کند می کند اما هدفش تحکیم قدرت نظام است به آن اعتقاد هم دارد.
دومی هدفش خدمت به مردم است و حفظ نظام برایش اصل مهمی نیست.
هاشمی را منتها مشکل این بود که نفر اول نظام بعد از مرگ رهبر انقلاب ،دیگر نمی خواست نظارت وفقط دخالت عالیه داشته باشد بلکه می خواست هم رهبری و هم وزیر و نخست وزیر باشد به عبارتی می خواست در کنار رهبری، حکمرانی هم داشته باشد.در نتیجه هاشمی خواجه نظام هم نشد.اگر چه این نگاه را در نظام به جا گذاشت که شاید دیگران ادامه دهند.
اما امروز 20 دیماه است با نام امیر کبیر عجین است.امیر کبیر را 3 صفت بود.
مدرن کردن کشور ، نظم دادن امور همراه با ضد فساد بودن و شجاعتی در برابر بیگانه. مصدق را می توان در ادامه امیرکبیر دانست.
مشکل هاشمی این بود که امیرکبیر را از شجاعت در برابر بیگانه شناخته بود . در حالیکه هاشمی در برابر فساد و فامیل داری مدارا کرد که مدارایی منفی بود
هاشمی در طول زمانی درک کرد که مدرن شدن کشور لازم است که هم دیر شده بود و هم تجربه و کیفیت مدرن شدن کشوربه شکل اصولی را کسانی می توانستند انجام دهند که هاشمی قبلا به خاطر حفظ قدرت جناح خود، ایشان را حذف کرده بود یا کمک به حذفشان نموده بود.
در سال های آخر او برای حفط نظام می دید که تک گویی یک فرد جناح برای نظام خطر ناک است پس اعتراض کرد در این اعتراض هم سویی با مردم پیدا کرد . اما این هم سوئی با مرگ وی خاتمه یافت.اما ملک داری به سبک خواجه نظام در این کشور سابقه دار بوده است. مطلوب نبوده است اما گاه از ویرانی کشور مانع شده است.اما ایران روش مصدق می خواهد تا امورش مطلوب شود. یعنی دولت ملی.