سید عبدالمجید الهامی

مشروطیت و روحانیت (قسمت دوم)

در قسمت نخست مقاله دیدگاه اول روحانیت در قبال نهضت مشروطه مشاهده شد این نگاه مبرزترین تئوری مخالف با نهضت مشروطه است. این گفتمان در طول یکصدسال اخیر چه در دوره پهلوی و چه در دوره جمهوری اسلامی؛ دیدگاه عرفی گرای مردمی مشروطه را از صحنه قدرت و حتی اجتماع کنار زده است. بعبارتی ائتلاف قدرت استبدادی شاهنشاهی و ولایت مطلقه مشروعه علیه جریان مشروطه طلبی بوده است.

در اینجا دیدگاه عرفی که روحانیت مشروطه طلب عرضه کننده آن بود را مورد بررسی قرار می‌دهیم دیدگاهی که شاید پایگاه فکری آن ملا میرزا نایینی بود، اما سخنگو و اعلام کننده آن ملا آخوند خراسانی بود. این دو دیدگاه یعنی نوری و خراسانی تا به امروز هنوز در صحنه تئوری و عملی جامعه ایران در حال تصادم و تضارب آرا هستند اولی در راس قدرت و دومی در درون جامعه و مردم و نیروهای مدنی قرار دارند دو دیدی که روحانیت را در نزد مردم متمایز میکند. این قشر هیچگاه یک دست نبوده است روحانیتی که می تواند حامی و آوردنده استبداد و حکومت ضد قانون و مخالف عرف و بسیار سنتی و خشن که نماد آن دوگانه نوری، مصباح «تئوریک» و خمینی «عملی» یا حامی نهضت مشروطه و دولت قانون و آزادی خواه و مستقل و واضع دولتی عرفی، دمکراتیک باشد که نماد آن خراسانی، نائینی،«تئوریک» و مصدق«عملی» آن باشد.

ملای مشروطه طلب آخوند محمد کاظم خراسانی متولد 1255 ه ق . و متوفی 1329 ه ق . صاحب «کفایةالاصول» بزرگترین رهبر دینی نهضت مشروطه در دو بُعد نظری و عملی بوده است. تدوین قطعات سیاسی در آثار وی با یکصد سال تأخیر و انتشار کتاب«سیاستنامه خراسانی» امکان تبین ابعاد ناشناخته آرای سیاسی این عالم دور اندیش را پیش از پیش فراهم آورده است. این آراء از یک سو برخاسته از اجتهاد فنی یک فقیه اصولی و از سوی دیگر محصول نخستین مواجه متفکران شیعی با اندیشه تجدد و مردم سالاری، حاویی نکات بدیهی است که می توان از آن به«مکتب سیاسی خراسانی» یاد کرد.

در این مکتب ، دوگانه های شریعت و مشروطیت، فقه و قانون، حقوق مردم و تکالیف الهی، سنت و تجدد در کنار هم پذیرفته می شوند و استبداد و حکومت مطلقه در تعارض ذاتی با اسلام معرفی شده و اصول مشروطیت اظهر ضروریات اسلامیه در عصر غیبت در عرصۀ سیاست شناخته می شوند. خراسانی نخستین فقیه امامی است که بر اساس مبانی شرعی، رأی مردم را در تدبیر عرصه عمومی به رسمیت شناخته و از حق جمهور مردم در حکومت سخن گفته است.

سه محور در اندیشه آخوند خراسانی بوده که به عبارت ذیل می توان برشمارد:

1-حکومت مشروطه در مکتب خراسانی چه حکومتی بوده است. خراسانی از حکومت مشروطه چه تلقی ای داشته است و به چه میزان از اندیشه مشروطه اروپایی مطلع بوده است؟ 2- خراسانی به مثابه یک فقیه طراز اول امامی بر اساس کدام مبانی شرعی و به چه میزان حقوق مردم را در ادارۀ جامعه به رسمیت شناخته است و برای ارادۀ ملی چه جایگاهی قائل بوده است؟ 3-در حکومت مشروطه خراسانی دین چه جایگاهی داشته و احکام فقهی چه نقشی در قانون ایفاء می کرده اند و فقها از چه امتیازات و حقوق ویژه ای برخوردار بوده اند؟ به طور کلی در مکتب سیاسی خراسانی نسبت دین و سیاست چگونه تبین می شود؟

آخوند ملا کاظم خراسانی دیدگاهش در ارتباط با حکومت چگونه است و حق مردم و منافع ملی و نوع حکومت و اعمال حاکمیت بر چه مبنایی است. نقش مردم در این منظومه کجاست، به اعتقاد ملا باید نقش عقل در اجتهاد سیاست ارتقاء پیدا کند. عنصر اساسی باید بر آن مبنا اعمال و اقدام نماید. یعنی به عبارتی عقل مدار بود. او همچنین با ولایت مطلقه بشری که همانا حاکمیت سلطنتی خودکامه است متضاد است. به عبارتی با هر گونه استبداد در هر لباسی و هر عنوانی مخالف و آن را رد و ناقض اصل حاکمیت ا…. می داند. علاوه بر آن چون در مکتب شیخ فقها( انصاری ) تلمذ کرده با هر گونه حاکمیت حکومت مشروعه در بعد سیاسی آن مخالف و حتی تحقق این نوع حکومت را ممتنع می داند و سیاست ورزی فقیهان و حاکمیت و ولایت در امر سیاسی را غیر ممکن می داند.

آخوند خراسانی در یکی از تلگراف هایش در وجوب اهتمام در حمایت از مشروطه که همراه با شیخ عبدا…. مازندرانی نوشته شده و در حمایت علنی از حق خواهی مردم در مقابل حاکمیت استبدادی و همچنین در مقابل مشروعه خواهان است،(عنوان تلگراف اینست، «وجوب اهتمام در مشروطیت از اظهر ضروریات دین مبین») یاد آور شده است، خدمت جنابان عمدتی العلماءالاعلام ملاذی الاسلام آقای حاجی سید محمد امام زاده و آقای صدرالعلماء دامت برکاتهما، احکام صادره از این خدام شرع انور بر وجوب اهتمام در مشروطیت دولت ایران و تشکیل مجلس شورای ملی عمومی و حرمت دادن مالیات به حکام حالیه بلاد جمیعاً صحیح و صادر از داعیان است، و نسبت صدور ناسخ احکام مزبور از مرحوم مقدس آیت ا…. آقای حاجی میرزا حسین قدس سره و این خادمان شریعت مطهره از اکاذیب و مفتریات، چگونه رفع ید و اعراض از چنین نعمت عظمی که موجب قطع تعدی و ارتکابات دلخواهانه ظالمین و مقدمه حفظ بیضه اسلام است ممکن، و صدور ناسخ در چنین امر واضحی که اظهر ضروریات دین مبین است. متحمل الصدور می باشد شرح مراتب معروفه را به عموم مسلمین ابلاغ فرموده با کمال اتحاد و اتفاق کلمه در انفاذ احکام الهیه عز اسمه بذل و جهد نماید تا بعون ا…. نفوس و اغراض و اموال مسلمین پیش از این تلف نشود و این بقیه ممالک اسلامیه از استیلا و تصرف اجانب محفوظ بماند.

این حمایت علنی قدرتمندانه بزرگترین فقیه زمانه و عالم اعلم وقت از حاکمیت مشروطه طلبان و حکومت منتخب آنان در ایران است. دادن مالیات و رعایت قانون مصوبه آن و حمایت سیاسی از آن را برعهده تمامی احاد مردم ایران گذاشته شده بدون آنکه بگوید این حکومت بر چه سیاق و مرامی است وی در تقریری که بر کتاب آیت ا…. نائینی آورده اصول مشروطیت آن را برگرفته از شریعت اسلام می پندارد، و سیاق آنرا بر دیانت اسلام می داند.

این حمایت، زمانی اهمیت دارد که بدانیم تاریخ این پشتیبانی درست در عهدی است که قانون اساسی مشروطه و متمم آن تصویب و به رأی گذاشته شده، مجلس ملی بر پا است و دولت ملی مشروطه هم بوسیله مجلس انتخاب شده و حق حاکمیت بنام ملت است و اصل مهم سلطنت ودیعه الهی است که از جانب ملت به پادشاه مشروطه طلب واگذار شده، یعنی حاکمیت زمینی و مردمی و با مشروعیت و مقبولیت احاد مردم می باشد. این گفتمان در مقابل معترضینی است که حاکمیت را الهی، قانون گذاری را غیر شرعی، مخالف شریعت و انتخابات را منکر می دانند. این سیاق و روش در اندیشة آخوند نشانی از مردمسالاری است که آخوند بدنبال وضع آن بود.

نظر آخوند خراسانی در ارتباط با کتاب نائینی کل مطلب مشروطه طلبی و مردم سالاری را به روشنی و وضوح اعلام می دارد، آن هم مردم سالاری بر مبنای حق رأی مردم-حاکمیت ملی و مردمی و با علوم جدیده و فناوری های نوین و تحولات عصر نوین- رساله شریفه «تنبیه الامه و تنزیه المله» که از افاضات مستطاب شریعتمدار صفوه الفقها و المجتهدین ثقه السلام و المسلمین العالم العامل آقا میرزا محمد حسین النائینی الغروی دامت افاضاته است، اجل از تمجید و سزاوار است که ان شاءالله به تعلیم و تعلم و تفهیم آن مأخوذ بودن اصول مشروطیت را از شریعت محمد استفاده و حقیقت کلمه مبارکه «بعوالاتکم علمنا ا… معالم دیننا و اصلح ما کان قد فسد من دنیاناً» را بعین القین ادراک نمایند.

این تغریر روشن و واضح مرجع بزرگ شیعه بر کتاب تنبیه الامه است که ریشۀ  مشروطه را در شریعت اسلامی می داند و دین هم مؤید است، به صراحت تأیید می کند. تمامی نظرات دیگری که مشروطیت را مخالف دین می داند نفی می کند و از طرفی به همه اعلام می کند که مردم سالاری (دموکراسی) با دین منافات و تباینی ندارد.

آخوند خراسانی به عنوان یکی از مراجع مطرح در نجف با ارسال تلگراف، مشروطه خواهان را به ادامه مبارزه ترغیب می کرد. او در پاسخ به مخالفان مشروطه می گوید:” این مشروطه، مشروعه نیست. سّلمنا، ولی بفرمایید مگر ما قبلاً حکومت مشروعه داشتیم تا اِشکال کنیم که چرا این حکومت غیر مشروعه، جای مشروعه را گرفته است؟ نگاهی به عملکرد حکومتهای پیش از مشروطه بیندازند تا برایشان ثابت شود که آن حکومتها، نه تنها ذاتاً مشروعه نبوده است، بلکه اکثر عملکرد آنها، شکست های بسیار سخت و سهمگینی به مبانی شرع مقدس و به امت اسلامی وارد آورده که حتی یادآوری آنها اسباب شرمساری است…. کسانی که مشروطه را به دلیل مشروعه نبودن تخطئه می کنند چرا علیه این فجایع سخنی نگفته اند و با حکومتی که عمال آن مرتکب چنین تبهکاری هایی می شدند، مبارزه نکردند؟”

نیت آخوند خراسانی” هدف او و همکارانش از دست زدن به این عمل، جهت مردم زندگی راحت مهیا شود، ستم را از سرشان بردارند و از ستم دیدگان پشتیبانی، و به کسانی که گرفتار هستند کمک کنند…. در دنباله می افزاید که می خواهد قانون خدایی را اجرا و کشور اسلامی ایران را از حملۀ کفار نگاهبانی کند، قصد او اجراء امربه معروف و نهی از منکر و دیگر قوانین اسلامی که همه به سود مردم می باشد است. وی در راستای این هدف اهتمام خود را توجه به کرامت ذاتی انسان به عنوان یک مبنا در استنباط حقوق و تکالیف انسان از نصوص دینی، توجه به حق مشارکت شهروندان در ادارۀ امور و تعیین سرنوشت خویش می دانست و برای او پایداری ایران و استقلال آن و حق حاکمیت ملت ایران و برقراری دین اسلام مهم تر از هر چیزی بوده است. و این امر در سپهر مردم سالاری قابل پردازش بود.

بنابراین اساس آخوند ملا کاظم خراسانی، درنامه ی به دولت انگلیس- ضمن اعتراض به رفتار دولت روسیه و همراهی ضمنی انگلیس با رفتار روسیه– یادآور می شود که: ملت تازه بیدار ایران که با هدف احقاق حقوق ملی خود و گسیختن زنجیره اسارت و آزادی از قید سلاطین، این همه خون ها و قربانی ها داده و بلای بر باد رفتن خانمان ها را تحمل کرده، تا جان در تن دارد، به بردگی بیگانکان تن نخواهد داد…. اصل استقلال و آزادی نصب العین آخوند هست‌.

در چنین موقعی که ملت تازه بیدار ایران، برای تنظیمات اساسی خود به همان گرفتاریهایی دچار است که ملت و دولت فخیمه انگلیس هم در ابتدای تأسیس مشروطیت خود به آن مبتلا بودند….مانع و باز دارنده ملت ایران از اهداف ملی خود نباشد؛ و دولت روس را از این اقدامات و مداخلات ناحق که تمام اهتمام رجال ایران مصروف دفع آن گردیده، منصرف کنند.

آخوند در تلگرافی که در تاریخ 1328ه ق که برای سران دولت های بزرگ جهان بعد از هجوم قوای روس و انگلیس ارسال می دارد، می گوید: ملت مظلوم ایران که عضوی قدیمی از خانواده بشریت است، به انگیزه احساسات ملی خود، گام به وادی تربیت و ترقی نهاده و با راهنمایی و تأیید پیشوایان دینی، زنجیر اسارت و رقیتی را که از حکام استبدادی در گردن داشت، با یک جنبش ملی گسیخت و پس از فداکاری ها و تقدیم قربانی ها، موفق شد اساس خود سری و استبداد را ویران کند و حکومتی ملی و شورایی بر پایه استوار مشروطیت و ملیت تأسیس کرد. ولی این اقدام نتایجی در برداشت که با مقاصدی که حکومت روسیه از دیر باز–در جهت محو آزادی و استقلال ایران– دنبال می کرد مخالف بود، و بدین لحاظ، حکومت روسیه در صدد بر آمد تا فرصت از دست نرفته، با حرکت های غیر قانونی و مداخلات ناروا، آزادی پروران را از اجرای برنامه های خود–در جهت نیل به پیشرفت های ملی– بازدارد و هر چه زودتر به آرزوهای خود برسد. این بود که تا توانست، از هیکل پوسیده استبدادیان نگهداری و از استوار شدن اساس مشروطیت جلوگیری کرد و حتی پارلمان ایران را به دست لیاخوف روسی منهدم ساخت، و همین که بنیاد پوسیده استبداد را در معرض نابودی دید، نیروهای خود را به تبریز اعزام داشت و نیروهایش در مقابل چشم مأمورین کنسولی دولت های بزرگ مرتکب آن همه تجاوزها شدند…. و تبهکاران و اشرار داخلی را تا توانست علیه دولت ایران تحریک کرد و وقتی آنها پس از صدمه ها و خسارت های زیادی که به ایران زدند سرکوب شدند پناهشان داد…… همان اهدافی را که دولتین می خواستند با اعطای نیم میلیون لیره وام به ایران به آن برسند و ملت و دولت ایران زیر بار نرفت، اکنون دولت انگلیس در صدد است –باتوسل به بهانه هایی چند– به آنها نائل گردد……ملت تازه بیدار ایران که خویش را از بردگی خاندان سلطنتی قدیمی خود رهایی بخشید، تا جان در تن دارد تن به بردگی بیگانگان نخواهد داد….. گمان نمی رفت که طرفداران حقوق بشر، بجای آنکه در عالم نوع پرستی، آزادی پروران ایران را در اصلاحات نوع پرورانه کمک کنند، سکوت و اغماض در برابر این همه تجاوزات روس و انگلیس به حقوق ملت ایران را که لازم است برای اصلاح امور و پیشرفتهای اساسی خود فارغ البال باشد، روا بشمارند.

تلاش ها و جهد و کوشش آخوند خراسانی در اهتمام به پشتیبانی و حمایت در استقرار مشروطه و نگهبانی از آن در مقابل تمامی بلایی که آنرا تهدید می کرد، چه از ناحیه استبدادیان، چه از ناحیه مشروعیان و چه از ناحیه خارج زده ها منورالفکرهای چپ و راست و چه از ناحیه دول مستبد استعماری روسیه و انگلیس نشانی از تلاش یک دیندار در پاسداری از حاکمیت ملی و حقوق ملت و منافع ملی یک کشور در چارچوب نظام مشروطه است.

آخوند، در تلگرامی به آزادیخواهان و مشروطه طلبان در مقابله با حمله و اقدام محمد علی میرزا شاه مخلوع قاجاری که به کمک روسیه ومرتجعین و استبدادیان بار دیگر خواهان اعاده حاکمیت خود بود. خطاب به هیأت تجار عظام می نویسد:

«تلگرام مشتمل بر گزارش قتل و غارت هایی که به امر محمد علی میرزا انجام گرفته رسید. درجه خونریزی و هتاکی او از سابق کاملاً معلوم بود. اکنون که به تحریک بیگانگان، اسلام و استقلال کشور را هدف حمله قرار داده، واضح است چه خواهد کرد. دفع شر او و دفاع از مراکز اسلام و قلمرو مسلمین از اهم واجبات اسلامی بر ذمه تمامی ملت و به منزله جهاد در رکاب حضرت شاه ولایت علی (ع) است، و بازگشت او وخائنین دیگر موجب نابودی اسلام و تسلط اجانب و حسرت همیشگی است. زیرا بدیهی است، بازگشت محمد علی میرزا با توطئه بیگانگان است و چون ابزار کار آنهاست و تحت نفوذ کفر خواهد بود، استیلای او استیلای کفر بر کشور اسلامی است. به موجب وصیت پطر کبیر روس ها دامن همت به کمر زده اند که نشانی از قرآن و آئین محمدی بر روی زمین به جای نگذارند. زیرا کسب نفوذ و سلطنت مطلقه جز به این وسیله برایشان ممکن نیست. بنابراین دفع شر این سفاک خونخوار( محمد علی میرزا ) که آلت دست آنها شده از مهم ترین واجبات اسلامی است.

با نگاه به مطالب فوق می توان دریافت ملای بزرگ چقدر نسبت به سرنوشت مشروطه حساس و در مقابله با دشمنان آن چه بی پروا به آنان تاخته است و به چه اندازه از خود توان نهاده تا این جنبش نوپا و مردمی ایران را به سر منزل مقصود برساند. این نشانیست از وجود التزام دینی یک مرد بزرگ دیندار در پاسداری از حقوق ملت و نظامی که ملت خواهان آن است. دینداری که هم استقلال وهم آزادی هم مبارزه با استبداد و هم مقابله با استعمار از اوجب واجبات اوست. هدف از تمام این امور پاسداری از نظام مردم سالاری است. حال عمله استبداد و ارتجاع عنوان نمایند اسلام با مردم سالاری مناسبتی ندارد

او درمقابل اقدامات استبدادیان (بخصوص شاه مخلوع که بسیار از او متنفر بود، و همچنین روس ها که او را تحت الحمایه قرار داده بودند و از عملکرد هواداران داخلی او به مقابله برخاسته و شدیداً احساس خطر می کرد و آن را قویاً تخطئه و تقبیح می نمود. او در کنار این مقاومت جانانه از تمامی افراد و ملت که در برقراری مشروطه و برای استقرار آن تلاش بی وقفه می کردند و حتی از جان خود می گذشتند تا جنبش مشروطه را پیش ببرند و در راه مبارزه با استبداد فداکاری کردند با حرمت فراوان یاد می کرد. آنان و نتایج نیکوی اقداماتشان را بس می ستود.

آخوند خراسانی و پیروانش اعتقاد داشتند که چون انسان عضوی از جامعه است و در اجتماع قرار دارد، منابع و مضرات آنها مشترک است. همانند انسانهایی که در یک کشتی نشسته اند و قصد سفر دارند، شاید این کشتی ملک شخصی هیچ یک از این افراد نباشد، اما همۀ آنها در منافع و خطرات در این کشتی شریکند، چنانچه سوراخ شدن کشتی، یعنی به خطر افتادن همۀ حاضران و سالم رسیدن کشتی، به منزله به سلامت رسیدن تمام افراد به مقصد است.

گر چه تمام این افراد اختیاراتی دارند که می توانند در این سفر از ان استفاده کنند و این اعمال مباح محسوب می شود و فرد از انجام آن منع نشده، اما این مباحات در صورتی که تهدید و خطری برای کشتی و افراد آن محسوب شود، گاهی مواقع، انجام آن حرام است و بالعکس، انجام برخی افعال برای شخص واجب می شود. این کشتی، همان اجتماع و کشور است. درست است که افراد در سرشت اولیه آزادند و این اعمال جزو مباحات است.

اما این آزادی ممکن است مضر و خطرناک باشد و این امر را عقلا درک می کنند و تشخیص می دهند. این عقلا، نمایندگان همان مردم، منتخبین آنها و وکلا هستند. این نمایندگان می توانند این اختیارات را محدود کنند و برای این اختیارات تفسیر خاصی قائل شوند. بنابراین در امر مباحات که از اختیارات اولیه بشر است، می توانند دخل و تصرف کنند. این دو طیف فکری، مذهبی در بخش مباحات با یکدیگر اختلاف داشتند.

این افراد، مراجع بزرگ مشروطه به شمار می آمدند و افرادی همچون علامه نائینی، دستیار، شاگرد، یا به عبارتی منشی این افراد بوده اند، و به دلیل این که از شاگردان برجسته این بزرگان بودند، بر روند حوادث تأثیر می گذاشتند. دلیل اینکه علما آن عهد که در جریان مشروطه درگیر بودند، به دو طیف تقسیم شدند، این بود که پس از پیروز نهضت اختلاف دیدگاه کم کم روشن گردید. علت، ربط اساسی با خواسته ها و اقدامات بعدی داشت. آنان که در ابتدا مبارزه بر مبنای خواسته عدالت خانه عمل کردند.(در حین مبارزه تبدیل شدن خواسته عدالت خانه به مجلس و به مشروطه کردن حاکمیت، منجر شد که روند و نگرش به جامعه و انسان و امر قانون گذاری مایه اختلاف گردید).

بعد از پیروزی مسئله تدوین و نگارش قانون پیش آمد. در حین نگارش و تدوین قانون اساسی، اختلافات به تدریج بروز یافته و موجب شد تا برخی از روحانیون از امضاء آن سرباز زنند و با آن به مخالفت بپردازند. دلیل ان خواسته این افراد بود که خواهان تجدید نظر در قانون اساسی شدند. یکی از سران مهم این طیف شیخ فضل ا… نوری بود. به دلیل پافشاری وی در این موضوع، آنچه که به متمم قانون اساسی معروف شد، تدوین و به قانون اساسی مشروطیت الصاق شد. البته قابل ذکر است این متمم نیز رضایت خاطر این گروه را فراهم نکرد، زیرا آنان خواستار چیزی فراتر از آن بودند. علت بزرگ اختلاف این دو طیف فقهای قانون اساسی و نحوۀ تدوین و چگونگی آن بود. که ریشه در اختلافات مسائل فقهی و شرعی داشت. با اینکه نتایج بسیار متفاوتی بر هر کدام از این اندیشه ها و برداشت آن مترتب و جاری و ساری بود.

علت این امر به برداشت های فقهی علما باز می گشت. هر یک از این دو گروه از حکومت، سیاست و یا همان مسئله مشروطه برداشتی دینی اما مخصوص و متفاوت داشتند. برخی علما همچون آخوند خراسانی و شاگردش علامه نائینی و دو سید بزرگ مقیم تهران، عبدا… بهبهانی و سید محمد طباطبائی که طیف گسترده و وسیعی از روحانیون و مردم آنان را همراهی می کردند، بر این اعتقاد بودند که حکومت عصر مشروطه، یک حکومت اضطراری در نبود حکومت واقعی است. آنها حکومت واقعی را حکومت امام زمان می دانستند که در حال حاضر در غیبت به سر می برند و امکان برپائی آن حکومت آرمانی دین اسلام وجود ندارد.

پس در حال حاضر باید تلاش شود که، نزدیکترین نوع حکومت اسلامی تشکیل شود. آنها تشکیل حکومت اسلامی را در توان خود نمی دیدند. باید یک نکته صریحاً عنوان شود که این طیف بدنبال تشکیل حکومت اسلامی نبودند و در ابتدا معتقد به این بودند که افسد را باید با فاسد رفع نمود. در اندیشه این افراد این بود که چون استبداد پدیده ای افسد یا فاسدتر در سیاست است و البته مشروطه نیز حکومت مورد نظر شیعه به حساب نمی آید. اما افسد نیز به شمار نمی آید و به عبارتی در دیدگاه فقهی فاسدی است که باید با آن به دفع افسد پرداخت.

با این برداشت فقهی است که این طیف از علما به این نتیجه منتج می شوند که باید مشروطه را که امری بشری و انسانی است نه امری ماورائی و الهی تشکیل دهند و در این زمینه، علامه نائینی کتاب ” تنبیه الامه و تنزیه المله ” را تألیف می کند و در آن به بیان اندیشه های خود می پردازد تا بنیانی باشد برای حکومت مشروطه و مردم سالاری از دیدگاه اسلامی، او در این کتاب، حکومت را به دو نوع حکومت “تعملیکیه” و حکومت”ولایتیه” تقسیم می کند. حکومت تعملیکیه، همان حکومت سلطنتی مطلقه و استبدادی و این گونه حکومت هاست.

حاکمان این نوع جریانات و این اندیشه ها حکومت را ملک خود می دانند. اما حکومت ولایتیه، حکومت مورد نظر اسلام و شیعه و حکومت معصوم است که در زمان پیامبر، حکومت پیامبر و در زمان ائمه حکومت امام عصر است. غیر معصوم چون امکان خطا دارد، نمی تواند این گونه حکومت را بر پا کند ، پس باید میانه این دو حکومت چیزی را برگزیند که نزدیک به حکومت ولایتیه باشد و این حکومت در حال حاضر حکومتی است که اروپائی ها به آن رسیده اند.

این حکومت بشری که حکومت قانون و خواستار دموکراسی، یعنی حکومت مشروطه است حد فاصل بین حکومت تعملیکیه و ولایتیه به شمار می رود. طیف حامی آخوند خراسانی از مشروطیت نظامی نزدیک به دموکراسی یا خود دموکراسی را انتظار داشتند و با سلب اختیار از شاه، این اختیارات را به نمایندگان منتخب مردم در مجلس واگذار می کردند.

براساس دیدگاه آخوند خراسانی و مراجع بزرگ آن زمان و همراهان وی، این نظام مشروطه، همان خواست اسلام یعنی دفع افسد به فاسد در زمان غیبت امام عصر است و مطمئناً به حکومت معصوم نمی رسد، اما بهترین نوع حکومت در این زمان است و در عصر غیبت امام زمان، برای بشر مقدور نیست، حکومتی بالاتر از حکومت دموکراسی و مشروطه برقرار سازد. به همین علت، بشر باید به این حکومت که نزدیک ترین حکومت به حکومت عدل معصوم است، قانع باشد.

آخوندخراسانی درمورد مشروطه وحاکمیت مورد نظراعلام کرد ” حکومت مسلمین در عهد غیبت حضرت صاحب الزمان عج با جمهور مسلمین است.” در جای دیگر با صراحت بیشتر می گوید:  “به تجربه ثابت شده است که نه دهم معایب حکومت های زمان غیبت، در مشروطه حل می شود.”وقتی صحبت از مراجع ساکن نجف می شود. بخصوص آنان که با مشروطیت هم خوانی و همراه و یکدل بودند. بلافاصله ذهن به سوی آخوند ملاکاظم خراسانی معطوف می شود.

در بحبوحۀ مشروطه و بعد از دوران استبداد صغیر و ایجاد روندی که رهبران مشروطه با متخلفان آن دوران برخورد می کردند مراجع محترم علی الخصوص آخوند خراسانی در مقابل این برخوردها علاوه براینکه  نقش رهبری را بازی می کرد، در خلاء قوانین مدون، می کوشیدند کارها را به مجرای طبیعی خود بیندازد. به عبارتی، همچنان که در زمینه ای حقی قائل می شدند، در برابر کارهایی را که مغایر آن حق شناخته می شد ممنوع می شمردند. بیش از همه، آنان از مشروطه خواهان خواستند اینک که مشروطه باز گشته است، با مخالفان خود، روش پیامبر اسلام در روز فتح مکه را در پیش گیرند و رحمت و عطوفت را جایگزین انتقام ستانی کنند؛ دوم اینکه از اعدام مخالفان بعنوان مخالف مشروطه و پشتیبان استبداد خود داری کنند، سوم اینکه قانون اساسی را سرلوحه اقدامات خود قرار دهند و آن را اجرا کنند.

مراجع تلاش می کردند روند مشروطه بر شالوده ای که مورد پذیرش نمایندگان مجلس اول بوده است نهاده شود تا صبغه قانونی رفتارها و کردارها حفظ گردد …. آخوند خراسانی سر لوحۀ فعالت های خود را جلوگیری از دست اندازی های بیگانه به کشور و نگهداشت استقلال و یکپارچگی سرزمینی ایران عنوان کرد. و بر این باور بودند که تندروی ها باعث شکاف در همبستگی ملی ایرانیان می شود و زمینه های تضعیف مشروطه و دست اندازی بیگانگان به کشور را فراهم می سازد.

آخوند خراسانی سعی می کرد همه امور بر سیاق قانون و نظم جاری و ساری باشد و از هرج و مرج جلوگیری شود.”وی از هرگونه میان بر زدن که می توانست نتیجه معکوس به بار آورد خود داری می کرد و می کوشید بر اساس آنچه هست بنای تازه ای از سامان سیاسی نو که عنوان مشروطه گرفته بود، برپا کند.

آخوند خراسانی هدف مشروطه را ” اجرای احکام الهیه عز اسمه ”  می دانست تا دست کسانی که پای بیگانگان را به ایران باز کرده و باعث برباد رفتن استقلال “وطن اسلامی” شده بودند کوتاه کند.  توجه به استقلال وطن ویژگی برجسته اندیشه سیاسی آخوند خراسانی بود. در کنار آن، او هدف خود را رویارویی با کسانی عنوان می کردکه بارفتارهایشان بهانه به دست بیگانه می دهندتا یکپارچگی سرزمینی کشور را به خطر اندازد.

آخوند یکسره از افراط و تفریط دور بود، در برابر استدلال ها و اندیشه خود بر اعتدال و خرد سیاسی استوار کرده بود. او آشکارا مرز خود را با کسانی که در تهران قدرت به دست داشتند حفظ می کرد و نیز مرز بندی روشنی با گروههای دیگر داشت. آخوند ملا کاظم خراسانی همه این رفتارها را تندروی می دانست. بالاتر اینکه او حتی گردآوری کمک برای دولتی را که به”حفظ وطن”  کمک کند”جهاد فی سبیل ا…” می دانست و از  همه می خواست مانع بی نظمی شوند،زیرا بی نظمی به مداخله ” کفار” در امور داخلی کشور می انجامد.

قانونمدار شدن ایران، نخستین اولویت آخوند خراسانی به شمار می رفت، به همین دلیل هم   قانون اساسی و اجرای اصول آن را پایه این اندیشه می دانست. مراجع و در رأس آنان آخوند خراسانی برای خود در نظام مشروطه قدرتی و مقامی نمی خواستند  تا بر پایه آن خویش را صاحب حقی برای تنفیذ قوانین به شمار آورند و این موضوع با اندیشه های آنان یکسره مطابقت داشت.

در گفتمان مراجع بخصوص آخوند خراسانی هدف” حفظ دین و احیاء وطن اسلامی” بود و مرادشان ” اجرای احکام و قوانین مذهب” بود. آنها می گفتند هدف ازمشروطه این نیست که بجای عمال استبداد، ” هر چه که بود باز لفظ دین و مذهب” را به زبان می آوردند اراده ای فاسد،” از مواد فاسده مملکت به اسم مشروطیت ” تأسیس نمایند و ” دو اثر مفسده ” ایجاد کنند. آنان ” اجراء تمدن اسلام ” را می طلبیند، زیرا این، تنها وسیله حفظ کشور است، نه اینکه ” هتک نوامیس دینیه و اشاعه منکرات اسلامیه ” جایگزین آن شود.

آنان مشروطه را جز ” براساس قویم مذهبی که ابدالدهر خلل ناپذیر است ” نا ممکن می دیدند، از” لزوم حفظ بیضه اسلامیه و وطن اسلامی” سخن می گفتند و دریک کلام اجرای اصول شرع را طبق الزامات زمان خواستار بودند.

مراجع از جمله آخوند خراسانی می گفتند در دوران استبداد، دست کم در مقام زبان تقیدی به الزامات فرهنگ بومی وجود داشت، اما اینک حدود یکسره زیر پا نهاده می شود و هیچ چیز نمی تواند حرمت  خود را حفظ کند. از دید آخوند خراسانی مجلس حق نداشت در مسائل قضایی دخالت کند؛ به سخن دیگر، قوۀ مقننه را از دخالت در امور مربوط به قوه قضائیه برحذر می داشت. وظیفه مجلس در این زمینه خاص فقط بررسی چگونگی اجرای این قوانین شناخته شد. این نقطه نظر بسیار مهم و اساسی بود. که آخوند مطرح نمود و نشان داد که با این فرمان بر اصل تفکیک قوا، آشکارا تأکید شده است.

باید توجه شود که نقطه نظر مراجع بزرگ و به خصوص آخوند خراسانی در اصل قانون گذاری جهت استحکام مشروطیت مهم و به جا بوده بدون حمایت این مراجع و تنها باصرف قانون گذاری و تغییر پادشاه یا فرمان پادشاه نظام و کشور مشروطه نمی شد و با توجه به اوضاع فرهنگی، مذهبی و جامعه شناسی اجتماع ایران و مردم ضمانت اجرائی مشروطه مراجع بزرگ بودند.

در پایان همین عدم مرجع بودن نگاه آخوند وزیادی خواهی فکل کرواتی ها ودسیسه بیگانگان واتحاد ارتجاع ومستبدین مشروطه را به کژراهه برد وهرج ومرج حاکم بر فضای اجتماعی به گونه شد که در فقدان بزرگان مشروطه وعدم استیلای فکر مشروطه برجامعه باعث شد تا استبداد به کمک بیگانه بار دیگر سر برآورد وشوربختانه آن که عملکرد وتفریط وافراد‌ی مشروطه طلبان به حدی بود که واعظ نظریه مشروطه از دیدگاه دین هم به حاکمیت رضاشاهی رای داد.

برآمدن استبداد وسیطره یافتن روحانیت مشروطه ستیز و سنتی بر جامعه مشروعیت استبداد را دامن زد وتفکر نوری بر تفکر خراسانی ونایینی مسلط شد.امروزه در ایران اتوبانی یا مرکزی بنام آخوند یا نایینی وجود ندارد. اما بزرگترین اتوبان پایتخت بنام نوری وتمام تجلیل ها وتکریم ها تاریخ بنام نوری است.

همانطور که نام مصدق در تاریخ نهضت نفت از سوی حاکمیت جمهوری کتمان می شود اما تفکر ونام کاشانی وعاملان کودتا وغداره بندان بر خیابانها وتاریخ موجود است وهرساله از آنان تجلیل می شود که توانستند به سیطره کودتا وبیگانگان بر امورات کشور مددرسان باشند.

میراث نوری در مستبدین امروز در کشور ایران متجلی است. نوری قهرمان مشروطه است، وآخوند ونایینی وطباطبایی گمنام،همانطور که مصدق عامل آمریکا وضد دین، کاشانی وغداره بندان مؤتلفه و فداییان اسلام ازادیخواه هستند. همانطور که خمینی ازاده ورهبر فرزانه است و طالقانی و بازرگان ودیگران منحرف بودند و هستند. اینست راز شکست جنبش مشروطه و پای نگرفتن قانون و عدالت و آزادی و دولت قانونی و ملی در ایران است. بدلیل آنکه عوامل ضد این ارزشها بر حاکمیت دست یافته و انقلابیون در کنج عزلت و زندان و تبعید آواره شدند یا در باغ شاه یا در میدان توپخانه معدوم گردیدند، یا به احمد آباد حواله شدند یا به خاوران و اوین و تپه های ناکجا آباد……….

 

 

 

مطالب مرتبط

سعید مدنی / زندان دماوند

بی‌تردید تفاوتی ماهوی در دامنه و ابعاد خشونت علیه دانشجویان و دانشگاهیان حامی مردم غزه و طرفدار آتش‌بس در آمریکا با سرکوب دانشجویان در اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» ایران در سال ۱۴۰۱ وجود دارد

رضا خندان / زندان تهران بزرگ

به جرئت می توانم بگویم هیچ حکومتی در تاریخ چنین جفایی نسبت به فرزندان کشورش نکرده است. آن ها مرز وحشی گری، سرکوب و خشونت عریان را جابجا کردند. زندانیانی که ساعاتی قبل، آسیب دیدگان را نجات می دادند، حالا خود، هدف حمله ی نظامیان و مقامات شده بودند

ابوالفضل قدیانی و مهدی محمودیان

لحظاتی را از نزدیک دیدیم که نفس کشیدن در میان آتش و دود و انفجار، خود به یک رویا تبدیل شده بود. زمانی که صدای جنگنده‌ها و بمب‌ها همچون کابوسی بی‌پایان بر سر ما فرود می‌آمد، زنده ماندن تنها آرزویی دست‌نیافتنی بود. هر لحظه ممکن بود صدای انفجاری دیگر، جان هر یک از ما را بگیرد

مطالب پربازدید

مقاله