علیرضا رجایی

نولیبرالیسمِ ناقص و بحران انباشت در ایران پساانقلابی

بلوکِ قدرت ایران نتوانسته‌است به هیچ‌یک از مطالباتِ جنبش ۵۷ پاسخ دهد و مجموعۀ این ناتوانی‌ها در حول مفهوم توسعه‌نیافتگی خلاصه می‌شود. شتاب توسعه‌نیافتنی در ایران طی یک دهه گذشته، بر درجه نابرابری و فقر عمومی افزوده‌است و فقدان صلاحیت لازم برای اجرای برنامه‌های توسعه شتابان، لاجرم باعث شده‌است که به واکنش‌های ناشی از فقر و نابرابری پاسخ‌های سرکوبگرانه داده شود.

مسالۀ توسعه‌نیافتگی در اینجا صراحتاً یک مسالۀ به‌تمامی سیاسی است که بدون درک اقتصاد سیاسیِ دولت،ریشه‌های آن پنهان می‌ماند. در یک برآورد کلّی مناسبات سیاسی و اقتصادی در ایران، نمونه‌ای است پیچیده از یک شالوده سرمایه‌دارانه با مختصّات تاریخیِ ویژه خود و انباشته از نوسانات ایدئولوژیک و در اغلب اوقات واپس‌گرایانه؛ در کنار زیرساخت‌های اقتصادی – اجتماعیِ نسبتاً پیشرفته که ملغمه‌ای از مدرنیسم افسارگسیخته و توام با ویرانی محیط زیست و فضای شهری را در کنارِ ارتجاع ایدئولوژیک رقم زده و منجر به ازخودبیگانگیِ بازتولیدشونده و سرکوب و خنثی‌سازیِ عملِ سیاسیِ آگاهانه شده‌است.

مفهومی که طی این سال‌ها در کلیّتِ خویش تمامی این ویژگی‌ها را در یک بافت اقتصادی-سیاسی توضیح می‌دهد، مفهوم نولیبرالیسم است که در محتوای اجتماعی خود چیزی نیست جز ابزار بلوک قدرتی که موفق به مصادره انقلاب ۵۷ شد تا با خصوصی‌سازی، نظارت‌زدایی، موقتی‌سازی کار و سلب مالکیت گسترده، تکوین طبقه جدید سرمایه‌داریِ پساانقلابی و رانتی ایران را شکل دهد تا به طبقه مسلطِ برخوردار از انحصار سیاسی تبدیل شود. این نولیبرالیسمِ ناقص هنوز موفق به حلّ تضادهای سیاسیِ خود نشده‌است و علی‌رغم پتانسیل فرامرزی، قادر به ارتباط و ادغامِ تضمین‌شده و بلندمدّت در بازار جهانی نشده، از این‌رو عمیقاً درگیر بحران انباشت است و با وجود تسلّط بر منابع ثروت، نتوانسته‌است بر دامنۀ انباشت بیفزاید و متعاقباً جامعه را نیز دچار بحران و رکود و فقر روزافزون کرده‌است. این سطح از بحران که تداوم و باز تولیدِ هر نظام سرمایه‌داریی را مورد تهدید قرار می‌دهد، درعین‌حال تناقضات درونیِ نظم ناپایدار موجود را نیز برملا می‌کند که به شکل رقابت‌های سیاسی علنی و افشاگرانه‌تر و گسیختگیِ بلوک قدرت و تَرَک‌های آشکار در هژمونیِ نظمِ مستقر خویش را نشان داده است.

 

مطالب مرتبط

آصف بیات

«فوراً تخلیه کنید؟ کجا؟» یکی از دوستانم در تهران پرسید؛ «اصلاً می‌دانند تهران کجاست؟ آیا تا به حال در خیابان‌ها یا بازار بزرگ آن پرسه زده‌اند تا زندگی پر جنب و جوشش را حس کنند؟» تهران شهری با حدود ۱۰ میلیون نفر جمعیت است

عزت‌الله سحابی

ما به ضرورت سراسری بودن و فراگیر بودن یک نهضت نجات‌بخش در ایران پی برده‌ایم‌. «همه پاسخ به چه می‌توان کرد؟» ما به‌طور خلاصه و کلی، در سعی و تلاش برای آغاز و پرورش یک نهضت عمومی فراگیر و سراسری هستیم

محمدرضا نیکفر

جنگ به جز به فرماندهان و هوراکشانش، به بقیه حس ناتوانی می‌دهد. ماشینی عظیم به راه افتاده که منطق حرکت آن به صورت قطبی دربرابر منطق امر مردم است. چگونه می‌توان در برابر این غول آدمی‌خوار ایستاد؟

مطالب پربازدید

مقاله