نوروز یادآور 

نوروز نوید بخش روز «نو» است. اما میزان طلب هر کس برای روز «نو»، متفاوت است. کسی هست که کم و بیش از روزگار رضایت دارد. مقصودش از «نو» شدن، بهبودی و افزونی امروز است. کسی هم هست که در تله فقر، بیماری و ناکامی‌های این جهان افتاده است، وقتی از روز «نو» سخن می‌گوید، پرتاب شدن به یک وادی به کلی دیگر را انتظار می‌کشد. برای این هر دو گروه، نوروز نقطه‌ای در جریان پیشرونده یا پس رونده زندگی است.
به گمانم سنخ دیگری هم از طلب روز «نو» هست.
برای کسانی روز نو بیش از آنکه نوید بخش باشد یادآور است. یادآور عهد و پیمانی که به روزگار دیرین باز می‌گردد. نوشدن روزگار، یادآور عهد پیشین است. برای هر کس لحظاتی بوده که با خود، جهان، دیگران و خداوند عهدی بسته است. در یک نقطه بحرانی، فرد و روزگار در هم پیچیده‌اند، و پیمانی میان فرد و زندگی منعقد گشته است. سرشت آن پیمان نخستین برای هر کس متفاوت است. یکی به عاشقانه زیستن متعهد شده، دیگری دل در گرو یک کینه مقدس نهاده است، یکی به تلاش علمی متعهد شده، دیگری به نگاه زیبا به جهان، یکی به هستی اخلاقی گردن نهاده و دیگری به زندگی مطابق آنچه خردش حکم می‌کند.
پیمان نخستین هیچگاه رذیلت آمیز و شرورانه نیست. چرا که فرد قرار است بر اساس آن عمری را سپری کند و به خود افتخار کند.
تنها به شرط عمل کردن مطابق با آن عهد و پیمان است که فرد احساس سازگاری درونی دارد و با عالم و آدم هماهنگ است. هر کس روزی به چنین پیمانی وارد می‌شود و دقیقاً همان روز است که آغاز تولد واقعی اوست. هنگامی که از نوشدن روزگار سخن می‌رود، فرد به نقطه آغازین خود متوجه می‌شود. سخن از نوروز، او را به پشت سر متوجه می‌کند. به آنچه پشت سر رها کرده است.
زندگی کم یا بیش با نقض عهد آغازین توام است. کثرت امیال، حوادث روزگار، طلب‌های بی شمار، زندگی را با همهمه و آشوب توام می‌کند. زندگی بخصوص در این روزگار، جز با حدی از فراموشی آن عهد پیشین امکان پذیر نمی‌شود. هر کس به اعتبار چندگانه‌های زندگی‌اش، پاره پاره و گسیخته است. پر است از اشتیاق‌ها و دلهره‌ها و رنج‌های روزمره. پر است اما در عین حال خالی است. مثل برگی است در باد. بازیگر اما شکننده و نازک و بی بنیاد.
صلای نو شدن روز، ممکن است زنگ بیدار باشی از خواب جهان روزمره‌گی باشد. ممکن است یادآور عهدی که همواره در معرض باد فراموشی است. نوروز یادآور است. اگر چه می‌گذرد و دوباره آنچه به یاد آورده شده فراموش می‌شود. اما نوروز بازگشتی است برای نیروی تازه گرفتن از آن عهد آغازین. نوشیدن قطره‌ای از حظ هماهنگی با خویشتن و با جهان. نوروز بازگشت جاودانه است در مسیر خطی زندگی. 

منبع: فیس بوک نویسنده

مطالب مرتبط

سعید مدنی / زندان دماوند

بی‌تردید تفاوتی ماهوی در دامنه و ابعاد خشونت علیه دانشجویان و دانشگاهیان حامی مردم غزه و طرفدار آتش‌بس در آمریکا با سرکوب دانشجویان در اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» ایران در سال ۱۴۰۱ وجود دارد

رضا خندان / زندان تهران بزرگ

به جرئت می توانم بگویم هیچ حکومتی در تاریخ چنین جفایی نسبت به فرزندان کشورش نکرده است. آن ها مرز وحشی گری، سرکوب و خشونت عریان را جابجا کردند. زندانیانی که ساعاتی قبل، آسیب دیدگان را نجات می دادند، حالا خود، هدف حمله ی نظامیان و مقامات شده بودند

ابوالفضل قدیانی و مهدی محمودیان

لحظاتی را از نزدیک دیدیم که نفس کشیدن در میان آتش و دود و انفجار، خود به یک رویا تبدیل شده بود. زمانی که صدای جنگنده‌ها و بمب‌ها همچون کابوسی بی‌پایان بر سر ما فرود می‌آمد، زنده ماندن تنها آرزویی دست‌نیافتنی بود. هر لحظه ممکن بود صدای انفجاری دیگر، جان هر یک از ما را بگیرد

مطالب پربازدید

مقاله