نهضت «نوزایی» فرهنگ ملی و «بازپیرایی» مذهبی (رنسانس و رفرماسیون) از آنجا برای هرگونه تغییر-و-تحولخواهی پیش-شرط میشود که به قول هگل، قومی که خدای بدی دارد(یعنی تصور بدی از خدا دارد)، طبعا قوانین بدی دارد، دولت بدی خواهد داشت، و …؛ این دو قطب ملیت و مذهب در اینجا بهخلاف تصور رایج، دوگانه نیستند، بلکه لازم-و-ملزوم یکدیگر و مکمل اند.
متن سخنان احسان شریعتی در سومین سالگشت درگذشت مهندس عزتالله سحابی که روزنامههای رسمی حاضر به گزارش و انتشار آن نشدند!
بررسی میراث مهندس عزت سحابی (۱۳۰۹-۱۳۹۰)، از پی حوادث سهمناکی که برای دُخت او هاله و فرزند معنوی او هدی صابر رخ داد، در سایه قرار گرفت؛ و امیدواریم این مهم با انتشار مجدد مجلهٔ «ایران فردا» جامهٔ عمل بپوشد. میوههای باغ سحابیها و زندهیاد دکتر یدالله سحابی، هریک به اندازهای پر شهد بودند که توجه به سرچشمه و بستر رشد این فرزندان، به دلیل تواضع آن پدر و پسر، مغفول مانده است.
خاطرهٔ هاله سحابی (۱۳۳۶-۱۳۸۰) با زندگی سراسر تلاش خود، حضور در همهٔ صحنههای مبارزه، جبهه، زندان، پژوهش، هنر و نقاشی، و ..، عشق فاطمهوارش به راه پدر، تا حدِّ مرگ، نمونهای از زنان موحد نسل ما ارائه داد که آدم را به یاد این ابیات شاهنامه میاندازد که: «ﺯﻧـﺎﻧـﺸـﺎﻥ ﭼـﻨـﯿـﻦ ﺍﻧﺪ ﺍﯾـﺮﺍﻥ ﺳﺮﺍﻥ، ﭼﮕـﻮﻧـﻪ ﺍﻧـﺪ ﮔُـﺮﺩﺍﻥِ ﺟـﻨـﮓ ﺁﻭﺭﺍﻥ؟»
و نمونهٔ این پهلوانان؟ هدی رضازاده صابر (۱۳۳۷-۱۳۹۰)، پژوهشگر فرهنگ فتوت و جوانمردی، تلاشگر عرصهٔ مدنی در مناطق محروم، موسیقیشناس، روزنامهنگار، زندانی عقیدتی، و…؛ که شناخت هر یک از این شخصیتها نیاز به نشستی مستقل دارد. تو را كوثر چشمهٔ [وفور-و-فزایندگی] بخشیديم…بیگمان خصمت، خود، بىسرانجام (بلاعقب و دمبریده) خواهد بود… إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ…إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ…
مهندس سحابی در زمان ما نماد پیوند خانوادهٔ بزرگ موسوم به ملی-و-مذهبی ایران معاصر بود، حلقهای که نسل و عصر ما را با دوران پدران فکری ما، آ..طالقانی، مهندس بازرگان، دکتر سحابی، نخشب، حنیفنژاد، و دکتر شریعتی متصل میساخت: حلقهای که جنبش مدنی جاری کنونی را به انقلاب، به دوران مبارزات قهرآمیز و به نهضت آزادی و نهضت ملی، و تا مشروطه و سیدجمال، پیوند میداد؛ همان حرکتی که تبارش به مشروطه و تنباکو میرسد.
او در این مسیر بارها اسارت و زندانها را تحمل کرد: پس از کودتا و در جریان «نهضت مقاومت ملی» سال ۳۳، به جرم انتشار روزنامهٔ «راه مصدق»، که مسئولیت آنرا شخصا برعهده گرفت. در سال ۴۲، پس از تشکیل نهضت آزادی در سال ۴۰؛ در سال ۵۰، که به ۱۵ سال حبس محکوم شد. و از کودکی به یاد دارم که همسرشان از اینکه مهندس ممکن بود سالهای سال در زندان بپوسد، اظهار نگرانی میکرد؛ تا اینکه با انقلاب ۵۷ زندانیان سیاسی از زندانها آزاد شدند. پس از انقلاب نیز متاسفانه، او بارها در سالهای ۶۹(نامه به هاشمی)، ۷۵، (توقیف ایران فردا)، ۷۹، و ۸۹ (چند ماه پیش از وفات) گرفتار حبس شد. از قزلقلعه به قصر، از اوین به عادلآباد شیراز، از عشرتآباد به…؛ مهندس سالهای عمرش را در گذر از زندانی به زندان دیگر سپر کرد؛ یادآور کلام حضرت یوسف که گفت پروردگارا، زندان برایم دوستداشتنیتر است از آنچه بدان میخوانندم…قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ…
«نهضت آزادیبخش ایران»، به تعبیر دکترشریعتی، نام مبارزاتی دورانی بود (برای آنچه امروزه «نهضت آزادی» خوانده میشود)، و در تداوم جنبشهایی چون «خداپرستان سوسیالیست» محمد نخشب، و پیش از آنکه دوران مبارزات قهرآمیز و پیوستن شاخهٔ دانشجویی نهضت، به «سازمان آزادیبخش خلق» (بعدها مجاهدان حنیفنژاد)، آغاز شود. در این مقطع علل شکست مبارزات ملی گذشته در ضعف مبانی فکری-اعتقادی، قطبی و شخصمحور بودن رهبریهای گذشته (به جای اصل رهبری جمعی شورایی)، و سامان و تشکلنیافتگی آنها، ارزیابی و جمعبندی میشد و ضرورتِ آغازی نو و شروعی دیگر مطرح میگشت. در مرامنامهٔ آن نهضت نوشته بود: «ما مسلمانیم، نه به این معنا که…؛ ایرانی هستیم، ولی نمیگوییم که…؛ تابع قانوناساسی هستیم، ولی..با سوءتعبیر آن…؛ مصدقی هستیم، ولی نه به آن معنی-و-مقصدی که…»؛ از کلیت این اصول نیاز به یک کار «ایدئولوژیک-انتقادی» تازه استنباط میشد.
نهضت «نوزایی» فرهنگ ملی و «بازپیرایی» مذهبی (رنسانس و رفرماسیون) از آنجا برای هرگونه تغییر-و-تحولخواهی پیش-شرط میشود که به قول هگل، قومی که خدای بدی دارد(یعنی تصور بدی از خدا دارد)، طبعا قوانین بدی دارد، دولت بدی خواهد داشت، و …؛ این دو قطب ملیت و مذهب در اینجا بهخلاف تصور رایج، دوگانه نیستند، بلکه لازم-و-ملزوم یکدیگر و مکمل اند. جهانبینی توحید به هر موحدی میآموزد که در عرصهٔ اجتماعی میبایست و میشایست جهتگیری ملی و مردمی، آزادی-و-عدالتطلبانه و توسعه-و-تعالیخواهانه داشته باشد؛ چنانکه زمانی حنیفی میگفت: «مرز توحید-و-شرک از میانهٔ استثمارکننده-و-شونده میگذرد».
پس مبارزات سیاسی-اجتماعی هنگامی موفق خواهند شد که چنین تحول فکری و روحی عمیق و عظیمی پیشتر رخ نموده باشد. زیرا از میان همهٔ عناصر مقوم فرهنگ، دین عمیقترین و صمیمیترین عنصر است؛ و در صورت اصلاح نشدن باورهای سنتی، موروثی-خرافی، بزرگترین مانع هر تحول و رشد خواهد شد.
در پایان، به پاس همراهی همسر مهندس، بانو زریندخت عطایی، که طی همهٔ این سالها وفادارانه او را همراهی کرد، و بویژه در روزهای شوم وفات مهندس که از سیاهترین لحظات سالها و دهههای پیش بود، صبورانه چون سنگ کوه ایستادگی کرد، برخیزیم و دقیقهای ایشان را تشویق کنیم…
منبع: فیس بوک نویسنده