فقدان برنامه‌ریزی بلندمدت، پاشنه آشیل جنبش

 آیا دراین نظام و ساختار امکان پاسخگویی به مطالبات مدنی مردم وجود دارد یا نه ؟ بر حسب پاسخگویی که مردم به این سوال داشته اند امروز نمی توان از یک جنبش واحد سخن گفت بلکه باید از جنبش های متعدد سخن گفت. 

جنبش سبز یک جنبش انتخاباتی بود که به یک جنبش مدنی تبدیل شد. اما از آن جا که در رفع تقلب از انتخابات و مطالبات مدنی به پیشرفتی منجر نشد، شرکت کنندگان در تجمع های اعتراضی، به این نتیجه رسیدند که باید ببینند که آیا دراین نظام و ساختار امکان پاسخگویی به مطالبات مدنی مردم وجود دارد یا نه ؟ و بنا بر پاسخی که به سوال خود یافتند راهی دیگر در پیش گرفتند و دیگر آن اتحادی که در روزهای نخست وجود داشت باقی نماند.

در این میان گروهی بر این باور هستند که این نظام برای این که قانون اساسی خود را به شکل کامل اجرا نمی کند و یا اصول مغفول مانده قانون اساسی را اجرا نمی کند قادر نیست به مطالبات مدنی شهروندان پاسخ بدهد. گروه دیگری هم از بین شهروندان و بیشتر جوانان به این نتیجه رسیدند که به دلیل ساختار قانون اساسی و نهادهای برآمده از این ساختار، امکان پاسخگویی به مطالبات مردم در چارچوب این قانون وجود ندارد و برای همین باید تغییرات ساختاری و یا تغییر در قانون اساسی یا به طور کل تغییر در نظام موجود را پیگیری کنند.

بر حسب پاسخگویی که مردم به این سوال داشته اند امروز نمی توان از یک جنبش واحد سخن گفت بلکه باید از جنبش های متعدد سخن گفت. اما اگر منظوراز بررسی تداوم یا اتمام جنبش سبز این باشد که بستر نارضایتی ها باقی مانده و هر آن ممکن است دوباره فعال شود باید گفت که نه تنها بستر نارضایتی ها باقی مانده بلکه بر میزان آن نیز افزوده شده است. اما مساله این است که نخست این جنبش واحد نمانده و دوم این که امروز جنبش فعالی به نام جنبش سبز وجود ندارد.

امار در باره نقاط مثبت و منفی جنبش ؛ از نقاط مثبت جنبش می توان بر مسالمت آمیز و مدنی بودن آن اشاره کرد. این جنبش از ابتدا مشی مسالمت آمیز داشت و علیرغم همه خشونت هایی که تحمل کرد، همچنان مسالمت آمیز و مدنی باقی ماند.

در باره نقاط منفی جنبش هم می توان به موارد زیر اشاره کرد. نخست؛ فقدان رهبری جنبش که به صورت مشخص بداند چه می خواهد و آن را با برنامه سیاسی روشن به مردم عرضه کند و این خواسته ها را رهبری کند. مشکل دوم هم این بود که جنبش برآمده از طبقه متوسط شهری بود و خواستش را به دموکراسی خواهی محدود کرد و نتوانست خواسته هایش را به خواسته های زحمتکشان جامعه، اقلیت های ملی و مذهبی و زنان متصل کند و یک مبارزه ملی را به وجود بیاورد.

مشکل سوم هم این بود که سران و اعضای نزدیک به سران جنبش یک برنامه مبارزه بلندمدت تدوین نکردند. تصور آنان پیروزی زودهنگام بود برای همین هیچ برنامه ای برای احیاء، نگهداری، انسجام و حرکت مداوم جنبش و اداره آن تدارک دیده نشد.

در چنین شرایطی یا نظام به سمت گشایش سیاسی گام بر می دارد و به یک انتخابات دموکراتیک با حضور همه مخالفان بر فراز قانون اساسی تن می دهد و اجازه می دهد که بر اساس کنوانسیون شورای بین المجالس 1984 فرانسه که ایران هم آن را پذیرفته و همردیف قوانین داخلی است، یک انتخابات آزاد و دموکراتیک در ایران برگزار شود و یا همچنان بر خط سرکوب پافشاری می کند.

چنانچه بخواهد همچنان بر خط سرکوب پافشاری کند، چون با بحران های خارجی عدیده ای روبرو است و سرکوب داخلی و بحران بین المللی هم به نوعی با یکدیگر پیوند دارند به سمت فروپاشی پیش می رود. این وضعیت آینده ای نامعلوم برای ایران را رقم خواهد زد و متاسفانه سناریوهای وحشتناکی را می توان برای آینده ایران پیش بینی کرد.

اما امید بر این است که حاکمیت عقلانیت حداقلی که فرض بر این است که باید داشته باشد را به کار بگیرد و به گسترش فضای سیاسی و تمکین به یک انتخابات بر فراز قانون اساسی تن بدهد تا مملکت به سمت فروپاشی و جنگ داخلی پیش نرود.

 سایت ملی – مذهبی محلی برای بیان دیدگاه‌های گوناگون است.

مطالب مرتبط

بیانیه ۵۰۰ تن از فعّالان اجتماعی، سیاسی و مدنی در محکومیت تجاوز  دولت‌نژادپرست اسراییل

ما جمعی از کنش‌گران حقوق بشری، سیاسی، مدنی و فرهنگی ایران که همواره منتقد و مخالف شیوه نادرست حکمرانی موجود بوده‌ایم، در این مقطع حساس از تاریخ کشورمان که با تجاوز و گستاخی دولت نژادپرست اسراییل مواجه شده‌ایم که سوابق متعددی در جنگ‌طلبی، نسل‌کشی و شکستن اصول بنیادین اخلاق و حقوق بین‌الملل دارد، با قاطعیت این حمله را محکوم می‌کنیم.

بیانیه پانصد تن از فعالان سیاسی، مدنی و اجتماعی در محکومیت تجاوز رژیم نسل‌کش اسراییل

 این تجاوز آشکار، با حمایت آمریکا (و برخی کشورهای اروپایی) در گرماگرم مذاکرات هسته‌ای، نشان از سیاست فریبکارانهٔ دولت آمریکا و پشتیبانی آشکار از نقش «نیابتی» اسراییل در تحقق طرح های توسعه طلبانه و اشغال‌گرانهٔ منطقه‌ای او دارد. اقدامات نظامی اسراییل در غزّه، سوریه، لبنان و یمن نشان‌دهندهٔ یک الگوی مستمر از یک‌جانبه‌گراییِ نظامیِ اسراییل است و این که چنین حملاتی علیه ایران درست در میانهٔ روند مذاکرات برای یافتن راه حلی دیپلماتیک و مسالمت‌آمیز دربارهٔ برنامهٔ هسته‌ای ایران انجام می‌شود، آن را از لحاظ اخلاقی به‌مراتب نفرت‌انگیزتر و مغایر با اصول بین‌المللی می‌سازد و بدون تردید کشور ما نیز بر اساس مادهٔ ۵۱ منشور سازمان ملل متحد، حق دفاع مشروع از خویش را دارد. 

مصطفى البرغوثي مترجم:علی سرداری

وقتی وزیر دفاع نژادپرست اسرائیل، یواف گالانت، می‌گوید به رسمیت شناختن کشور فلسطین توسط فرانسه و دیگر کشورها، صرفاً برگه‌هایی شکننده‌اند که باید به سطل زباله انداخته شوند، در حالی که اسرائیل در حال تثبیت استعمار شهرک‌سازی خود در کرانه باختری است، در واقع آتش انزوای فزاینده اسرائیل را شعله‌ورتر می‌کند. و وقتی وزیر دارایی فاشیست اسرائیل، اسموتریچ، و وزیر خارجه این رژیم، ساعر، قصد خود را برای پاسخ به به‌رسمیت‌شناختن کشور فلسطین با ارتکاب یک جنایت جنگی جدید، یعنی تحمیل حاکمیت اسرائیل بر کرانه باختری و الحاق آن اعلام می‌کنند، فرش را از زیر پای مدافعان اسرائیل و کسانی که خواهان اجتناب از تحریم‌ها هستند، می‌کشند.

مطالب پربازدید

مقاله