کدا مآبان همین آبان این خیابان ، آبان خون و آتش. رگبار بستن فرودستان. صرفه جویی در شلیک تیر: دقیق بزنید فشنگها تمام نشود. همین داستان تکراری ستاندن جان معترض. شهروندی که هنوز به رسمیت شناخته نشده.
طعم آبان برای ما بسیار متفاوت از همه آبانهاست چرا که فرودستان همیشه کمتر صدا دارند. صورت مساله را عوض کردند. یکی گفت صدتاست یکی گفت دویست تا، دیگری از پانصد و یکی از هزار و پانصد گفت. اما مساله ما عدد نبود مساله ما جان انسان بود. مساله ما این بود پاسخ خشم فرودست جان به لب رسیده گلوله نیست. هیچ قدرتی اختیار الغای حق اعتراض را ندارد. این صورت مساله ما با مستبدان از مشروطه تا اکنون است پس بحث ما عدد نیست که صد تا بود یا هزارتا یا در این نظام اینقدر بود و در آن نظام آنقدر. جان انسان به انداره جان جهان ارزش دارد. پس خون معترض مدنی را ریختن به هر بهانه ای محکوم است . هیچ نظامی استثناپذیر نیست. صورت مساله اصلی ما حق اعتراض و حرمت جان است نه تعداد جان. برای همین است شعر پارسی به ما یاد داده “جانا روا نباشد خونریز را حمایت” .
فرقی ندارد این خون را شاه ریخته باشد یا شیخ. قدرت در برابر جان انسان مسئول است که نه هزار که حتی یک جان هم برای ما مهم است. آبان که میشود دلمان آتش میگیرد از مظلومیت فرودستان که با عدد، حرمت جانشان را به فراموشی سپرده اند. حاکمیت گفت گزارش میدهم نداد. باید دلجویی می کرد نکرد. زحمت کوچکترین تغییر در رفتار را به خود نمی دهد به گمان اینکه آبان فراموش شود اما غافل از اینکه آن سبو بشکسته و آن پیمانه ریخته. ما روایت میکنیم رنج آبان را. یاد قربانیان را. گاه و بیگاه به خاطر می آوریم خون های جاری بر خیابان را. آبان مرتب یادآوری میشود برای هشدار به حاکمان که ریختن خون شهروندان فارغ از جایگاه اجتماعی اش بی هزینه نیست.
دنیای جدیدی ظهور کرده . دنیای راویان. مسلح به آخرین فن آوریهای نوین که پنهان کردن کشتار را ناممکن کرده و اگر حاکمی پرسید کدام آبان؟ بی درنگ پاسخ می دهند همان آبانی که در آن قصه ما از مشروطه تا کنون تکرار شد: تا قدرت مطلقه نظارت ناپذیر هست آنچه بی ارزش است جان آدمی است ، حرمت شهروند معترض است….سلطان شاه ولی فقیه …فرقی ندارد. دیگر توان خفه کردن راویان رنج انسان را نیست