ایرانی را که تو در آن نباشی نمی خواهم .
خسته ام از بس که ناظر بوده ام و سکوت کرده ام. خسته ام از این که کر و کورو لالم کرده اند. خسته ام از اینکه در اوج توانایی ناتوانم کرده اند. خسته ام از اینکه حقم را از این آب و خاک گرفته اند . خسته ام از این همه ظلم و ستم . بمان نسرین بمان که تو مرهم این همه دردهایم هستی. بمان با من که میدانم روزی همه این حق ها را برایم پس می گیری.
به یاد دارم روزی را که هاله در چند قدمی ام به زمین افتاد و هرگز بلند نشد … روز بدی بود… بدترین روز دنیا بود . غم هاله یک طرف ˛ دیدن حال پریشان بزرگانی که عمرشان را در راه آبادی و آزادی ایران صرف کرده اند یک طرف. قاصرم از وصف فریادهای جان گدازی که در سکوت سر می دادند . این سکوت آدم را خفه می کرد …. این سکوت آدم را خفه می کند….
به یاد دارم روزی را که در آن سوی مرزها خبر رفتن صابر چگونه مرا دیوانه وار آشفته کرد. در تماس هایم با ایران باز هم فریادها و فغان های سکوت بود که می شنیدم و من هم سکوت می کردم.
نه آن بار که هاله در چند قدمی من بود و نه این بار که هدی فرسنگ ها دور از من کاری ازم ساخته نبود. جز سکوت سکوت سکوت …. ما را چه شده است با این همه سکوت مرگ بارمان ؟!
ای ستوده تر از همه ستوده ها
ایرانی را که تو در آن نباشی نمی خواهم. صدایت را از آن سوی دیوار های بلند می شنوم ” آیا یاری کننده ای هست که مرا یاری کند ؟” تمام لحظه ها در گوشم پیچیده و مرا رها نمی کند. می خواهم یاری ات کنم نسرینم اما چگونه ؟ نمی دانم …..نمی خواهم سکوت کنم . تمام سلول های بدنم فریاد می زنند یاری کن یاری کن یاری کن….
آهای شماهایی که در روی زمین خدایی می کنید باشد خدا باشید ˛ خدایی کنید اما نسرین هم باید باشد.
بیکاری است ˛ باشد. گرانی است ˛ باشد. تحریم است ˛ باشد. انرژی هسته ای است ˛ باشد. خفقان است˛ باشد. سرکوب است ˛ باشد. زندان ˛ شکنجه ˛ حصر ˛ مرگ است˛ زور است ˛ ظلم است ˛ باشد . باشد باشد باشد همه این ها که شما خدایان زمینی می خواهید باشد اما اما اما اما نسرین هم باشد .
آهای شماهایی که در روی زمین خدایی می کنید همه چیز آن طور است که شما می خواهید . تمام قدرت دست شما ست. فتنه و آشوب و نارضایتی که نیست ! اعتراضی هم نیست ! همه در صلح و صفا روزگار می گذرانند ! تمام دشت ها و کوه ها و بیابان ها و رودها و دریاها هم که مال شماست . تمام جانداران به اذن شما شب را سحر می کنند . نفت و گاز و انرژی هم که برای شما استخراج می شود. شما که فجر 5 دارید. شما که هواپیمای بی سرنشین دارید . شما که ماهواره به فضا می فرستید . شما که این همه دارید پس به نسرین چه کار دارید؟ او که هیچ کدام از این ها را ندارد؟
مگر غیر از این است که خود خوب می دانید˛ آهای خدایان روی زمین که همه این قدرت ساختگی تان به نفسی چون نفس مسیحایی نسرین بر باد می رود؟
نسرین باید باشد .این مرز شکستن سکوت است.
سایت ملی – مذهبی محلی برای بیان دیدگاه های گوناگون است.