لحظهٔ ملی هم‌یاری

هرچه زمان می‌گذرد ابعاد هولناک فاجعهٔ سیل‌های اخیر به‌تدریج آشکارتر می‌شود:
هزاران هموطن با از دست دادن خانه و اموال و مزرعه و کشت-و-کار …، و گاه حتی خویشاوندانشان، آوارهٔ کوی و بیابان شده‌اند. خسارات ساختاری هنگفتی بر کشور تحمیل شده است. اینهمه، و بويژه خطراتی که در راهند، در این لحظهٔ تاریخی، ملت ما را سخت به همیاری ملی و همبستگی انسانی نیازمند می‌سازد. و در فراخوان ملی، مخاطب نه تنها ایرانیان داخل کشور، بلکه حتی بیشتر هم‌میهنان مهاجر و مقیم خارج اند.
فقدان پیش‌بینی‌ و آمادگی لازم در برابر چنین تهدیدات طبیعی محتملی …، دست‌کاری‌ها در طبیعت، ساخت-و-سازهای بی‌رویه در مسیر مسیل‌ها و رودهای لایروبی ناشده، وجدان همهٔ ما را جریحه‌دار ساخته که البته درس‌های آموزنده‌ و نکته‌های ارزنده‌ای برای آیندگان خواهد داشت. امروز اما، هر یک از ما در قبال زندگی هم‌میهنان‌مان مسئول‌ایم. با مرور زمان، سرنوشت هموطنان آسیب‌دیده از زلزله و سیل و ..، و آیندهٔ نزدیک قربانیان را خطر فراموشی عمومی تهدید می‌کند. از اینرو نیاز به امدادگری منظم ضرورت خود را در بلندمدت نشان خواهد داد.

در تاریخ معاصر ایران، چهره‌های ملی و فرهنگی و عقیدتی مورد اعتماد مردم، در چنین مواقع و حوادثی در کنار مردم در امر کمک‌رسانی کوشیده‌اند و نقشی نمادین و به‌یادماندنی بازی کرده‌اند.
اینک بر ماست که این سنت زیبای پیشگامان‌مان را برغم همهٔ موانع و مشکلات راه، استمرار بخشیم. در این راستا و برای گام گذاردن در این راه، در شرایط کنونی به ایجاد یک کار-گروه ویژه می‌اندیشیم، تا در مشورت با سایر گروه‌های امدادی، با کسب اطلاعات و شناخت دقیق‌تر از موقعیت، بررسی نیازها و هماهنگ‌سازی کمک‌ها …؛ و در صدر همهٔ مسئولیت‌های ملی و مدنی‌، به مبارزه علیه فراموشی سرنوشت آسیب‌دیدگان در آینده همت ورزیم. و به این امید ..منبع: کانال تلگرامی نویسنده

مطالب مرتبط

سعید مدنی / زندان دماوند

بی‌تردید تفاوتی ماهوی در دامنه و ابعاد خشونت علیه دانشجویان و دانشگاهیان حامی مردم غزه و طرفدار آتش‌بس در آمریکا با سرکوب دانشجویان در اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» ایران در سال ۱۴۰۱ وجود دارد

رضا خندان / زندان تهران بزرگ

به جرئت می توانم بگویم هیچ حکومتی در تاریخ چنین جفایی نسبت به فرزندان کشورش نکرده است. آن ها مرز وحشی گری، سرکوب و خشونت عریان را جابجا کردند. زندانیانی که ساعاتی قبل، آسیب دیدگان را نجات می دادند، حالا خود، هدف حمله ی نظامیان و مقامات شده بودند

ابوالفضل قدیانی و مهدی محمودیان

لحظاتی را از نزدیک دیدیم که نفس کشیدن در میان آتش و دود و انفجار، خود به یک رویا تبدیل شده بود. زمانی که صدای جنگنده‌ها و بمب‌ها همچون کابوسی بی‌پایان بر سر ما فرود می‌آمد، زنده ماندن تنها آرزویی دست‌نیافتنی بود. هر لحظه ممکن بود صدای انفجاری دیگر، جان هر یک از ما را بگیرد

مطالب پربازدید

مقاله