درباره نویسنده: «مصطفى أمزير» کارشناس در زمینه رابطه اسرائیل و اعراب و اهل کشور مراکش است و مقالات کارشناسانه بسیاری نوشته است.
او همچنین در زمینههای دیگر در مورد خاورمیانه در روزنامههای راُی الیوم و دیگر روزنامهها مطلب ارائه داده است. در ضمن ایشان در مورد مرحوم «محمد عابد جابر» نیز مقالاتی به رشته تحریر در آورده است. در همین مقاله نیز ناتوی عربی در انتظار اولین بیانیه استراتژی را نوشتند که جناب «علی سرداری» آن را به فارسی بر گردانده است.
متن:
بحث در مورد «ائتلاف استراتژیک به خاورمیانه» بازگشته و امروز آن را در رسانه ها با عنوان «ناتوی عربی» شناخته می شود و برای ظهور دوباره آن پس از اجلاس شرم الشیخ و نقب این پروژه ای است که ایالات متحده آمریکا به شدت در دوران ترامپ آن را تبلیغ می کرد و برای آن در آوریل 2020 یک نشست عربی-آمریکایی برای آماده سازی راه اندازی آن با مشارکت از مقامات بلند پایه پادشاهی عربستان سعودی و ایالات متحده برگزار کرد. در آن نشست ایالات متحده آمریکا، امارات متحده عربی، پادشاهی بحرین، کشور کویت، سلطان نشین عمان، کشور قطر و پادشاهی هاشمی اردن حضور یافتند.
آن گردهمایی در آن زمان، گامی مهمی برای طی مراحل آن نشست تلقی می شد و راه اندازی ائتلافی که هدف آن تقویت امنیت و ثبات در منطقه و جهان بوده، تلقی می شده است.
این پروژه در اجلاس و در سطح بالا که در ژانویه سال 2021 گذشته برگزار شد، هنگامی که کوشنر کشورهای شورای همکاری خلیج فارس را با وجود «اختلافات بینالمللی» او اقدام به صدور بیانیه کرد که متنی در بند هفتم و نهم خود، به «تقویت ادغام نظامی بین کشورهای شورای همکاری خلیج فارس تحت نظارت شورای دفاع مشترک» اشاره داشت و توسعه مشارکت های راهبردی بین شورای همکاری خلیج فارس، کشورها، گروه ها و سازمان های منطقه ای و بین المللی برای تأمین منافع مشترک است.
البته موارد یاد شده اشاره های واضح به تولد مورد انتظار «اتحاد استراتژیک خاورمیانه» تحولات پی در پی داخلی در آمریکا که پیامدهای بحران انتخابات ریاست جمهوری، باعث به تعویق انداختن آن بحران به هفته های اخیر شد و از طرفی این روند مصادف شد با تحولات جنگ اوکراین.
از سوی دیگر با مشاهده یک حرکت غیرعادی در منطقه و طی چند ماه گذشته برای ناظران سیاسی قابل توجه بود که به نظر می رسد که بازگشت روابط به حالت عادی بین رژیم ها آغاز شد.
رسانهها (بین قطر و عربستان سعودی) و امارات، مصر و ترکیه، ناهماهنگی در این زمینه ارائه کردند و به دنبال آن دیدارهای سران «صهیونیستی، امارات و ترکیه» پیش از پایان دادن به دیدار هیجان انگیز دیگری بین «اسد» وابسته به جبهه مخالف رابطه با اسرائیل و از طرفی شیخ محمد بن راشد آل مکتوم، یکی از رهبران سیاست عادی سازی اعلنی با اسرائیل باشد.
برای پایان دادن به این نمایش زنده سورئال با اجلاس های استراتژیک عمومی که در شرم الشیخ و نقف تحت نظارت مستقیم آمریکا برگزار شد، و در همین راستا به دنبال آن یک سفر «هیجان انگیز» دیگری در پایان این ماه توسط بلینکن به الجزایر پس از دیدار تل آویو انجام خواهد شد.
همین موارد نیز نشانه ای واضح است که منطقه در تنگنای جدی سیاسی به سر می برد و انتظار میرود در روزهای آینده نوزاد وی اعلام شود و شاید ظهور صهیونیستها که در بیش از یک بیانیه سیاسی پس از آن دو اجلاس اخیر بیان شد، نشاندهنده این باشد که این پروژه آماده است.
دقیقا قرار گرفتن آن بر روی زمین، طبق سناریوی احتمالی زیر:
نخست: گرم کردن جبهه با ایران برای یافتن توجیهی برای اتحاد نظامی پیش رو، در این چهار چوب، و سرمایه گذاری روی «تهدیدی که گروه حوثی برای امنیت عربستان سعودی و منافع بین المللی تبدیل شده است، منتفی نیست و لازم است. در این راستا به طوری که اقدامات نظامی آمریکا و رژیم صهیونیستی بر روی اهدافی در داخل یمن انجام گیرد و سپس منطق تقابل در رسانه ها در خاورمیانه از مبارزه علیه صهیونیست ها در سرزمین مبارک فلسطین جهت آن را عوض کند و به مبارزه مذهبی با «تهدید ایرانی» که رژیم صهیونیستی بیش از یک بار از کشورهای منطقه عربی و (اسلامی) خواسته است تا در یک جبهه در کنار آمریکا برای دفع «تجاوز» ایران متحد شوند.
دوم: سرمایه گذاری در موفقیت رسمی حاصل از سیاست عادی سازی با اسرائیل در برخی از کشورهای منطقه ، که به تدریج افکار عمومی عربی را برای پذیرش موارد زیر آماده می کنند.
دیگر صحنه پذیرایی از جنایتکاران جنگی صهیونیستی در رباط، ابوظبی، مسقط یا آنکارا این افکار عمومی رامنزجر نمی کند، از سوی دیگر سازمانهای انقلابی حامی مردم فلسطین (به طور کلی دارای شخصیت اسلامی) دیگر نمیتوانند مانند سالهای پیش مردم را در تظاهرات گسترده جمع کنند تا عادیسازی را با صدای بلند محکوم کنند.
پس از «مشروعیت بخشیدن» به پروژه عادی سازی با اسرائیل از طرفی با سفر رهبران حماس به رباط بلافاصله و پس از آن امضای همکاریهای رژیم صهیونیستی و مراکش صورت می گیرد. دیگر نمی توان این همکاری را یک امر داخلی در نظر گرفت. در چنین حالتی این به آن معنا خواهد بود که مبارزه هیچ معنایی ندارد. به ویژه و از همه مهم تر پس از مهمان نوازی تکان دهنده ای که اردوغان از رئیس جمهور رژیم صهیونیستی در آنکارا پذیرایی کرد.
پس بنابراین صحنه عادی سازی با اسرائیل در حال حاضر آماده شده است. اکنون در مواجهه با این فروپاشی روانی عمومی، صحنه برای برداشتن گامهای عادیسازی از رابطه رسمی محدود، به سوی پروژه گروهبندی استراتژیک عمومی منطقه ای، که امکان ادغام نظامی و امنیتی رژیم صهیونیستی را پس از قرار داد اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و ورزشی را نیز محیا می کند.
طبق این داده ها، انتظار می رود که کشورهای منطقه بر اساس این پروژه تقسیم شوند تا آن موفقیت آمیز شود، مثل همیشه این سازش در این مرحله اهمیتش پیشتر از پرونده های گذشته است.
اکنون در این روند آن کشورها به سه تیم از همکاران خود تقسیم می شوند ، دسته نخست در روزهای آینده با جسارت و گستاخی تولد رسمی این بلوک منطقه ای را اعلام خواهند کرد. که عبارتند از امارات، مصر، مراکش و بحرین. کشورهایی که در روابط خود با «اسرائیل» گام های بلندی برداشته اند.
بنابراین تصمیم سیاسی آن ها از دید ناظران این پروژه هیچ شگفتی در افکار عمومی عرب ها ایجاد نخواد کرد. از این رو، موفقیت در جذب اولین واکنش به گام اساسی آن را تضمین خواهد کرد. پیش از این که آن ها به کشورهای گروه دوم از همکاران خود بپیوندند تا بعد آن اتحاد را به عنوان یک عمل انجام شده ایجاد نمایند. احتمالاً این موضوع مربوط به اردن، سلطان نشین عمان، عراق و عربستان سعودی را در بر خواهد گرفت. در این میان تیم سوم به عنوان یک عامل بازدارنده برای جذب جنبش های که این پروژه را رد می کنند عمل خواهد کرد و آن ها را کم کم به پدیده ای پر سر و صدا و تهاجمی تبدیل می کنند که از طریق کانال های رسانه ای و کنفرانس های هدایت شده با این پروژه مخالفت می کند.
تا این که آن ها ناامید شوند و حرکت شان با گذشت روزها کند شود و به صورت جسد ذبح شده درآورند. کما این که همان طور که تسلیم واقعیت می شوند، همچنین تسلیم سایر مظاهر عادی سازی نیز شوند و نورها به تدریج از آن ها کنار رود تا این که به فراموشی سپرده شوند. از سوی دیگر کشورهای اسفنجی که گوشه «اسلامیست ها» را در دست دارند، در این میان نقش ایفا کنند.
به ویژه، مانند ترکیه و قطر… با این سناریوی مورد انتظار، چیزی به نام آزادی فلسطین از حافظه مردم با گذشت زمان و پس از تبدیل شدن اسرائیل به یک کشور عادی پاک خواهد. پس از آن که صهیونیست های عرب بعدها به صدور قوانین کیفری مبنی بر جرم انگاری یهودی ستیزی (مترادف معنای دشمنی با حق موجودیت اسرائیل) متوسل می شوند.
جرم انگاری عمل حمایت از مقاومت و اصلاح برنامه های آموزشی برای پاک کردن منازعه فلسطینی-صهیونیستی از حافظه نسل های آینده گام خواهند برداشت.
این همان برنامه راهبردی است که در محافل تصمیمگیری در حال تحقق است و از سوی دیگر شواهد و قراین موجود آن را چنین نشان می دهد، ولی مسلم است که بین ایده و تحقق واقعبینانه آن فاصلهای وجود دارد که با تنگنای و گستردگی سیاسی قبض یا بسط مییابد. آگاهی از اهداف برنامهریزی شده و با توجه به واکنشهای مقاومتی بازیگران ملت که امروز تا فردا باید ابتکار عمل را به دست آورند تا خود را از دام «آغوشهای حمایتی» که خطرناکتر از چهرههای آشکار مأموران است رهایی یابند.