فرصت سازی یا فرصت سوزی؟

فرصت جدیدی برای حاکمیت، برای مردم ایران و برای گروه های مختلف سیاسی و مدنی ایجاد شده، در این فرصت جدید، کلیدی نیز به رسم امانت در اختیار جناب روحانی گذاشته شده است. می توان این فرصت را تکثیر کرد، «فرصت سازی» کرد یا اینکه بر عکس، به سمت «فرصت سوزی» رفت. برای پرهیز از فرصت سوزی، بناچار باید «آسیب شناسی» کرد. اگر آسیب شناسی نشود، ناامیدی ها و سرخوردگی های بعدی، آنرا تلخ کام خواهد کرد.

چرا انتخابات مهندسی نهایی نشد؟

تا حدود یک هفته مانده به انتخابات، با توجه به حوادث پیشین، باور بسیاری بر این بود که انتخابات مهندسی شده و تک قطبی و غیر مشارکتی خواهد بود. بخشی از مهندسی هم در جریان رد صلاحیت ها اعمال شده بود. اما هر چه به انتخابات نزدیکتر می شدیم، منحنی سیر تحولات، نشان از تغییراتی در صحنه داشت. پالس ها و نشان هایی نیز می آمد که قابل تعمق بود. به عنوان نمونه، ده روز پیش از انتخابات، آیت الله خامنه ای مثل همیشه، رأی ها را رأی به نظام جمهورى اسلامى خواند، اما دو روز مانده به انتخابات، ایشان می گوید آنهاییکه نظام را هم قبول ندارند به خاطر کشور بیایند و رأی بدهند، یعنی در اینجا برای اولین بار گفتمان جدیدی را مطرح می کند، نه از باب تکلیف آمرانه، بلکه با لحنی خواهشمندانه. در حقیقت اشاره به منافع ملی ایران می کند. فاش گویی های آخرین مناظره نامزدها در مورد مسائل هسته ای نیز امری قابل تعمق است. عوامل مختلفی دست بدست هم داد که هر چه به انتخابات نزدیکتر می شدیم افراد بیشتری از مشارکت حمایت کردند. برای برخی مثل من، احترام به خرد جمعی و حرمت گذاشتن به آن ائتلاف، نقطه عطف مهمی بود.

برخی حوادث پنهان و آشکار دیگری هم بدون تردید تاثیراتی داشته (خطرات، رایزنی ها، بحران ها و..). ولی در هر صورت، اکنون داده های ما برای پاسخ به این پرسش که چرا حوادث اینگونه رقم خورد، کافی نیست. ولی از اینکه خوشبختانه چنین اتفاق نیفتاد خوشحالم و بهترین شادباش هایم را تقدیم می کنم هم به هموطنان و هم به رییس جمهور محترم جناب دکتر روحانی. تنها می توانم بگویم اکنون بنظرم، دغدغه مهمتر، استفاده بهینه از این فرصتی هست که اگر درست استفاده شود، می تواند فرصتی بُرد- بُرد باشد.

چه انتظاری باید از حسن روحانی داشت؟

فرصت جدیدی برای حاکمیت، برای مردم ایران و برای گروه های مختلف سیاسی و مدنی ایجاد شده، در این فرصت جدید، کلیدی نیز به رسم امانت در اختیار جناب روحانی گذاشته شده است. می توان این فرصت را تکثیر کرد، «فرصت سازی» کرد یا اینکه بر عکس، به سمت «فرصت سوزی» رفت. برای پرهیز از فرصت سوزی، بناچار باید «آسیب شناسی» کرد. اگر آسیب شناسی نشود، ناامیدی ها و سرخوردگی های بعدی، آنرا تلخ کام خواهد کرد.

برخی فرصت ها:

بازسازی اعتماد از دست رفته میان ملت و حاکمیت: این اعتماد، بویژه در دهه اخیر بسیار صدمه خورده و نیازمند بازسازی است.

تقویت نهادهای مدنی جامعه در سایه دولت اعتدال: باید به جای تشدید مطالبات سیاسی بر مطالبات مدنی تاکید کرد که می توانند سرمایه اجتماعی جامعه مدنی را افزایش دهند. نهادهای مدنی، گرانیگاه مطالبات می شوند و لنگرگاه خواسته ها و تکیه گاه توده ها.

ترمیم شکاف ها و گسست های ناشی از بحران های جامعه: کشور در بحران های سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی فراوانی قرار دارد. «گسست دولت- ملت» به بالاترین درجه خویش در دوران جمهوری اسلامی رسیده است. درک نکردن تفاوت رابطه «دولت- ملت» که ضروی یک کشور است با رابطه «امام – امت» که ضروری یک دین است، موجب شکاف عظیمی در جامعه شده است، این گسست ها نیاز به ترمیم دارد. خردورزی حاکمیت برای شناخت و پذیرش ضعف ها، و ترمیم آن، می تواند آن شکاف ها را ترمیم کند و فرصت جدیدی را برای حاکمیت و برای ملت ایجاد کند. اگر حاکمیت به سمت اعتدال برود، بسیاری از منتقدین خویش را که اکنون دشمن می پندارد و با آنها بداخلاقی و بدرفتاری می کند، را منتقدان دلسوز و یا حتی مشاوران صادق خویش خواهد دید. باید فرصتی به دولت منتخب داد و کمک کرد تا بتواند و بتوانیم از این فرصت ها استفاده بهینه ببریم. اما آنجا که لازم شد نبایستی از نقد منصفانه اش پرهیز کرد.

برخی از آسیب های این پیروزی:

چماق کردن این پیروزی بر سر دیگران: شبیه حادثه ای که در دوم خرداد، و همچنین در انتخاب 1384 پدید آمد. این چماق می تواند از سوی افراد مختلفی، کسانی که رای ندادند یا کسانی که به دیگران رای دادند را هدف بگیرد.

شتاب و نابردباری: نمی توان انتظار داشت خرابی های ایجاد شده در مدت کوتاهی ترمیم شود. نه حاکمیت می تواند با برگزاری این انتخابات، انتظار داشته باشد ناگهان همگان بر ستم ها و خرابی های ببار آمده توسط وی یا تحت حمایت وی، چشم بپوشانند، و نه منتقدین و مخالفین می توانند انتظار تغییرات و بهبودی سریعی داشته باشند، نه جامعه می تواند انتظار حل سریع مشکلات اقتصادی و اجتماعی را داشته باشد، بگفته مرحوم بازرگان: «گام بگام». اندکی صبوری لازم است، و البته بیش از اندکی.

مطالبه حداکثری: باید مطالبات را نیز گام بگام انجام داد. فراموش نکنیم رأی اعلان شده 51 در صد آراء هست و این پیام مهمی دارد، یعنی آن نیمه دیگر را فراموش نکنید که طرفدار اصولگرایی و محافظه گری هستند.

سرزنش آنانیکه در انتخابات شرکت نکردند: این سرزنش از جانب دو گروه می تواند صورت بگیرد. یکی از جانب حاکمیت، مثل امام جمعه مشهد که منصوب آیت الله خامنه ای است و قاطعانه، جهنمی بودن کسانی که رأی نمی دهند را قطعی می داند، با توجه به اینکه در بین کسانی که رأی ندادند حتی برخی مراجع تقلید هم وجود دارند، این بی انصافی و بی حرمتی به کسانی هست که بهر دلیلی شرکت نمی کنند.

دوم از جانب برخی از اصلاح طلبان و تحول خواهانی هست که ممکن است در رابطه با سیاسیونی که شرکت نکردند صورت پذیرد. آنانی که بدلایل سیاسی شرکت نکردند گروههای مختلفی و با انگیزه های متفاوتی بودند، در یکسوی اینها صادقترین همراهان جنبش سبز و اصلاحات (و بلکه برخی از پیشقراولان آن) بودند که بدلیل مجموعه حوادث چهار سال گذشته، مشارکت خویش را بیفایده و یا مضر می دانستند، و در آنسوی منتهی الیه دیگر آن، برخی بودند که تنها راه دموکراسی را توسل به زور، و یا توسل به قدرت خارجی می دانستند. یکسان پنداری آنان، و احیانا ایجاد صف بندی جدیدی در رابطه با آنهاییکه رأی دادند و آنهاییکه رأی ندادند، هم خطرناک است و هم غیر واقعی و ناصحیح.

تصویر غیرواقعی داشتن از رئیس جمهور منتخب: نباید او را چنان بپنداریم که دوست داریم باشد، بلکه باید او را چنان ببینیم که هست. او خود را منادی اعتدال می خواند (البته با ابراز تمایل به هاشمی و خاتمی)، خود را نه اصلاح طلب به معنای مصطلح سیاسی می داند و نه هوادار جنبش سبز. باید از او اعتدالی را انتظار داشت که او در جریان میتینگ های انتخاباتی مدعی آن بود.

کیش شخصیت نسبت به رئیس جمهور منتخب: کیش شخصیت همیشه ذاتی افراد نیست، ذوق زدگی ها و شیفتگی های کنترل نشده هواداران، دور کننده از واقعیت و موجب سرخوردگی است.

برداشت ناصحیح از معنای «رای به اعتدال»: این انتخاب «رای به اعتدال» نامیده شده است. اما اعتدال به چه مفهومی و در برابر چه چیزی؟ چون اعتدال نقطه میانی دو منتهی الیه است. اگر خواسته های جنبش سبز و اصلاحات (و یا در مفهومی وسیعتر، حتی مطالبات آنانی را که رأی ندادند) در یکسو، و خواسته های اقتدارگریان را در سوی دیگر، و اعتدال را میانه این دو بدانیم، چنین تعبیری کافی و وافی نیست که بگوییم مردم میان این دو منتهی الیه، به نقطه میانی رأی دادند. زیرا در صورتی می توان چنین تعبیری کرد که در کنار نامزدهای اصولگرا و اقتدارگرا، کاندیدایی از جنبش سبز (مثل موسوی یا کروبی) و کاندیدایی از اصلاحات (مثل خاتمی) هم موجود بودند، بعد مردم به آقای روحانی رأی می دادند، در اینصورت می توانستیم مدعی شویم رأی مردم به اعتدال در این مفهوم بود، در حالیکه شعارهای مردم در میتینگ های انتخاباتی آقای روحانی و همچنین در شب جشن پیروزی، نشان از حمایت قاطع آنان از رهبران جنبش سبز، و علامتی از حضور آنان به عنوان یک سرمایه اجتماعی در حافظه جمعی رأی دهندگان بود. ولی اگر اعتدال را به این معنا بگوییم که مردم بین اعتدال و افراطگری اقتدارگرایان قرار داشتند، بین این دو، رأی به اعتدال دادند، در اینصورت و با این مفهوم، کاملا صحیح است، رییس جمهور منتخب نیز منادی اعتدال بود و رأی مردم خوشبختانه به شیوه های معتدلانه و بر علیه اقتدارگرایی و افراطگری بود که از قضا شیوه فرخنده ای هست و رأی مبارکی.

 سایت ملی – مذهبی محلی برای بیان دیدگاه های گوناگون است.

مطالب مرتبط

آصف بیات

«فوراً تخلیه کنید؟ کجا؟» یکی از دوستانم در تهران پرسید؛ «اصلاً می‌دانند تهران کجاست؟ آیا تا به حال در خیابان‌ها یا بازار بزرگ آن پرسه زده‌اند تا زندگی پر جنب و جوشش را حس کنند؟» تهران شهری با حدود ۱۰ میلیون نفر جمعیت است

عزت‌الله سحابی

ما به ضرورت سراسری بودن و فراگیر بودن یک نهضت نجات‌بخش در ایران پی برده‌ایم‌. «همه پاسخ به چه می‌توان کرد؟» ما به‌طور خلاصه و کلی، در سعی و تلاش برای آغاز و پرورش یک نهضت عمومی فراگیر و سراسری هستیم

محمدرضا نیکفر

جنگ به جز به فرماندهان و هوراکشانش، به بقیه حس ناتوانی می‌دهد. ماشینی عظیم به راه افتاده که منطق حرکت آن به صورت قطبی دربرابر منطق امر مردم است. چگونه می‌توان در برابر این غول آدمی‌خوار ایستاد؟

مطالب پربازدید

مقاله