مساله “ندای ایرانیان” این است: نگاه اعتبارگرا به جنبش سبز یا نگاه پراگماتیستی؟

اگر ندا را از نگاه اول یعنی نگاه اعتبارگرا  به جنبش سبز آنالیز کنیم تشکیل این گروه سیاسی نوعی عقب گرد از آرمان های جنبش سبز است. از عقب گرد هم  فراتر می رود و  در بیان تندتر خیانت محسوب می شود. بی احترامی به هزینه های تحمیل شده یا سواستفاده از حبس یاران دیروز و استفاده از امکانات جدید برای جاه طلبی های منفی  از جمله اتهاماتی است که  به گروه ندا وارد شده است . با احترام به دارندگان این نگاه، نگارنده معتقد است این نگاه متصلب و دفع کننده است. اما نگاه پراگماتیستی به جنبش سبز، بر عکس، ندا را در کلیت تنوع روشی خود می پذیرد.

حزب ندای ایرانیان سرانجام پس از فراز ونشیب های فراوان برای فعالیت خود مجوز گرفت. از همان آغاز مشخص بود که بحث و اختلاف نظر میان اصلاح طلبان بر سر شکل گیری حزبی جوان و مرموز  فراوان باشد. ندا در شرایطی شکل گرفته که جنبش سبز بروز  و ظهور خیابانی خود را از دست داده و هزینه های سنگین تحمیل شده از سوی حاکمیت امکان عرض اندام این جنبش  را در مسیر تظاهرات های خیابانی اش  گرفته است. به نوعی حاکمیت توانسته جنبش سبز را  مهار کند، هر چند که این جنبش همچنان مطرح است و در آینده هم می تواند در  شکل و قواره جدید به حیاتش ادامه دهد. در واقع باید ریشه های اختلاف در مورد ندا را به دو تلقی از جنبش سبز نیز مرتبط دانست.

نگاه اعتبارگرا به جنبش سبز در برابر نگاه پراگماتیستی به جنبش سبز

تلقی نخست شاید نگاه اعتباری به جنبش دارد. بر اساس این نگاه جنبش سبزبا ظهور خود در یک بازه زمانی علیه تقلبی انتخاباتی شکل گرفت و به مرورِ زمان خواسته های جنبش از خواست” رای من کو” به مطالبه حاکمیت اخلاق در جامعه، نظارت پذیر کردن حکومت، بسط جامعه مدنی و پذیرش تکثر در عرصه عمومی فراتر رفت . نگاه اعتبارگرا به جنبش سبز، خواهان حیات جنبش  در عرصه عمومی با مرزبندی نسبت به حکومت است و معتقد است تا زمانی که تکلیف حصر رهبران ، انتخابات 88 و آزادی زندانیان سیاسی  مشخص نشده، شرکت در انتخابات “آب در هاون کوبیدن “است و لذا نباید اعتبار جنبش سبز را در انتخابات هایی خرج کرد  که فاقد حداقل شرایط یک انتخابات آزاد هستند. اما نگاه دوم در مورد نسبت ندا و جنبش سبز پراگماتیستی است. یعنی جنبش سبز را نقطه ای جدید از تاریخ اصلاحات پس از انقلاب می داند  که در بازه زمانی خاصی، مطالبات پیشین را در قالبی نو بیان کرده و  بروز و ظهورش نسبت به حرکت های پیشینش متفاوت بوده است. یعنی اگر اصلاحات دوم خرداد با پیروزی اصلاح طلبان در قوه مجریه و پس از آن در قوه مقننه و سایر نهادهای قدرت از جمله شوراها و شهرداری ها به دست آمد و اصلاحات شکلی نهادمند به خود گرفت و قرار بود از طریق حمایت قدرت به پیش برود،  جنبش سبز تداوم همان مطالبات اما با تنوع شعاری بیشتر و البته با روش کاملا متفاوت بود.  جایی که بروز و ظهور خیابانی با استناد به اصل 27 قانون اساسی  از سوی رهبران جنبش سبز به رسمیت شناخته شد و شکل رادیکال تر و اجتماعی تری نسبت به دوم خرداد به خود گرفت به خصوص اینکه در این جنبش رشد شبکه های اجتماعی و ابزارهای ارتباطی باعث شد که همگرایی مردم در خیابان ها حول شعارهای مشخصی بیشتر شود و نوعی سیاست رادیکال را دنبال کند. طبق نگاه پراگماتیستی به جنبش سبز،  نباید در حوادث 88 فرمان ایست صادر کرد، هر چند که نباید مطالبات و رنج ها و   فداکاری های رهبران جنبش و اعضای فعالش را به فراموشی سپرد. این نگاه می گوید مهم تر از افراد،  مطالباتی است که قرار است تحقق یابند. یعنی فراتر از اینکه به دست چه کسی و چه جریانی این مطالبات رقم بخورند، مهم این  است  فساد اقتصادی در ایران کمتر شود ،  نهادهای مدنی بیشتری تاسیس شود، سیاست خارجی از تنش کمتری برخوردار شود، اقتصاد کشور علمی تر اداره شود و از بار حضور نظامیان در سیاست کاسته شود. طبق نگاه پراگماتیستی هر اندازه  که از مطالبات جنبش سبز تحقق یابد گامی رو به جلو است. برای این نگاه موسوی، کروبی و رهنورد و سایر زندانیان  ارزشمند هستند،  اما مهمتر از افراد و شخصیت ها این مطالبات هستند که باید تحقق یابند و اصولا اگر هم رهبران جنبش و همراهانشان، زندان را تحمل کرده اند برای تحقق این مطالبات بوده است . پس فرقی نمی کند  که این مطالبات در دوره چه کسی محقق شوند، زمانی  قرار بوده در دوره ریاست  جمهوری موسوی یا کروبی محقق شوند اما حوادث بعد از انتخابات باعث شد در دوره روحانی بخشی از آنها ولو به صورت  اندک تحقق یابند. به همین خاطر است وقتی خبر پیروزی روحانی به کروبی می رسد او شادمان می شود.  از به هم خوردن بازی محافظه کاران تندرویی که قرار بود با انتخاب گزینه مورد نظرشان فاتحه جمهوریت را برای همیشه بخوانند خرسند می شود. بنا بر نگاه پراگماتیستی به جنبش سبز، مهم تحقق مطالبات است تا  عرصه عمومی ایران شکوفا  شود و تنوعش به رسمیت شناخته  شود. در نتیجه نگاه پراگماتیستی به جنبش سبز، اندیشیدن به روش های گوناگون برای تحقق مطالبات را توصیه می کند. طبق این نگاه مخاطب حق ندارد در  حوادث 88 فرمان  ایست بدهد. با نگاه پراگماتیستی به جنبش سبز، هزینه های تحمیل شده در جریان حوادث 88   در امتداد  هزینه های گذشته جنبش های اصلاحی  ایرانی ها برای تحقق جامعه مدنی، بسط آزادی های سیاسی و اجتماعی و بنای اقتصاد تولید محور ملی  قرار می گیرد.با این نگاه باید از هر حرکتی ولو اینکه روزنه ای کوچک در عرصه سیاسی و اجتماعی  کشور ایجاد کند حمایت کرد.

طبق نگاه پراگماتیستی به جنبش سبز،  نباید در حوادث 88 فرمان ایست صادر کرد، هر چند که نباید مطالبات و رنج ها و   فداکاری های رهبران جنبش و اعضای فعالش را به فراموشی سپرد. این نگاه می گوید مهم تر از افراد  مطالباتی است که قرار است تحقق یابند. یعنی فراتر از اینکه به دست چه کسی و چه جریانی این مطالبات رقم بخورند، مهم این  است است فساد اقتصادی در ایران کمتر شود ،  نهاد های مدنی بیشتری تاسیس شود، سیاست خارجی از تنش کمتری برخوردار شود، اقتصاد کشور علمی تر اداره شود و از بار حضور نظامیان در سیاست کاسته شود. طبق نگاه پراگماتیستی هر اندازه  که از مطالبات جنبش سبز تحقق یابد گامی رو به جلو است. برای این نگاه موسوی، کروبی و رهنورد و سایر زندانیان  ارزشمند هستند  اما مهمتر از افراد و شخصیت ها این مطالبات هستند که باید تحقق یابند و اصولا اگر هم رهبران جنبش و همراهانشان، زندان را تحمل کرده اند برای تحقق این مطالبات بوده است .

 نگاه پراگماتیستی به جنبش سبز و  گفت و گو با ندای ایرانیان 

به تصور نگارنده اگر ندا را از نگاه اول یعنی نگاه اعتبارگرا  به جنبش سبز آنالیز کنیم تشکیل این گروه سیاسی نوعی عقب گرد از آرمان های جنبش سبز است. از عقب گرد هم  فراتر می رود و  در بیان تندتر خیانت محسوب می شود. بی احترامی به هزینه های تحمیل شده یا سواستفاده از حبس یاران دیروز و استفاده از امکانات جدید برای جاه طلبی های منفی  از جمله اتهاماتی است که  به گروه ندا وارد شده است . با احترام به دارندگان این نگاه، نگارنده معتقد است این نگاه متصلب و دفع کننده است. اما نگاه پراگماتیستی به جنبش سبز، بر عکس، ندا را در کلیت تنوع روشی خود می پذیرد. اگر بنا بر تحقق مطالبات است چه ایرادی دارد که جوانانی که زمانی دلبسته جنبش سبز بودند یا احتمالا بسیاری از آنها هنوز هم هستند برای تحقق این مطالبات به ایجاد یک حزب جدید اقدام کنند؟  طبق نگاه پراگماتیستی به جنبش سبز، “ندا” هم می تواند  روزنه ای برای تحقق مطالبات جنبش سبز باشد همچنانکه  گروهی از جوانان می توانند در جامعه مدنی با تاسیس نهادی خیریه در مبارزه با بحران های اجتماعی بخشی از مطالبات مردمی  را پیش ببرند، همچنانکه عده ای می توانند با  زنده نگاه داشتن نام شهدای جنبش سبز و روایت تاریخشان به  این جنبش کمک کنند. یا اینکه برخی می توانند در زمینه اقتصادی با اجتناب از رانت خواری، رویکرد تولید محور را برای کمک به اقتصاد ملی اتخاذ کنند. در واقع نمی توان تنوع روشی در تحقق مطالبات جنبش سبز را نادیده گرفت در غیراین صورت نگاه ها بسته  و صلب خواهد شد و تنوع در فعالیت سیاسی و اجتماعی به رسمیت شناخته نخواهد شد.

با این نگاه پراگماتیستی می توان به رغم تفاوت ها و اشتراک ها  با جوانان حزب ندا به گفت و گو نشست. در مورد برنامه شان پرسید؟ در مورد نسبتشان با رهبران جنبش سبز سئوال کرد. در موردنحوه دیدشان به جامه مدنی و عرصه عمومی سئوال کرد. می توان با نگاه پراگماتیستی از جنبش سبز باب  گفت و گو با آنها را باز کرد. از آنها در مورد خط قرمزمشان برای تعامل با حاکمیت پرسش کرد.

اما به نظر می رسد ندا برای اینکه در ادامه مسیرش موفق باشد باید به این نکته توجه کند که گسست از جنبش سبز می تواند حرکت آنها را در مسیر فرسایشی قرار دهد. به خصوص این احتمال وجود دارد آنها  به مرز تقابل ولو نظری با ایده آهال های جنبش سبز کشانده شوند. اگر این تقابل ایجاد شود ندا بی اثر خواهد شد اما اگر ندا بتواند با جنبش سبز تعامل کند ولو نقادانه  با اتکا به نیروی جوانی می تواند در مسیر آبنده اصلاحات ایران نقش موثری ایفا کند. هر چند که در مورد جایگاه ندا هم نباید اغراق شود. مخالفت های فراوان نیز نباید اعضای جوان این حزب را دچار خود بزرگ بینی و توهم کند.تعامل با جنبش سبز از آنجا مهم است که بعد از پایان بروز خیابانی جنبش سبز و مهار آن عده ای رویکرد معتدل و سنجیده موسوی و کروبی در یک فضای جنبشی را تندروانه می دانند. موسوی و کروبی در این فضای پر از احساس تند نشدند، از مطالبات اولیه شان دست نکشیدند و اسیر احساسات نشدند.

نگاه پراگماتیستی به جنبش سبز، بر عکس، ندا را در کلیت تنوع روشی خود می پذیرد. اگر بنا بر تحقق مطالبات است چه ایرادی دارد که جوانانی که زمانی دلبسته جنبش سبز بودند یا احتمالا بسیاری از آنها هنوز هم هستند برای تحقق این مطالبات به ایجاد یک حزب جدید اقدام کنند؟  طبق نگاه پراگماتیستی به جنبش سبز، “ندا” هم می تواند  روزنه ای برای تحقق مطالبات جنبش سبز باشد همچنانکه  گروهی از جوانان می توانند در جامعه مدنی با تاسیس نهادی خیریه در مبارزه با بحران های اجتماعی بخشی از مطالبات مردمی  را پیش ببرند، همچنانکه عده ای می توانند با  زنده نگاه داشتن نام شهدای جنبش سبز و روایت تاریخشان به  این جنبش کمک کنند.  یا اینکه برخی می توانند در زمینه اقتصادی با اجتناب از رانت خواری رویکرد تولید محور را برای کمک به اقتصاد ملی اتخاذ کنند.در واقع نمی توان تنوع روشی در تحقق مطالبات جنبش سبز را نادیده گرفت در غیراین صورت نگاه ها بسته  و صلب خواهد شد و تنوع در فعالیت سیاسی و اجتماعی به رسمیت شناخته نخواهد شد.

ندای ایرانیان باید به این پرسش ها پاسخ دهد

از طرفی دیگر بنیانگذاران جوان ندا باید با برخی کلیشه ها مبارزه کنند. کلیشه ها در یک فضای رسانه ای ساخته می شوند و کم کم ذهن افراد را احاطه می کنند. مثلا اکنون این گزاره مطرح شده که جوانان ندا برای تکیه بر صندلی های ریاست از طریق انتخابات های آتی لحظه شماری می کنند. این گزاره در رسانه ها و میان منتقدان جا افتاده است. ندا باید مشخص کند آیا نگاه صرف قدرت محور به مسائل سیاسی و اجتماعی دارد  یا قائل به تلفیق نگاه دولت محور با نگاه جامعه محور هم هست؟ به این معنی که برنامه ندا برای پیوند با عناصر عرصه عمومی کشور چیست؟ چه ارتباطی می تواند با سازمان های غیر دولتی برقرار کند؟ آیا صرفا می خواهد بازوی انتخاباتی برخی از بزرگان اصلاحات شود یا برای ارتباط با جامعه مدنی کشور نیز برنامه دارد؟

اعضای ندا باید مشخص کنند اصلاحات مورد نظرشان چه تعریفی دارد؟ بعضا بعضی از اعضای ندا در تعریفشان تفسیر خاتمی از اصلاحات را به عنوان تعریف خود مطرح کرده اند. تا آنجا که نگارنده می داند تعریف خاتمی از اصلاح طلبی ذیل تعریف بازرگان و دوستانش از اصلاح طلبی قرار می گیرد. یعنی شعارهایی که خاتمی در سال 76 داد  به صورت کامل تر، شیک تر و جامع تر، آن هم در فضای تند و احساسی اویل انقلاب که صحبت از خون و اعدام  بود از سوی بازرگان داده شد. در دهه هفتاد این شعارها از طرف دوستان او در نهضت و شورای فعالان ملی-مذهبی پی گرفته شد و این شعارها در زمان  خاتمی وارد ساختار قدرت شد. در نتیجه نمی توان نقش گروه های خارج از حاکمیت را که دهه ها بر مشی اصلاح طلبانه اما رادیکال خود تاکید کردند نادیده گرفت. بحث اینجاست ندا چه تعریفی برای تعامل با گروهای اصلاح طلب خارج از حاکمیت می دهد  که به براندازی معتقد نیستند، به ولایت فقیه  اعتقادی ندارند هر چند به قانون اساسی التزام دارند و نگرششان از اسلام با نگرش روحانیت محافظه کار تفاوت های بنیادین دارد . به نوعی رابطه اعضای ندا با این گروه ها چیست؟

اعضای ندا تا کنون بر روش اقناع و گفت گو با حاکمیت تاکید کرده اند اما مشخص نکرده اند با جنبش های اجتماعی که در سال های اخیر در جامعه رشد پیدا کرده و فارغ از تعلقات ایدئولوژیک شان  مطالبات مشخص مدنی برای زیست بهتر در عرصه عمومی دارند چه ارتباطی می خواهند برقرار کنند؟ در برابر  معلم ها،   فعالان دانشجو، زنان، کارگران  چه رویکردهایی را اتخاذ خواهند کرد؟

پاسخ به این پرسش ها شاید چشم انداز حرکت ندا را روشن تر کند. اما به نظر می رسد ندا برای اینکه در ادامه مسیرش موفق باشد باید به این نکته توجه کند که گسست از جنبش سبز به معنی انتحار است همچنانکه بازی در دالان های قدرت و  بی توجهی به نیروهای اجتماعی کشور سرگرمی و بازی کودکانه است. ندا تا کنون تلاش کرده نسبتش را با قدرت تعیین کند. خوب است.  اما  برای موفقیتش نیازمند تعریف دقیق نسبت خود با جنبش اجتماعی کشور هم  هست. تعریفی که در  اساسنامه و مرامنامه لحاظ نمی شود بلکه در عمل این حزب است که خوانده می شود.

مطالب مرتبط

آصف بیات

«فوراً تخلیه کنید؟ کجا؟» یکی از دوستانم در تهران پرسید؛ «اصلاً می‌دانند تهران کجاست؟ آیا تا به حال در خیابان‌ها یا بازار بزرگ آن پرسه زده‌اند تا زندگی پر جنب و جوشش را حس کنند؟» تهران شهری با حدود ۱۰ میلیون نفر جمعیت است

عزت‌الله سحابی

ما به ضرورت سراسری بودن و فراگیر بودن یک نهضت نجات‌بخش در ایران پی برده‌ایم‌. «همه پاسخ به چه می‌توان کرد؟» ما به‌طور خلاصه و کلی، در سعی و تلاش برای آغاز و پرورش یک نهضت عمومی فراگیر و سراسری هستیم

محمدرضا نیکفر

جنگ به جز به فرماندهان و هوراکشانش، به بقیه حس ناتوانی می‌دهد. ماشینی عظیم به راه افتاده که منطق حرکت آن به صورت قطبی دربرابر منطق امر مردم است. چگونه می‌توان در برابر این غول آدمی‌خوار ایستاد؟

مطالب پربازدید

مقاله