مهندس سحابی انقلابیگری به معنای تغییرات یکباره را نه شدنی میدانست و نه درست و در نتیجه با دو قطبی شدن جامعه نیز مخالف بود و اعتقاد داشت باید با حرکت منطقی و تدریجی با آن مقابله شود.
«ما در کتاب تو می شکوفیم
در دفاع از لبخند تو
که یقین است و باور است
دریا به جرعه یی که تو از چاه خورده ای حسادت میکند.»
زمانيكه دكتر يدالله سحابي به ديار باقي شتافت، مخالفانش او را نمونه ای بيبديل در اخلاق سياسي دانستند و زمانيكه مهندس عزتالله سحابي اين جهان را براي كسانيكه حاضرند آن را به هر قيمت، تنها براي خود حفظ كنند باقي گذاشت، عمدهترين مخالفانش درباره او نوشتند. باوجود آنكه همواره با هم در ديدگاههاي سياسي و فكري اختلاف نظر داشتند، اما او را انسان صادقي ميدانند (عبدخدايي از کادر مرکزی فدائیان اسلام)، و اعتراف به اين ويژگي براي او ازسوي مخالفانش بزرگترين پیروزی بهشمار ميآيد.
او را عزت ايرانزمين، سياستمداري روسفيد، سرمشق جواناني كه حيات معنوي و ارزشهاي ديني را در كنار خيرخواهي براي ملك و ملت دارند، خداخواه، ديندار آزاده، اخلاقمدار، با انصاف و صادق در انتقاد، همراه انتقادي از زاویه چپ با اصلاحطلبي، مذهبي نوانديش چپگرا و… ناميدهاند.
بهراستي جريان فكري ـ سياسي كه سه نسل از خاندان سحابي و همفكرانشان همه عمر جان بر سر آن نهادند، چه ويژگيها و شاخصههايي بوده و هست كه اصول و مباني آن امروزه چراغي فرا راه جنبش اجتماعي ايران قرار گرفته است؟
مهندس عزتالله سحابي را بايد در گام نخست وابسته به نسلي از روشنفكران ديني دانست كه او خوش داشت آنان را نوانديشان ديني بنامد. او ديندار بود و نوانديش. پدرش دكتر يدالله سحابي به همراه مهندس مهدي بازرگان آغازگر جرياني بودند كه نگرش نويني به دين و مفاهيم آن داشته و اين نگرش جديد سرآغاز تحولات پرشتابي در تاريخ معاصر ايران شد. اين نحله تلاش ميكرد تا با شناخت مباني اساسي مدرنيته به بوميكردن آن بپردازد. آنان اين روش را بهعنوان تنها راه حفظ هويت ملي ميشناختند. اين تلاش براي بازكردن گرههاي كور ميان فرهنگ ملي با مقولات مدرنيته توسط مهندس مهدي بازرگان، دكتر يدالله سحابي، آيتالله سيدمحمود طالقاني يعني نسل اول نوانديشي ديني آغاز، و سپس با دكتر علي شريعتي بهعنوان شاخصترين چهره نوانديشي ديني نسل دوم ادامه يافت.
تلاش آنان بر اين رويكرد استوار بود: باقيماندن بر ايمان خود در عين همراهي با زمانه، اين نوع نگرش موجب رويكرد مدرن آنان به مسائل ديني از دريچه پارادايم زمانه بود. نسل اول نوانديشان ديني با رويكرد علومتجربي به تبيين ديدگاههاي خود پرداخت، كه در نسل دوم به غلبه پارادايم و سرمشق علومانساني و اجتماعي در عرصه نظريهپردازي (دکتر شريعتي) و رويكرد اجتماعي (سازمان مجاهدين خلق اوليه و افرادي نظير مهندس سحابي) سوق يافت.
نوانديشان ديني با اصالت به انسانِ داراي اختيار و انتخاب و توانِ جامعهساز، عامل اصلي تحولات اجتماعي را تغيير در انفس، جانها و روانهاي آدميان ميدانستند، از اينرو در تلاش براي اصلاح جامعه به درونيشدن و حاكميت ارزشها باور داشتند. اصالت به انسان نقش عنصر آگاهي، فرهنگ و تعليم را در استراتژي آنان برجسته ميكرد، از اينرو فعاليت خود را از قلمرو فرهنگي آغاز كردند كه شامل فعاليتهاي دانشگاهي، پژوهشي و يافتن تخصص در رشتههاي علمي ميشد، بهگونهاي كه تا پيش از كودتاي 28 مرداد 1332، حضور مشخصي در مبارزات سياسي نداشتند. كودتاي 28 مرداد و رويدادهاي سياسي ناشي از آن تأثير لازم خود را براي ورود مستقيم نسل اول روشنفكران ديني به عرصه سياسي گذاشت. دينداراني كه براساس جمعبندي از دستاوردهاي مبارزاتي يك قرن اخير جامعه ايران، آگاهي و آزادي را پيشنياز هر تحول ديگر دانسته و به ضرورت تمرين دموكراسي و كار جمعي از طريق تشكيل نهادهاي مدني در عرصههاي مختلف فرهنگي، آموزشي، اقتصادي، اجتماعي، خدماتي و سياسي پرداختند.
نوانديشان ديني جرياني فكري بود كه نگاهباني از حقوق مردم و جلوگيري از ضايعشدن حقوق آنان را امري در راستاي تكليف الهي و آموزههاي ديني و قرآني ميدانستند. در انديشه آنان سياست در راستاي هويت معنا مييافت؛ هويتي كه هستي آنان بود و سياست به مفهوم اتخاذ رويكرد متعهدانه در برابر سرنوشت جامعه و مردم عنصر لاينفكي از آن بهشمار ميآمد، اما نكته بسيار مهم آن بود كه آنان از دريچه دغدغه ديني به عرصه سياسي وارد شده بودند و نه برعكس. آناني دينداراني بودند كه در واكنش به رويدادهايي كه از بينبرنده هويت ملي و استقلال كشور و سلب آزاديهاي اساسي مردم بود، ناگزير به نقشآفريني در عرصه سياسي نيز شده بودند.
نسل اول و دوم نوانديشان ديني با زندگي و زيست و سپس مرگشان نشان دادند كه سياست براي آنها در گام اول اخلاقي است. سياست در انديشه و عمل آنها تابع آموزهها و باورهاي دينيشان بوده و اخلاق، حامل ارزشها و اصولي بود كه برداشت از دين را به همراه برداشت از سياست با آن در هم ميآميخت و در اين درهمآميختگي تمام تلاششان بر آن بود تا اصول، باروها، اخلاق و ارزشهايشان نهتنها قرباني نشود كه سياست را نيز در بر بگيرد. براي اين نحله فكري و سياسي، اخلاق ستون فقرات و هدف اصلي مذهبشان بهشمار ميرفت. آنها اساساً معتقد بودند كه انبيا براي تعالي اخلاقي مبعوث شدهاند و البته پرداختن به سياست و كسب قدرت را «به هر روشي» هدف نميدانستند، زيرا معتقد بودند اين روش به بياخلاقياي خواهد انجاميد كه خود فسادآور است.
دروني كردن ارزشهاي اخلاقي باعث ميشد تا آنان هر وسيلهاي را براي دستيابي به هدف اختيار نكرده و از ابزار نامقدسي در رسيدن به هدف مقدس استفاده نكنند.
آنان در اين راه توانستند نمونههاي موفقي بهعنوان الگوي زيست مسلماني اراده دهند. افرادي كه به علت درونيكردن ارزشهاي اخلاقي بهمثابه الگويي از اعتقاد به منش و رفتار دموكراتيك، عدم استفاده از ابزار نادرست، پذيرش قواعد دموكراسي و اعتقاد به آزادي در عرصه كار و فعاليت، تحصيل، خانواده، مبارزه در انجام كار عملي و عيني به عنوان جوهره به منصه ظهور رساندن خلاقيت انساني ـ آن هم در جوامع توسعهنيافته كه كار و توليد دو وجه اساسي در توسعه آن را ايفا ميكند ـ بهشمار ميآمدند.
هم چنین ملي و مستقلبودن شاخصه بسيار متمايزي بود كه اين نحله آنها را از دكتر مصدق به ارث برده بودند. آنان خود را در سياست، مصدقي معرفي ميكردند. وجود نيروهاي مختلف سلطهگر در ادوار مختلف تاريخ ايران، موجب پديدآمدن يك روح ملي در جامعه ايران در روند تاريخ، مقابله با بيگانگان و تلاش براي برقراري حاكميت ملي شده بود. و…
***
صداقت، بيمنت كاركردن، مبارزه با خرافات، داشتن و آموزش صبر، عدم اعتقاد به نتايج زودرس، اصالت كار جمعي و شورايي، مدارا با دگرانديشان، اعتقاد به توسعه انساني بهعنوان يك نگاه راهبردي، نظم و انضباط، عدماعتقاد به هرگونه تمايز جنسيتي و… از کنشگران ملی مزبور (و ازجمله مهندس سحابي) الگوهایی بيبديل در عرصه سياسي ايران ساخته بود.
عزتالله سحابي برخوردار از ويژگيهاي عنوان شده و وارث خلف نوانديشي ديني، در دو سال اخير با پيشبيني آبستن حوادث بسيار بودن جامعه ايران در آيندهاي نزديك بر آن بود تا تمام تجارب مثبت و منفي خود را از وراي فرازی 50 ساله به نسل جوان منتقل كند. او باور داشت که دیگر زمان چنداني در دست ندارد. وی هرچند از فساد و بياخلاقي برخي قدرتمندان نگران بود، اما ازسوي ديگر به نسل جوان آگاهي که بر سر آرمانهايش استواری و مقاومت می کرد، اميدوار بود. پس آخرین توانش را جمع کرد تا میراث گرانبهای تجاربی را که از فراز کنش مبارزاتی نیم قرنی اندوخته بود، برای آنان بازگوید . سحابی که به مدت 30 سال خفقان نتوانسته بود دیدگاه هایش را براحتی به جامعه منتقل نماید حالا به یمن انقلاب الکترونیک و شبکه های مجازی می توانست نقطه نظراتش را تا فرسنگها کیلومتر منعکس نماید . پس مصاحبه ميكرد، مينوشت و ميگفت كه حرفهاي بسياري دارد كه نگفته باقي مانده و فرصت زيادي براي طرح آنها ندارد.
اولويت اول وي در تمام اين فرازها و فرودها، مردم، ايران و اسلام بودند. مهندس سحابي با اشاره به تجارب دکتر مصدق و مهندس بازرگان، نسل جوان را دعوت به واقع بیني ، و كنترل احساسات و عواطف می کرد و از تلاشهاي مسالمتآميز آنان حمايت ميكرد. او دلنگران از رادیکالیسم و فقدان واقع بینی در بخشهایی از اپوزیسیون و نیز سوق یابی جنبش اجتماعی ایران از مسیر مدنی و مسالمت آمیز، به جد معتقد بود خشونت و رادیکالیسم دستاویزی برای سرکوب، و نیز اتحاد و انسجام اقتدارگرایان است. (16/1/1389) مهندس سحابی انقلابيگري به معناي تغييرات يكباره را نه شدني ميدانست و نه درست و در نتیجه با دو قطبی شدن جامعه نیز مخالف بود و اعتقاد داشت باید با حرکت منطقی و تدریجی با آن مقابله شود.
سحابی در شرایطی چشم از جهان فرو بست که میدید كه تلاشهاي چندين ساله پدران فكري و سياسياش بينتيجه نبوده است. او بيش از هر زمان ديگري نگران ايران و سرنوشت آن بود، در عين اين كه افق فردا را بيش از هر زمان ديگر روشن ميديد.
منبع: جرس
سایت ملی – مذهبی محلی برای بیان دیدگاههای گوناگون است.