در سالگرد درگذشت مهندس عزت‌الله سحابی (۱۳۰۹-۱۳۹۰)

«نه» به ترس از آزادی

با هاله از پاریس و در نوفل‌لوشاتو آشنا شده بودیم. منشی سرشار از صداقت واخلاص، انبانی پُر از تجربه‌ی عملی و نظری ،با پیگیریِ کار اجتماعی-مدنی و پژوهش‌های عقیدتی-قرآنی که از او الگویی برای زنانِ نسلِ‌ِ ما می‌ساخت.

.

مهندس عزت‌الله سحابی از شناخته‌شده‌ترین‌ چهره‌ها‌ی ملی-تاریخی ایرانیان، و نه فقط شخصیتی حزبی و عقیدتی، بود که در شاهراه جنبش‌های استقلال، آزادی‌خواهانه و عدالت و رشد‌طلبانه‌ی مردم ایران طی سده‌ی گذشته، از مشروطه تاکنون، نقشی برجسته بازی کرد: در نهضتِ ملی‌ دهه بیست و سی، در قیام قهرآمیز دهه‌ی چهل و پنجاه، در انقلاب اسلامی دهه پنجاه و شصت، و در حرکتِ اصلاحی دهه‌ی هفتاد و هشتاد.
در این جنبش تحوّل‌خواهی عمومی هرچند خانواده‌های فکری گوناگون، از عالمان دینی همسو با مردم گرفته تا ملیّونِ ناسیونالیست و اجتماعیون-عامیّون سوسیالیست، همواره حضور ومشارکت فعّال داشته‌اند، در این میان و میدان، خانواده‌ی فکری ملی و مذهبی (یا به بیان بهتر دمکرات-ملی و رفرماتور-مذهبی)، به دلیل چندساحتی بودن معتقدات، چونان پلی میان مردم، علماء، و روشنفکران نقش محوری‌ ایفا کرده‌اند. بویژه، هنگامی که این جنبش‌ها به محاقِ اختناق و سرکوب می‌رفته‌اند. برای نمونه، میتوان به تشکیل ٫نهضت مقاومت ملی٫ به رهبری امثال آیات زنجانی و طالقانی، و..، و مهندس سحابی (که در کمیته دانشگاه آن نهضت،مسئولیت انتشارات و روزنامه ٫راه مصدق٬ را بر عهده داشت)، پس از کودتای ۱۳۳۲، اشاره نمود.
از مهمترین معماهای تاریخ معاصر ما، اما یکی اینست که ملت ایران برغم پیشگامی در جنبش‌های تحول‌خواهی منطقه‌ی خاورمیانه و جهان سوم سابق، در تثبیتِ دستآوردها بیشتر با ناکامی مواجه بوده‌است.

برای نمونه، همین‌که نمی‌توانیم در سطح ملی به بزرگداشت شخصیتی در قد-و-قامت سحابی‌ها بنشینیم. یکی از دلایل چنین وضعیتی را ضعف‌ و کاستی‌های عقیدتی-اخلاقی گروههای پیشرو و شخصیت‌های مرجع که نقش رهبری را ایفا کرده‌اند، دانسته‌اند. پیشتازان مبارزات چریکی در اواخر دهه چهل معتقد بودند که اگر اعتماد مردم نسبت به رهبران گذشته لطمه خورده، حال باید با ایثار خونِ خود آب‌روی رفته را نزد مردم بازگرداند. بی‌اعتمادی به رهبران، احزاب و بطور کلی سیاست، منجر به نوعی بی‌اعتمادی نسبت به خود هم شده و موجب رفتاری پیش‌بینی‌ناپذیر در مردم ما که بخشی از این روحیه شاید ناشی از مشاهده‌ی انواع پیمان‌شکنی‌ها و محصول یک بحران اخلاقی باشد.
در همین‌جاست که اهمیّتِ کار سحابی‌ها که نمادِ نوعی اخلاقِ سیاسی و سیاستِ اخلاقی بودند، نمودار می‌شود. البته  این اخلاق نه تقوای‌ پرهیز که تقوای‌ ستیز بود. اشتباه و لغزش هم طبعا از آنِ کسانی است که به میدان عمل وارد می‌شوند و در معرض ٫آلوده شدن دست٬ قرار می‌گیرند.

دو خصوصیت بارز اخلاقی سحابی‌ها یکی وفاداری بود و دیگر، انتقادپذیری. از دکتر سحابی نقل می‌شود که وقتی برای تأمین خانواده‌های زندانیان سیاسی از ایشان تقاضای کمک مالی شد، پرسید مهندس بازرگان چقدر پرداخته ‌است؟ و وقتی گفتند مثلا صد تومان، ایشان ۹۹ تومان داد! چنین وفاداری‌ای اما هیچگاه کورکورانه نبود و برای نمونه، می‌شود به انتقاد دکتر از مهندس در مورد اطلاعیه مشترک با مرحوم مطهری پیرامون آثار دکتر شریعتی اشاره کرد که به صدور اطلاعیه دوم مهندس انجامید.
مهندس عزت نیز چنین ارزشهای انسانی و متعالی را تجسم و تداوم می‌بخشید: از سویی اصالت، وفا، هویت، حفظِ اصول، در کنار پویایی، شنوایی نسبت به تغییر سلیقه‌ها و حساسیت جامعه و نسل‌جوان‌ و ضرورت به روز شدن دایمی. در مجموع، ٫اعتدال٬ و توازن شایسته میان عزم و حزم را باید شاخص کار سحابی‌ها، پدر و پسر و دختر، دانست.
مکمل این اخلاق، این بینشِ مهندس بود که مبارزه‌ی معطوف به تغییر اجتماعی کوششی است ٫علمی٬ و او کُنشِ سیاسی را، به معنای فلسفی مفهوم، می‌فهمید. سیاست در کشور ما کمتر به‌شکل علمی مورد توجه روشنفکران و بویژه سیاستمداران (و بالاخص دولتمردان) قرار گرفته است.

مطالعه‌ی آثار قلمی مهندس سحابی، که از مقالات دوران جوانی در نشریات دهه‌ی بیست، مانندِ مجلات ٫فروغ علم٬ و ٫گنج شایگان٬ شروع می‌شود تا نشریه‌ی ٫ایران فردا٬ در دهه‌ی هفتاد و کتاب‌هایی چون طرح ٫مباحث بنیادین ملی، در دهه‌ی گذشته، نشان می‌دهد که او هر روز بیش از پیش، به ضرورت تعمیق مبانی علمی و درکِ ساختاری از چشم‌اندازها و راهکارهای بلندمدت و بویژه بر باز اندیشی سپهر عمومی و ٫امرملی٬ ورای تنوع قومی، طبقاتی، فرهنگی و عقیدتی موجود، تأکید ورزیده است. و این جنبه شاید از مهمترین ساحاتِ میراثِ سیاسی مهندس عزت باشد که نیازمندِ غور و بررسی‌های مستقل بعدی است.
جنبه‌ی مهم دیگر در مشیِ مهندس بُعد عدالت‌خواهی اوست و این باور که راهِ برون‌رفت از بحران اجتماعی کشورهایی چون ما از مسیر نو-لیبرالیسم مطلق و تسلیم به شکلِ مسلط ٫اقتصاد بازار٫ نمی‌گذرد (همچنانکه نه از طریق انواع سوسیالیسم دولتی و اقتصادهای هدایت‌شده)، بلکه خروجی پیشنهادی وی شکلی از سوسیال-دمکراسی بود متکی بر یک پروژه‌ی رشد-و-توسعه‌ی علمی و فنی.
و بالاخره، و به یک معنا مهمتر از همه، آن‌که مهندس سحابی از دودمانِ روشنفکرانِ اصلاحگر یا رفرماتور مسلمان بود. راهی که از زمانِ سیدجمال در همه‌ی سرزمین‌های مسلمان دعوتی بود به خروج از سده‌ها انحطاط تمدنی بویژه در فرهنگ دینی ما، و این واقعیّت که نقد و اصلاح دین پیش‌نیازِ هر نقد (اجتماعی-سیاسی) دیگر است.
بررسی تمامی این ابعاد، علاوه بر ضرورتِ زنده و بزرگ‌داشتِ یادِ بزرگان برای امروز و فردای‌مان، کاری بود که در مورد مهندس باید انجام می‌شد و خواهد شد. ٫یادمان٬ به معنای درستِ مفهوم، همان پاسخگویی به سه نیازِ حفظ، فعال‌سازی و نقدِ ارزشهای گذشته است با توجه به نقشِ تعیین‌کننده‌ی ٫سازندگانِ٬ تاریخ (یعنی شخصیت‌ها، در کنارِ سه عاملِ دیگر: قانونمندی، مردم، و تصادف).
و دوستان مهندس خود را برای چنین بزرگداشتی آماده می‌کردند که ناگهان حادثه‌ی هولناکِ همراه شدن هاله سحابی با پدرش پیش آمد و سپس راهی شدنِ هدی صابر که همه را در بُهت و ناباوری فرو برد، و نه تنها این بزرگداشتِ تحلیلی را به تأخیر انداخت، که به مرگِ مهندس ابعاد تازه‌ای بخشید و نشان داد که از همان ﺩﺭﻳﭽﻪهایی ﺍﺳﺖ ﻛﻪ «ﺑﻪ ﺭﻭﻱ ﺗﺒـﺎهی ﺑﺴـﺘﻪ ﻣـﻲ ﺷـﻮﺩ».
با هاله از پاریس و در نوفل‌لوشاتو آشنا شده بودیم. هر چه خوبی در پدر و پدربزرگش سراغ داشتیم در بُعد زنانه و مادرانه‌ی کلمه، از همان آغاز در او متبلور بود. منشی سرشار از صداقت، اخلاص، و ..، انبانی پُر از تجربه‌ی عملی و نظری که طی چند دهه‌‌ی گذشته، با پیگیریِ کار اجتماعی-مدنی و پژوهش‌های عقیدتی-قرآنی خویش اندوخته بود، و از او الگویی برای زنانِ نسلِ‌ِ ما می‌ساخت.
زمانی والتر بنیامین گفته بود تکنولوژی های بازتولید مدرن یگانگی اثر هنری را که ناشی از ٫هاله٬‌ی اوست را از میان برده‌اند. مهندس نیز با هاله‌اش رفته بود، بی‌آنکه امکانِ تکثیرِ ساده‌ی امثالِ او فراهم باشد!
هنوز سوگ بانوی صلح را باور نکرده بودیم که ناگاه خبر سرآمدنِ صبرِ صابر آمد و بر «یک داغ نیک ناشده، داغی دگر نهاد»!
پهلوان هدی صابر از سلسله‌ی اهل فتوت و پیرو آيین جوانمردی و عیاری بود. مجاهدی بی‌سلاح و اهل صلح و اصلاح. پندار و گفتار و کردارش بنیاداندیش و راهبردی می‌نمود. مشکلاتِ کنونی جامعه‌ی ما و نسلِ جوان را می‌شناخت و ریشه‌ی آن‌را در بحرانِ هویتی، اخلاقی-عقیدتی می‌یافت. از اینرو، بنحوی منظم در دو زمینه‌ی زیر جهد می‌کرد: ا. کار نظری شامل بازخوانی تاریخ معاصر از سویی و از دیگر سو، بازاندیشی در مبانی جهانبینیِ یکتاپرستی؛ ۲. کار اجتماعی در میان مردم و در محرومترین مناطق، معطوف به چشم‌اندازِ توسعه و بهروزی. و اینهمه، همان مُدلی بود که روشنفکرانِ ما باید و شاید که پی گیرند.
داستان هدی و هاله مشابه ٫قصه‌ی حسن و محبوبه، دکتر شریعتی بود. مصداق نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ نَبَأَهُم بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْنَاهُمْ هُدًى. با این تفاوت که اگر آنزمان مرگ را زیر دندان پنهان می‌کردند و مسلح به میدان نبرد می‌شتافتند، اینزمان با دستانی قلم‌شده و زبانی پیام‌آورِ آگاهی و آشتی، امابا همان آمادگی فارغ‌بالانه  برای مرگ، به استقبال زندگی، پیکار فرهنگی و مدنی می‌شتابند. از اینرو، با توجه به بغرنجی بیشتر موقعیتِ تازه‌ که صلاحیّت‌ برتری می‌طلبد، ترازِ والاتری از تلاش و مبارزه را به نمایش می‌گذارند. افسوس که این بار معلّمی نیست که این قـصّـه‌ی پُرغصه را بـه مـویـه های غریـبـــانه و زیبایش بازپـــردازد.

خطری که اینک طیف دوستان و دوستدارانِ راه-و-رسمِ سحابی‌ها را، از هر بینش و گرایش، تهدید می‌کند این است که نتوانند جای خالی او را با جهد و اجتهاد خویش و همگرایی و تفاهم لازم پُر کنند و دچار پراکندگی و تشتت و سردرگمی شوند. در صورتِ وقوعِ چنین رُخدادِ شومی همسویی جبهه‌ی مردمی و جمهوری‌خواهی است که دچار خلل خواهد شد.
راهِ مقابله با چنین آفتی شجاعت است. وفای به عهد و میراثِ معنویِ پدران نیازمندِ «دلیریِ دانستن» یا جسارتِ استفاده از نیروی فهم خویش است، تا زنده و بروز بماند؛ و آنگاه ورودِ بی واهمه به میدانِ احقاقِ حق و تحققِ آزادی، نترسیدن و نترساندن، در عینِ «گفتنِ حقیقت به قدرت»! (به تعبیرِ زنده یاد ادوارد سعید). پس با استمدادِ همت از دو روح پرفتوح و پاکِ هدی و هاله، عشق و امید می‌ورزیم که هرچند افتان و خیزان، همچنان رهروی کوی دوست بمانیم.

منبع: ehsanshariati.org

سایت ملی – مذهبی محلی برای بیان دیدگاه‌های گوناگون است.

مطالب مرتبط

آصف بیات

«فوراً تخلیه کنید؟ کجا؟» یکی از دوستانم در تهران پرسید؛ «اصلاً می‌دانند تهران کجاست؟ آیا تا به حال در خیابان‌ها یا بازار بزرگ آن پرسه زده‌اند تا زندگی پر جنب و جوشش را حس کنند؟» تهران شهری با حدود ۱۰ میلیون نفر جمعیت است

عزت‌الله سحابی

ما به ضرورت سراسری بودن و فراگیر بودن یک نهضت نجات‌بخش در ایران پی برده‌ایم‌. «همه پاسخ به چه می‌توان کرد؟» ما به‌طور خلاصه و کلی، در سعی و تلاش برای آغاز و پرورش یک نهضت عمومی فراگیر و سراسری هستیم

محمدرضا نیکفر

جنگ به جز به فرماندهان و هوراکشانش، به بقیه حس ناتوانی می‌دهد. ماشینی عظیم به راه افتاده که منطق حرکت آن به صورت قطبی دربرابر منطق امر مردم است. چگونه می‌توان در برابر این غول آدمی‌خوار ایستاد؟

مطالب پربازدید

مقاله