به این انتخابات نباید صرفا به شکل یک انتخابات ریاست جمهوری نگاه کرد و در شیرین کامی عدم تقلب متوقف شد، بلکه باید به شکل یک جنبش اجتماعی به آن نگریست و اگر اجازه بدهیم که این فرصت از دست برود برای دفعات بعد هم دچار مشکل می شویم.
آقای رفسنجانی رد صلاحیت شد چون نمی توانستند ایشان را تحمل کنند و اگر می گذاشتند او وارد رقابت انتخاباتی شود و در آن مرحله او را حذف می کردند همه ماجرا حالت دیگری پیدا می کرد. اینان دیگر نمی توانند متحمل واکنش دیگری ازطرف مردم باشند.
نکته دیگری که باید در نظر گرفت این است که اگر انتخابات به دور دوم می کشید امکان اینکه اینها بتوانند کاری بکنند خیلی بیشتر بود اما به هر حال آقای روحانی رای آورد و این را آنها نمی توانستند به این صورت که اتفاق افتاد پیش بینی کنند.خیلی ها دراپوزیسیون نگران بودند که اگر انتخابات به دور دوم برود حتما مورد تقلب قرار می گیرد.
ضمنا باید در نظر داشت آقای احمدی نژاد از رد شدن مشایی خیلی عصبانی بود و اجازه تقلب را از طرف مقابل می گرفت.
خود آقای خامنه ای هم نخواسته بود این بار تقلب آشکاری صورت بگیرد و می خواست مملکت این بار انتخابات را به سلامت پشت سر بگذارد.
همچنین عوامل اجتماعی که یکی پس از دیگری آن ها را غافلگیر می کرد. آن ها هرگز فکر نمی کردند که اگر رفسنجانی را رد کنند کسی از اصلاح طلبان بتواند رای بیاورد. آنها رفسنجانی را رد صلاحیت کردند و عارف و روحانی را نگه داشتند چون هرگز فکر نمی کردند که نیروهای اصلاح طلب در طول چندین روز بتوانند کاندیدی را به عنوان کاندید بالای لیست خود انتخاب کنند و از مردم بخواهند که برای رای دادن به او بسیج شوند. همه این عوامل باعث غافلگیری شان شد.
اگر مثلا سری به سایت بازتاب بزنیم یا مقالاتی که از جناح محافظه کاران منتشر می شود را بخوانیم، می بینیم یکی از بحث ها این است که به هر حال باید قبول کنیم که ما نمی توانستیم خوب متحد شویم. اما آنها هرگز نمی گویند اتحاد تنها کافی نیست بلکه سرمایه هایی مثل خاتمی و رفسنجانی هم وجود داشتند که آمدند و به بسیج مردم کمک کردند.
اصولا در سالهای گذشته محافظه کاران نتوانستند کاندید مناسبی برای انتخابات ریاست جمهوری آماده و مهیا کنند، در حالی که جناح مقابل شان یعنی اصلاح طلبان نامزدهای زیادی برای انتخابات ریاست جمهوری می توانند داشته باشند. وقتی به 5 نفر نامزد محافظه کاران نگاه می کنیم می بینیم هر کدامشان با کوله باری به صحنه آمدند که مورد قبول نیستند.
بحث جالبی هم علی مطهری کرده است که می گوید محافظه کاران تلقی نادرستی از تئوری ولایت فقیه در برخورد و مخالفت با احمدی نژاد داشتند. به تعبیری می خواهد بگوید که شما نباید از رهبری در مخالفت با احمدی نژاد تبعیت می کردید.
اتفاقات زیادی در ایران افتاده که چون محافظه کاران خود را صد در صد پشت سر خامنه ای قرار دادند، به خاطر اشتباهات زیادی که خامنه ای مرتکب شد؛ آنها هم ظرف اجتماعی خود را از دست دادند.
در این دوره از انتخابات غیر از جلیلی که نامزدی بود که همه را واقعا ترساند، بقیه نامزدهای اصول گرایان در مقابل طرف مقابل که هر کدام وزنه ای بودند، چندان گرانبار نبودند.
به هر حال هر کدام از این عوامل دست به دست هم دادند که این انتخابات در جایی قرار بگیرد که آنها نتوانستند در آن تقلب کنند.
اما به این انتخابات نباید صرفا به شکل یک انتخابات ریاست جمهوری نگاه کرد و در شیرین کامی عدم تقلب متوقف شد، بلکه باید به شکل یک جنبش اجتماعی به آن نگریست و اگر اجازه بدهیم که این فرصت از دست برود برای دفعات بعد هم دچار مشکل می شویم. و این خود بحث دیگری است.
سایت ملی- مذهبی محلی برای بیان دیدگاه های گوناگون است.