مجلس خبرگان و «یک خطای رهبر»

با پیش فرض پذیرش صحت اظهارات فوق‌الذکر آیت‌الله خامنه‌ای (مبنی بر سیاست اشتباه تحدید نسل)، حدود دو دهه این اشتباه تداوم داشته است، در این مدت نمایندگان مجلس خبرگان چه می‌کردند؟ و در برابر این اشتباه (به گفته خود رهبر) چه واکنشی نشان دادند؟

.

یکی از وظایف مهم مجلس خبرگان رهبری، علاوه بر انتخاب و عزل رهبری (اصل یکصد و یازدهم قانون اساسی)، نظارت بر رهبرى است: «تشخيص ناتوانى رهبر از انجام وظايف قانونى خود يا فقدان يكى از شرايط بر عهده مجلس خبرگان است. زيرا خبرگان مسئوليت “عزل رهبر” را بر عهده دارد – نص اصل یکصد و یازدهم قانون اساسی – پس لازمه آن نظارت بر توانايى رهبرى و استمرار شرايط آن است. و البته اين نظارت، در تضاد با ولايت مطلقه نيست» (به نقل از پایگاه دبیر خانه مجلس خبرگان رهبری).

آیت الله سید علی خامنه ای از سال 1368 تا کنون به مدت 23 سال رهبر کشور ایران است. آیا ایشان در این مدت 23 ساله مرتکب هیچگونه اشتباهی نشده است؟ اگر مرتکب اشتباهی شده است واکنش مجلس خبرگان رهبری چه بوده است؟ آیا نمایندگان محترم این مجلس توانسته‌اند بدون لکنت زبان، صادقانه و دلسوزانه رهبر کشور را به نقد بکشند و خطای وی را یادآوری کنند؟

تا کنون مجلس خبرگان، هیچگونه نقد و انتقادی از کارکرد رهبری و یا اشاره ای به خطای ایشان نکرده ست. گویا، این مجلس وظیفه خویش را فقط بیعت پس از بیعت، و تایید پس از تایید می داند. ولی شخص آیت الله خامنه ای، حداقل در یک مورد، اعتراف به اشتباه خویش کرده است. در این نوشتار، در پی آن نیستیم که «خطاهای احتمالی رهبر» یا «بی‌خطا بودن احتمالی وی» را بررسی کنیم. بلکه فقط به یک مورد اشاره می کنیم که شخص رهبر، اعتراف به خطا کرده است.

آیت‌الله خامنه ای در سفر به استان خراسان شمالی (19 مهر 1391)، در سخنانی در گردهمایی گروهی از مردم بجنورد، سیاست های کنترل جمعیت را «اشتباه» توصیف کرد و گفت: «يكى از خطاهائى كه خود ما كرديم – بنده خودم هم در اين خطا سهيمم – اين مسئله‌ى تحديد نسل از اواسط دهه‌ى 70 به اين طرف بايد متوقف مي‌شد. البته اوّلى كه سياست تحديد نسل اتخاذ شد، خوب بود، لازم بود، ليكن از اواسط دهه‌ى 70 بايد متوقف مي‌شد. اين را متوقف نكرديم؛ اين اشتباه بود. عرض كردم؛ مسئولين كشور در اين اشتباه سهيمند، خود بنده‌ى حقير هم در اين اشتباه سهيمم. اين را خداى متعال و تاريخ بايد بر ما ببخشد» (به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار آيت الله سيد علی خامنه ای).

در این نوشتار در پی آن نیز نیستیم که بررسی کنیم آیا این خطای رهبر آنچنان مهم هست که نیاز به استغفار در برابر خدا و تاریخ داشته باشد یا نه؟ و یا بلکه بر عکس وی در این زمینه مرتکب خطایی نشده است؟ و یا اینکه شاید سیاست کنونی وی خطا باشد نه سیاست قبلی؟ زیرا حتی در کشورهای پیشرفته، فرضیات متعددی در زمینه ارتباط «کاهش نرخ رشد جمعیت»، «پیر شدن جمعیت» و «پیشرفت اقتصادی» وجود دارد و نیازمند یک بحث کارشناسی و تخصصی است (که از حوزه این نوشتار و تخصص این نگارنده خارج است). بلکه آنچه مورد نظر این نوشتار است اینستکه رهبر کشور معترف به یک اشتباه مهمی (از دیدگاه خویش) هست. این خطا، از دیدگاه آیت الله خامنه ای آنچنان مهم است که وی در جمع مردم بجنورد، هم از خداوند پوزش می طلبد و هم از تاریخ. ارتکاب چنین اشتباهاتی توسط انسان جایز الخطا، کاملا طبیعی هست و غرض نقد آن نیست، بلکه این مورد فقط به عنوان یک نمونه و مثال مورد بحث قرار گرفته شد تا به اصل مطلب بپردازیم.

موضوع این نوشتار اینستکه، با پیش فرض پذیرش صحت اظهارات فوق الذکر آیت الله خامنه ای (مبنی بر سیاست اشتباه تحدید نسل)، حدود دو دهه این اشتباه تداوم داشته است، در این مدت نمایندگان مجلس خبرگان چه می کردند؟ و در برابر این اشتباه (به گفته خود رهبر) چه واکنشی نشان دادند؟ در این زمینه، سه وضعیت، قابل فرض و گمان است:

فرض اول:

نمایندگان مجلس خبرگان در این دو دهه معتقد بودند و هم اکنون نیز معتقد هستند که تحدید نسل لازم است. در این صورت سیاست کنونی آیت الله خامنه ای را اشتباه می دانند پس چرا آنان، در برابر این تغییر سیاست، سکوت می کنند؟

فرض دوم:

نمایندگان مجلس خبرگان در این دو دهه معتقد بودند و هم اکنون نیز معتقد هستند که تحدید نسل، شیوه ای نابجاست. در اینصورت سیاست دو دهه گذشته را اشتباه می دانند، پس چرا به مدت دو دهه در برابر سیاست اشتباه رهبری سکوت کردند؟

فرض سوم:

نمایندگان در این دو دهه معتقد بودند تحدید نسل لازم است و دقیقا از همان روزی که آیت الله خامنه ای گفت تحدید نسل خلاف است، معتقد شدند تحدید نسل لازم نیست. در این صورت انتقادی بر اینان نسبت به عملکردشان در برابر رهبری نیست زیرا اینان نیز بسان رهبری می اندیشیده اند. ولی این تصادف عجیب، که دقیقا دو دهه مثل رهبری، سیاست تحدید نسل را لازم می دانستند و دقیقا همان لحظه ای که رهبری گفت این سیاست غلط است، اینان نیز به این نتیجه رسیدند که سیاست تحدید نسل غلط است، این امر نشاندهنده این نکته مهم هست که خبرگان محترم دغدغه کنترل رفتار سیاستگذاری کلان رهبری را ندارند بلکه بسان وی می اندیشند، در حالیکه بار سنگین انتخاب و نظارت دایمی رهبر بر دوش اینان است، اینان به پیروی عملی و قلبی از شخصی اکتفا می کنند که مسئولیت نظارت بر رفتار و کردار کشورداری وی را دارند. البته پیروی عملی از رهبری وظیفه آنان است اما نه پیروی قلبی که به خود اجازه ندهند رفتار و کردار رهبری را به نقد بکشند.

در این فرض سوم، نمایندگان (که دقیقا همان لحظه ای که آیت الله خامنه ای تغییر عقیده داد، تغییر عقیده دادند)، یک معذرت خواهی به خدا و یک معذرت خواهی به تاریخ بدهکارند، زیرا رهبر کشور هر چند، دو دهه جلوی تحدید نسل را نگرفت ولی لحظه ای که احساس کرد اشتباه کرده است، فروتنانه در اجتماع  مردم بجنورد، هم در برابر تاریخ و هم در برابر خدا پوزش طلبید. لذا، نمایندگان محترم مجلس خبرگان به پیروی از مقتدای خویش بایستی در برابر تاریخ و خدا نسبت به این غفلت تاریخی استغفار کنند.

این بی واکنشی نمایندگان نسبت به سیاست های کلان کشورداری رهبری، ناشی از دو مساله هست بخشی از آن به رفتار خود نمایندگان مربوط می شود و این نقد بر آنان وارد می باشد و آنان مخاطب این نقد هستند. در حالیکه بخشی دیگر، ناشی از ضعف و نارسایی قانون است نه نمایندگان، در حقیقت، نقد به قانون کنونی است.

الف. نقد خبرگان:

خبرگان خود را مؤید رهبر می دانند حتی برخی از آنان خود را انتخاب کننده رهبر نمی دانند بلکه انتخاب خویش را ناشی از کشف اراده الاهی می دانند. در این نگاه، آنان، انتخاب کننده رهبر نیستند بلکه رهبر از جایی دیگر انتخاب شده است و آنان کاشف هستند، اگر بنا باشد نقدی به رهبر بشود و احیانا در صورت خطاهای مکرری که نیاز به عزل رهبر باشد باز آنان خود را کاشف می دانند یعنی عزل رهبر هم مثل نصب وی از جایی دیگر رقم می خورد و آنان کاشف عزل می شوند پس نیازی به پیگیری و کنترل رهبر نیست، بایستی منتظر آن اراده ما فوق و قاهره بود.

برخی نمایندگان از این فراتر رفته و برای رهبر به گونه ای قایل به عصمت می شوند، بنابر این وظیفه خداوندگار می‌دانند که رهبر را از خطایا مصون دارد، و اگر روزی اراده خدا بر عزل رهبر قرار گرفت این وظیفه خداست که در دل آن نمایندگان بیندازد که رهبر را عزل کنند و رای آنان کاشف از اراده خداست، همچنانکه طبق این باور، روزی که رای به رهبر دادند، با رایشان رهبر را نصب نکردند بلکه رای آنان کاشف اراده خدا بود. در این نگاه، نظارت بی‌معناست و مملکت داری به اراده خدا رها می شود و خِرد بشری (در این مورد خِرد خبرگان) به کاری نمی آید. این نوع نگرش، نتیجه اش آن است که «نظارت کنندگان» تبدیل می شوند به «تایید کنندگان دایمی و بیعت کنندگان همیشگی».

همین نقد به برخی از کارشناسان کشور نیز وارد است. کارشناسانی که وظیفه مشاوره علمی دادن به رهبری کشور را داشته اند، بایستی در ابتدا نظریه کارشناسی خویش را مطرح می کردند، نه اینکه در پی اظهارات رهبر، آنانی که تا دیروز، در تلاش برای تحدید نسل  و کنترل جمعیت بودند، ناگهان مفسر و مروج بیانات و خواسته های رهبری کشور شوند. صدا و سیمای ج ا ایران، رسانه های حکومتی و برخی از بدنه کارشناسی کشور، بجای آنکه ناصحان مشفقی برای رهبری کشور باشند، مفسران بی خاصیت اراده رهبری می شوند. این شیوه، نه تنها خدمتی به کشور و رهبری کشور نیست، بلکه شیوه ای عافیت طلبانه، با سلب مسئولیت از خویش، و با پناه گرفتن در سنگر حمایت از رهبری کشور، می باشد.

آیت الله مهدوی کنی رئیس مجلس خبرگان  رهبری، سال گذشته در چنین روزهایی در دیدار با اعضای این مجلس گفت: «تعبیری که من از نظارت بر رهبری دارم این است که نظارت بر عملکرد رهبری به معنای جلوگیری از حوادثی است که موجب تضعیف ایشان می شود… ما در مقام این هستیم که از این ولایت فقیه حفاظت کنیم نه اینکه در مقام نقد و انتقاد و تضعیف باشیم». حفاظت از ولایت فقیه، و نقد و انتقاد منصفانه وی، و ارایه نظریات کارشناسی به وی، نه تنها تضعیف وی محسوب نمی شود بلکه حتی می تواند حفاظت از این نهاد در برابر اشتباهات در تصمیمگیری کلان باشد.

ب. نقد قانون:

از نمایندگان مجلس خبرگان انتظار نمی رود در این مورد (تحدید نسل و در سایر موارد مربوط به برنامه ریزی کلان کشور) صاحب نظر باشند، لذا به تبعیت و اظهار ارادت اکتفا می کنند. صاحبنظر نبودن آنان در این موارد، هیچ نقطه ضعفی نیست، زیرا برخی از آنان در علوم دیگری (فقه و تفسیر و معارف دینی و…) صاحبنظران برجسته ای می باشند. اما مملکت داری فقط این علوم نیست. همچنانکه دیدیم این صاحبنظران برجسته، دو دهه هست که متوجه یک خطای راهبردی رهبر نشدند، اگر شخص رهبر خودش اعتراف به این خطا نمی کرد، چه بسا سالیانی دیگر هم، هرگزاین نمایندگان و خلف آنان همچون سلفشان متوجه این خطای رهبری نمی شد. اینجاست که ضرورت وجود خبرگانی متنوع تر جلوه می کند تا مشاور و ناظر رهبری در مدیریت کلان کشور باشند.

در نگاهی فراخ تر، این نقد به قانون وارد است که با توجه به اینکه رهبر کشور نه جامع علوم اولین و آخرین است و نه مصون از اشتباه و خطا، خبرگانی را مامور نظارت و بررسی کشورداری رهبر کرده است، بدون اینکه تخصص های دیگری غیر از فقه و شریعت داشته باشند. گذاشتن این بار سنگین بر دوش فقیهان، سبب می شود که حتی سایر تخصص های آنان زیر سوال برود و از اینان انتظار برود در اموری اظهار نظر کنند که هیچگونه تخصصی ندارند، در نتیجه جایگاه اینان از خبرگان «تعیین کننده» (انتخاب کننده رهبر- نظارت کننده بر رهبر- عزل کننده رهبر) تنزل پیدا کند به خبرگان «تایید کننده» (تایید کننده کشورداری رهبر- تجدید بیعت کنندگان دایمی با رهبر).

همین یک نمونه ساده و روشن، ضرورتِ تغییراتِ قانونی در مقررات مربوط به رهبری و مدیریت کشور و نهادهای مربوطه، در جهت بکارگیری خِرد و تجربه جمعی بشری و مشارکت هر چه بیشتر شهروندان در اداره ی سرنوشت کشور را، بیش از بیش، نمایان می سازد.

 سایت ملی – مذهبی محلی برای بیان دیدگاه‌های گوناگون است.

مطالب مرتبط

آصف بیات

«فوراً تخلیه کنید؟ کجا؟» یکی از دوستانم در تهران پرسید؛ «اصلاً می‌دانند تهران کجاست؟ آیا تا به حال در خیابان‌ها یا بازار بزرگ آن پرسه زده‌اند تا زندگی پر جنب و جوشش را حس کنند؟» تهران شهری با حدود ۱۰ میلیون نفر جمعیت است

عزت‌الله سحابی

ما به ضرورت سراسری بودن و فراگیر بودن یک نهضت نجات‌بخش در ایران پی برده‌ایم‌. «همه پاسخ به چه می‌توان کرد؟» ما به‌طور خلاصه و کلی، در سعی و تلاش برای آغاز و پرورش یک نهضت عمومی فراگیر و سراسری هستیم

محمدرضا نیکفر

جنگ به جز به فرماندهان و هوراکشانش، به بقیه حس ناتوانی می‌دهد. ماشینی عظیم به راه افتاده که منطق حرکت آن به صورت قطبی دربرابر منطق امر مردم است. چگونه می‌توان در برابر این غول آدمی‌خوار ایستاد؟

مطالب پربازدید

مقاله