علیرضا رجایی

مبانی چپ مذهبی (۴) پاسخ‌های رهایی‌بخش به استیلا

دیدیم که در قرآن قیام به قسط در مقابل کلیّت مادی و ایدئولوژیک جبّاریت مستقر، وظیفهای فردی و اجتماعی و نیز غیرقابلسلب است. صراحت انکارناپذیر قرآن را از جمله در این آیه نیز میبینیم: «ومالَکم لاتُقاتِلونُ فی سبیلالله والمستضعفین مِنَالرجالِوَالنّساءِوَالوِلدان؛اَلَّذین یقولون ربَّنا اَخرِجنا مِن هذا القَریه

الظّالماَهلَها وَاجعَللَنامِنلَدُنکَ وَلیّاً وَاجعَل لُنامِنلَدُنکَنصیراً». نساء۷۵. «شما را چه شده که در راه خدا و (رهایی) مستضعفان، از مرد و زن و کودک، پیکار نمیکنید؛ همانان که میگویند: پروردگارا ما را از این سرزمین ستمکاران بیرون آر و از جانب خود برای ما(درماندگان) یاوری قرار ده».

اکنون با روشن شدن مصاف و جبهه‌بندی دوگانه‌ای که در قرآن ترسیم شده است، باید به‌گونه‌ای مشخص‌تر، نیروها و طبقات اجتماعی حول این دو کانون اصلی را شناخت. آنچنان که میدانیم قرآن از دو نیروی اصلی و همبسته در ساختار وضع موجود، با عناوین «مَلاء» و «مترَف» نام برده است. واژه مَلاء به معنای طبقه سیاسی حاکم و به‌طور کلّی حاکمیت سیاسی سلطه‌گر است و در قرآن حدوداً ۲۰ بار و بیش از همه در سوره اعراف آمده است. مترفین نیز در همه‌جا به معنای ثروتمندان فراخ‌دست و طبقه اقتصادیِ حاکم است. این دو طبقه، هم به جهت منافع وهم به جهت چسب ایدئولوژیک مشترک، به هم گره خوردهاند و درهمهجا مهمترین سدّ ساختاریافته در مقابل جنبشها و خیزشهای ضدّ وضع موجود هستند. آیه ۱۲۷ سورهی اَعراف در بیان مواجهه نهضت موسی با نظام فرعون، به صراحت نشان میدهد که نظام سیاسی، منافع ایدئولوژیک حیاتی دارد و برای حفظ وضع موجود، آمادگی سرکوب تا بینهایت را در خود تدارک دیده است: «و قالالمَلاءُ مِن قَومِ فرعون:اَتَذرُ موسی و قومَهُ لِیُفسِدوا فیالارض و یَذَرَکَ وَآلِهَتَک.قال:سَنُقَتِّلُاَبناءَهم و نَستحیی نساءَهم وَ اِنّا فَوقَهُم قاهرون». «و سران و مهتران قوم فرعون گفتند: آیا موسی و قومش را میگذاری تا دراین سرزمین فساد کنند و تو و خدایان تو را رها کنند؟ فرعون گفت: به زودی پسرانشان را میکشیم و زنانشان را زنده نگاه میداریم و ما از آنها برتریم و بر آنها سلطه داریم».

از موارد تکرارشونده در قرآن این است که سران سیاسی مسلط در مواجهه و سرکوب نهضتها و جنبشها پیوسته در تقابل با طبقات محروم قرار میگیرند: «قالَ المَلاءالّذینَ استکبروا مِنقَومِه للذیناستضعفوا لِمَن آمَنَمِنهم:اَتَعلَمونَ اَن صالِحاً مُرسَلَ مِنرَبِّه.قالوا:اِنّا بما اُرسِلَ بِه». مومنون۷۵. «قالَالذینَاستَکبَروا اِنّابِالّذی آمَنتّمبِه کافِرون». اعراف۷۶. سران قوم صالح پیامبر به فقیران و مستضعفان قوم که به او ایمان آورده بودند (به تمسخر) گفتند: «آیا شما (به راستی) اعتقاد دارید که صالح را خدا به رسالت فرستاده؟ گفتند: بیتردید ما به آنچه وی بدان رسالت یافته است، ایمان داریم. گردن‌کشان متکبّر گفتند: (ولی) ما نیز بی‌هیچ شکی به آنچه شما ایمان دارید، کافریم». از سوی دیگر، تفرعن و تکبر طبقه سیاسی-اقتصادی حاکم، مردم مستضعف و طبقات پایین جنبش را تحقیر میکند و آنها را پست و فرومایه مینامد: «…وما نَراکَاتَّبَعَکَ اِلّا الّذینَهُم اَراذِلُنا بادیَالرّای». هود۲۷. «و کسانی را که از تو پیروی کرده‌اند جز گروهی فرومایه و پست و اراذل ساده‌لوح نمیبینیم». در واقع همین پایگاه اجتماعی جنبش است که باعث میشود طبقه مسلط با آن مرزبندی قاطع کند: «قالوا اَ نومنُ لکَ واتَّبَعَکَالاَرذَلون». شعراء۱۱۱. گفتند آیا ما چگونه به تو ایمان بیاوریم درصورتی که پیروانت معدودی مردم پست وفرومایه هستند»؟ در آیه‌ای دیگر از سوره اعراف میبینیم که مشابه همین برخورد با شعیب و هوادارانش میشود و از او میخواهند که یا به ایدئولوژی و مذهب مسلط همچنان وفادار باشد یا به تبعید تن دهد: «قالاالمَلاءُالّذینَاستَکبَروامِنقومه: لَنُخرِجَنَّکَ یا شُعَیبوالّذینآمنوا معک مِن قَریَتنا اَولَتعودُنَّفیملَّتِنا.قالَوَلَوکنّا کارهین». اعراف:۸۸. روسا و سران زورمند و متکبر قوم او گفتند: ای شعیب! ما تو و پیروانت را از شهر خویش بیرون میکنیم مگر آنکه به کیش و آیین ما بازگردید. شعیب گفت: آیا حتی اگر کراهت (از آن آیین) داشته باشیم»؟

در نتیجه مقاومت جنبش در برابر فشارهای همهجانبه، دستگاه‌های تبلیغی رژیم آنها را به عقاید سست و دروغگویی متهم میکند و درصدد برمیآید تا بنیانهای فکری جنبش را بی‌اعتبار جلوه دهد: «قالَ الملاءالّذینَ کفروا مِن قَومِهِ:انّالَنَراکَفیسَفاهَهواِنّا لَنظُنَّکَمِنَالکاذبین». اعراف:۶۶. سران و مهتران کافر قوم او گفتند: «ما تو را سفیه و بیخرد مییابیم و مسلّماً تو را از دروغگویان میدانیم». در عین حال رهبران آزادیبخش از سوی نظام مستقر به قدرتطلبی و سلطه‌گری نیز متهم میشوند: «…ماهذااِلّا بشرُُمِثلُکمیُریداَن

نهضتها و جنبشهای رهایی‌بخش از جمله نهضت انبیا قرار دارد و درست به همین دلیل است که قرآن پیامبر را خطاب قرار میدهد که: «وَ ماانتَ علیهم بِجبّار». ق۴۵».در مفهومی مشابه در آیهی ۲۲ سورهی غاشیه میخوانیم که: «لَستَ علیهم بِمُصَیطِر». «تو بر آنان سلطه نداری و فرمانروای آنان نیستی». در واقع مصیطر به کسی گفته میشود که افراد را تحت امر و سلطهی خود درمیآورد و به بند میکشد و آنان را به حرکت به سمت و جهتی وادار میکند که خود میخواهد.

مطالب مرتبط

آصف بیات

«فوراً تخلیه کنید؟ کجا؟» یکی از دوستانم در تهران پرسید؛ «اصلاً می‌دانند تهران کجاست؟ آیا تا به حال در خیابان‌ها یا بازار بزرگ آن پرسه زده‌اند تا زندگی پر جنب و جوشش را حس کنند؟» تهران شهری با حدود ۱۰ میلیون نفر جمعیت است

عزت‌الله سحابی

ما به ضرورت سراسری بودن و فراگیر بودن یک نهضت نجات‌بخش در ایران پی برده‌ایم‌. «همه پاسخ به چه می‌توان کرد؟» ما به‌طور خلاصه و کلی، در سعی و تلاش برای آغاز و پرورش یک نهضت عمومی فراگیر و سراسری هستیم

محمدرضا نیکفر

جنگ به جز به فرماندهان و هوراکشانش، به بقیه حس ناتوانی می‌دهد. ماشینی عظیم به راه افتاده که منطق حرکت آن به صورت قطبی دربرابر منطق امر مردم است. چگونه می‌توان در برابر این غول آدمی‌خوار ایستاد؟

مطالب پربازدید

مقاله