فقط فراز نه نشیب هم بوده است هدی

این نوشته را تقدیم می کنم به هدی صابر آن جان سخت روان که همیشه فرازها با پایمردی می جست می خواست.
تاریخ معاصر ما سه نشیب بعد از سه فراز دارد که نکته برانگیز است.
هدی صابر بر فراز می رفت از 8 فراز و 8 نیاز گفت. من هم چنین باوری داشتم تا سال 1382.
درجریان بازداشت دو ساله 1382 تا 84 به نشیب ها بیشترفکر کردم.بعد توجه کردم که سه فراز بزرگ تاریخ معاصر ما به سر نشیب منتهی شده است آیا می شود به چهارمی نرسد.این فراز انگار جهش های از قبل شکست خورده بود است که نشیب های سختی در پیش داشته است.
این سه بار فراز و نشیب عبارت از :
1- فراز مشروطه به نشیب دیکتاتوری منور ختم شد.
2- فراز 1320 تا 1332 به نشیب کودتای 28 مرداد منتهی شد تا 1357 ادامه یافت.
3-فراز انقلاب به کشتارو ترور دهه 1360انجامید و تا سال 1376 که امیدی برآمد .
این فراز اخری که چهارمی از نوع خود است با نشیب کند همراه بوده اما نشیب آن هنوز به نا امیدی کامل منتهی نشده است. آیا فراز 4 هم به نشیب کامل می رود؟
این فراز و نشیب ها حکایت تلخی را به ما می نماید که باید توجه کرد.
1—آیا ایران حوزه تمدنی نفرین شده است که به مدار توسعه وارد نمی شود. تا پایان این پارادیم بشری در دور تکراری در جا می زند.
2-. آیا می شود این نفرین را ،تبدیل به دعا کرد و با برنامه وارد مدار توسعه یافته گی ایران شد اما چگونه؟
به نظر من بررسی تابناک تاریخ گذشته لازم است اما کافی نیست، پس به نشیب ها باید بیشتر توجه کرد چرا که فرازها در چاه ویل نشیب ها گرفتار آمده اند کار ما را سخت کرده اند.
شمشاد فراز های ایران مدام در چاه های نشیب می افتد و شاخ هایش می شکند؟
چرا میوه دل این سرزمین نهالش به درستی غرس نمی شود.
چرا این شمشاد حوزه تمدنی بعد از 180 سال تلاش به توسعه مجدد به بار نرسیده است و سایه گستر نگشته است.
بیان این نکات و سخنان برای نا امیدی نیست. بلکه برای کاوش است چرا که این ایران چندین بار تلاش کرده است که از التقاط میان سنت و مدرنیته راه به سلامت برد که نبرده است.
امروزه باز در فراز جدیدی به سوی نشیب می رود که البته این بار سرعت آن کند بوده شده است.
چه می توان کرد؟کدام نیاز را باید جست تا فراز به جاده ممتدی هموار برای رسیدن به توسعه باشد .
کدام نیاز را باید یافت تا فراز به جاده صافی برسد که ناگهان در گودال نشیب نیفتد و آنچه در ابن فراز شده است یک شبه عبث جلوه نکند.
چه باید کرد تا تجربه گذشته صفر نشود و باز همه چیز را از آغاز شروع نکنیم .
باید دو فرازو بعد دو نشیب سختی که ما را از دستاورد مبارزه پارلمانی و سیاسی و مدنی به مبازره مسلحانه کشید را به خاطر آورد که نمی باید تکرار می شد که شد.
تکرار آن نشان می داد که از بلندی به گودال افتاده ایم بعد از گودال بیرون آمده ایم اما راهی نبوده است، از بیراهه به بلندی رفته ایم اما در بلندی فراز باز به راه هموار نرسیده ایم.
داستان این است که بعد از مشروطه وفتح تهران دوباره، بارها از صفر شروع کردیم.
یک بار آن از سال 1342 و باردیگر در سال 1360 که مشی مسلحانه را باب شده دیدیم. که مصداق همان از بلندی فراز به گودال افتادن است و در نتیجه فراموش کردند یا ندیدن یا بی اثربودن کنش سیاسی و مدنی است که در تاریخ ما دو بار تکرار شده است.
بحث بر ضرورت دفاع و مقاومت نیست، از آزادی نیست بحث بر سر این است که جامعه ای انقلاب کرد و قانون بر پا کرد دوباره اگر برای بدست آوردن همان قانون به مبارزه قهر آمیر روی آورد نشان می دهد که ساختار برای تحقق دموکراسی معیوب بوده است که بوده است. بحث بر سر روش های مقاومت هم است که بسیار مهم است. به عبارتی مشی مقاومت را هم باید دقت کرد.
تلخ تر آن است که با برپائی ساختار جدید باز راه را هموار برای دموکراسی و توسعه نکرده است.همین نا همواری است که پرداختن به دوره نشیب را ضروری می کند همین وضع است که دلخوشی به فرازها را کم می کند.
همین تکرار است که باعث می شود که در بلندای فراز در ذهن آدمی دوران نشیب بنشیند. همین تکرار است که باعث می شود که بر فراز بیش از حد تکیه نکند وسر مست این فراز های بی ریشه نشود. چرا که بر بلند تر رفتن بدون پشتوانه سقوط بدتری را در پی دارد.
شاید این نقد هم به نظر من در باره دوره نشیب پیش می آید که فراز لازم است. برای فراز هم انگیزه لازم است و هم جلوه تابناک دادن به فراز های یک ملت لازم تر می آید. باید تصریح کنم که جلوه تابناک دادن فرازها را بحثی نیست.
اما و اما باید توجه داشت که دوران سیاهی را هم بعد این جلوه تابناکی می آید و اه تاسف را هم باید دید.
بله آنچه که بعد افکار عمومی جامعه می گوید بی دستاوردی این فراز ها را هم باید توجه داشت. بله این جمله عمومی شده را که می گویند سیاست پدر و مادر ندارد باید دید و شنید. باید به این نظر هم توجه داشت که می گویند :دیدید این همه کشته اما چه فایده داشت. می گویند چه فایده، این همه جوان رفت اما چیزی نشد. گاهی هم می گویند انقلاب کردید خراب کردید وضع کشور قبل از انقلاب خوب بود.شما هم مقصر بودید که حکومت شاه را دیکتاتوری نامیدید حکومت شاه را الان بهتربوده است.
در زندان بارها این سخن را از افراد گوناگون شنیده ام ، بسیاری دیگری هم شنیده اند مانند من این سخن ها را.
اما تلخ تر آن است که بعد 40 سال به شما بگویند که در دوران طلائی زیست می کردیم که انقلابیون آن را به باد دادند. بله آن هم حسرت گذشته ای که وجود نداشت اما برساخته شده است را می خورند.
به دلیل این که امروز امور مناسب نیست پس گذشته ای در نظرها می سازنند تا ابتذال را قهرمان جلوه دهند. لات را لوطی و پوکی را تعالی نشان دهند.
در حسرت چیزی مرثیه بسرایند که اگرامروز آزادی نسبی داشتند آن چیز و دوره را برایش مرثیه نمی ساختند بلکه به عنوان نقطه ضعف خود قلمداد می کردند. همان طور که در زمان پهلوی می کردند.امروز کار به جایی رسیده که پارقی ها روزمره تهران مصور و امثال هم در تنوع بسیار مبتذل خود به امری آرزوی تبدیل شد. شخصیت های این داستان ها و هنرپیشه های آن قدیس می شوند.کار به جایی رسیده است که از لات قهرمان بسازنند از آدم معمولی که در ساختار قدرت زمان گذشته نمادی از سازش کاری بوده است به عنوان قهرمان یاد شود.
دوره ای شده آنان که در هنر و سینمائی و موسیقی زمان پهلوی وزنی داشتند و اعتباری که حتی نظام پهلوی از ترس هنرمندان صاحب مقام این افراد را ارج قرب می گذاشت فراموش شوند مانند بنان و غیره .اما دیگرانی که در دوره پهلوی روحوضی و ساده و گاه سطحی خوانده می شدند امروز به عنوان هنرمند عالی معرفی شوند.
می شود پرسید در کدام جامعه سطحی بودن و ابتذال اپوزیسیون می شود . البته این ابتذال نوع شرعی آن الان پوزیسیون است یعنی نوحه خوانی و سینه زنی های با ترانه های کوچه و بازاری. البته نا گفته نگذارم که آدم به لودگی و تعالی مدیریت شده نیاز دارد. ابتذال بخشی از انسان است که باید مدیریت شود اما وقتی کارها از دست خارج می شود هجوم ابتذال ترسناک می شود.تقدیس ابتذال در جامعه نرمال بیماری خوانده می شود اما ابتذال در جامعه لازم است منتها به شکل مدیریت شده.
از بحث اصلی دور نرویم .بله می توان گفت که این رویکردها عکس العملی است می توان گفت که این رویکرد ها موقت است اما این رویکرد ها نشان از تکرار و سطحی بودن جامعه می دهد به عبارتی در جابه جایی لغزان و حالت موزائیکی در جامعه چیزی محکم نمی شود پس اساسی شکل نمی گیرد.
زمانی که دو عنصر ملی و مذهبی را به جنگ هم می اندازند، فاجعه رخ می دهد. در دوره پهلوی کوروش در کتاب درسی بود چون حکومت تبلیغ می کرد به چیزی گرفته نمی شد، حتی به او ظلم می شد. زمانی کوروش از کتاب درسی بیرون آمد محمد به کتاب درسی وارد شد. امروز کوروش بزرگ داشته می شود منتها به شکل اصولی بلکه باز به رویه عکس العملی این فرازها تلخ است و نشان از بیماری می دهد که جانکاه است. پس نشیب ها را هم باید بیشتر در کنار فرازها کاوید تا شاید راه تکرار بسته شود و این دور را به مدار دیگری وارد کنیم و کنند.

مطالب مرتبط

آصف بیات

«فوراً تخلیه کنید؟ کجا؟» یکی از دوستانم در تهران پرسید؛ «اصلاً می‌دانند تهران کجاست؟ آیا تا به حال در خیابان‌ها یا بازار بزرگ آن پرسه زده‌اند تا زندگی پر جنب و جوشش را حس کنند؟» تهران شهری با حدود ۱۰ میلیون نفر جمعیت است

عزت‌الله سحابی

ما به ضرورت سراسری بودن و فراگیر بودن یک نهضت نجات‌بخش در ایران پی برده‌ایم‌. «همه پاسخ به چه می‌توان کرد؟» ما به‌طور خلاصه و کلی، در سعی و تلاش برای آغاز و پرورش یک نهضت عمومی فراگیر و سراسری هستیم

محمدرضا نیکفر

جنگ به جز به فرماندهان و هوراکشانش، به بقیه حس ناتوانی می‌دهد. ماشینی عظیم به راه افتاده که منطق حرکت آن به صورت قطبی دربرابر منطق امر مردم است. چگونه می‌توان در برابر این غول آدمی‌خوار ایستاد؟

مطالب پربازدید

مقاله