پژوهشی در باره جنگ ایران و عراق (3)

عوارض پس از جنگ

بسم الحق

جنگ هشت ساله نعمت یا نقمت – بخش سوم (آخر)

  پس از پایان جنگ از آنجا که تفکر صدور انقلاب و تسلط بر منطقه هنوز ذهن حاکمان و به ویژه سرانِ سپاه را که از جنگ بهره ها برده بودند و بقاء خود را در جنگ و خشونت میدیدند پر کرده بود، آغاز پنهانی و مخفی توسعه پروژه هسته ای بسیاری را نسبت به اهداف نظامی آن دچار تردید کرد.

  به دنبال یادداشتهایی که برای آشنایی بیشتر نسل دوم و سوم انقلاب از حوادث سالهای اوّل انقلاب نوشتم میخواهم با تحلیل و بررسی تاریخی، حقایقی را در مورد جنگ هشت ساله به اطلاع نسل دوم و سوم برسانم. باید توجه داشت که بسیاری از حقایق این جنگ هنوز روشن نشده امّا کوشیده ام در حد امکان به این حادثه تاریخی که سرنوشت ملّت ما را تغییر داد بپردازم. و برای این کار به چهار دوره به طور بسیار فشرده و در حد توانم اشاره میکنم.

  ۱دور​​ه پیش از حمله عراق به ایران

  ۲دوره جنگ تا فتح خرمشهر

  ۳دوره از فتح خرمشهر تا پایان جنگ و پذیرش آتش بس

  ۴دوره پس از جنگ و عوارض آن

دوره ی چهارم

پس از جنگ و عوارض آن

همه میدانیم جنگها پس از پایان عوارضی دارند که مشکلاتی برای کشورهای وارد شده در جنگ ایجاد مینمایند. جنگ ایران و عراق هم از این قاعده مستثنی نبود. من در اینجا به بعضی از این مشکلات اشاره میکنم.

آیا به راستی امضاء قطعنامه شماره ۵۹۸ که ایران در شرایط ویژه آن را پذیرفت پایان مخاصمات بود؟ به این گفته آقای خمینی چند روز پس از نوشیدن جام زهر توجه کنید:

«قبول قطعنامه از طرف جمهوری اسلامی ایران به معنای حل مسأله جنگ نیست، با اعلام این تصمیم، ضربه تبلیغاتی جهانخواران علیه ما  کند شده است.»  روزنامه اطلاعات ۳۰/۴/۱۳۶۷

آقای خامنه ای به مناسبت سالگرد فتح خرمشهر در آن زمان که در کسوت ریاست جمهوری و رئیس شورای عالی دفاع بود در پاسخ به خبرنگاری که دلایل ادامه جنگ را مطرح میکند در گفتگو با خبرنگار صدا و سیما و در تاریخ ۲۹/۶/۱۳۶۵پاسخ میدهد:

«جنگ ما از آغاز به صورت دفاع شروع شده و تا این ساعت (آن موقع فاو و جزایر بسیاری از مناطق عراق تصرف شده بود) هم ما در حال دفاع هستیم حتی ورود ما به خاک عراق در ادامه دفاع مقدس است.»روزنامه اطلاعات یکشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۱

با چنین تفکراتی قرارداد آتش بس بسته شد. حال ببینیم عوارض پس از جنگ که آقای خمینی صراحتاً میگوید پایان نیافته است چه بر سر مردم آورده است.

۱– تشدید کشتار دگراندیشان؛

  بلافاصله پس از قبول قطعنامه به بهانه حمله مجاهدین به داخل خاک ایران که مجاهدین آن را  «فروغ جاویدان» و حکومتیان «مرصاد» می نامیدند، با بهانه قرار دادن این حمله کشتار در زندانها، که از اوایل جنگ شروع شده بود و دهها هزار نفر از مجاهدین و دیگر دگراندیشان به جوخه اعدام سپرده شده بودند، تشدید گردید و بیش از ۳۰ هزار زندانی که دوران محکومیت خود را میگذراندند، به دستور  آقای خمینی اعدام شدند (آمار از قول یکی از مسؤولین و دستاندرکاران اعدامهای سال ۶۷ آقای ح ـ م نقل شده). لازم به یادآوریست که بعضی از زندانیان سال ۶۷ که اعدام نشدند میگویند تدارک کشتار از سال ۶۶ چیده شده بود و حمله مجاهدین بهانه این کشتار شد.

۲– فقر و فساد و فحشاء؛

  وقتی جنگ باعث ویرانی شهرها و روستاها میگردد و میلیونها زن و مرد و کودک و پیر و جوان مجبور به ترک خانه و کاشانه خود میشوند و سرگردان در بیابانها و خیابانهای نقاط دور و نزدیک میگردند. در چنین شرایطی فقر به سراغ آنها میآید و به دنبال آن فساد و فحشاء. این واقعیت را در جنگ هشت ساله و پس از آن شاهد بودیم و هستیم. وقتی زنان بیشوهر و بچه ها بی سرپرست میشوند، فساد و فحشاء که عمدتاً زائیده فقر است جامعه را به تباهی میکشاند و بیسامانی، همگانی میشود. امروز ما شاهد چنین پدیده هایی در کشورمان هستیم.

۳– اعتیاد به مواد مخدر و گسترش قاچاق؛

  فقر و بیکاری در طبقات پائین اجتماع عامل اصلی روی آوردن جوانان به مواد، قاچاق و فروش و مبادله مواد مخدر و در نتیجه پر شدن زندانها و اعدام صدها نفر و متلاشی شدن صدها خانواده در نتیجه اعدام قاچاقچیان می‌شود و این امر خود بر فساد و فحشاء و فقر در جامعه می افزاید. بحث اعتیاد و قاچاق و قاچاقچی گری در کشور ما چنان دامنه گسترده ای دارد که نیاز به توضیح مفصل نیست.

۴– دزدی در سطح خرد و کلان؛

  جنگها کشورهای جنگ زده را دچار هرج و مرج سیاسی و اجتماعی میکنند و همین امر موجب سوء استفاده افراد سودجو میگردد. بخصوص هنگامی که احتیاجات مردم به کالاها دچار اشکال میشود. در جنگ هشت ساله دیدیم که عده ای از موقعیت جنگ سوء استفاده کردند و دست بکارهایی زدند که موجب زیان مردم و چپاول سرمایه از سوی آنها شد. متأسفانه این امر نه تنها پس از پایان جنگ متوقف نشد بلکه به صور مختلف تشدید شد. فرماندهان جنگ خود را میراث خوار جنگ می پنداشتند و همه قدرتهای اقتصادی کشور را به دست گرفتند تا آنجا که امروز پس از گذشت ۲۴ سال از پایان جنگ، قسمت مهمی از اقتصاد کشور به دست سرداران و صاحبان قدرت افتاده و مردم روز به روز فقیرتر میشوند.

۵– فاصله طبقاتی کم نظیر؛

  کافی است نظری به برجها و ویلاهایی که پس از جنگ در تهران و شهرستانها ساخته شده بیافکنیم و به وضع حاشیه نشینها دقت کنیم تا به فاجعه ای که اتفاق افتاده بهتر  پی ببریم. کارگران و حقوق بگیران و بازنشسته ها چگونه زندگی میکنند و مرفهین و باصطلاح بی دردها چگونه. سری به لوکسفروشیها بزنیم، نگاهی به خیابانها که پر از ماشینهای چند صد میلیونی است بیافکنیم تا فاصله عجیب طبقاتی را مشاهده کنیم. این وضع قطعاً یکی از آثار به جای مانده از جنگ هشت ساله میباشد.

۶– جاه طلبی هسته ای؛

  پس از پایان جنگ از آنجا که تفکر صدور انقلاب و تسلط بر منطقه هنوز ذهن حاکمان و به ویژه سرانِ سپاه را که از جنگ بهره ها برده بودند و بقاء خود را در جنگ و خشونت میدیدند پر کرده بود، آغاز پنهانی و مخفی توسعه پروژه هسته ای بسیاری را نسبت به اهداف نظامی آن دچار تردید کرد. مخصوصاً هنگامیکه تلاشها برای رسیدن به هدف غنی سازی اورانیوم نه در مراکز علمی و دانشگاهی که در مراکز مخفی و زیر نظر سپاه آغاز شد، این تردیدها از سوی جامعه جهانی بیشتر شد. این پروژه همواره بدون آنکه مردم از این کار و برنامه اطلاعی داشته باشند و حق بحث درباره آن را داشته باشند به پیش رفته است. وقتی پس از چند سال این برنامه افشا شد و دنیا نسبت به اهداف احتمالی نظامی آن احساس خطر کرد، کار به سازمان انرژی اتمی کشید و بالاخره پرونده کشور ما به شورای امنیت ارجاع شد و سه بار بر علیه ایران قطع نامه صادر گردی. این محکومیتها موجب محاصره اقتصادی ما شد که امروز آثار آن، تورم و گرانی و بیکاری را مردم با تمام وجود حس میکنند.

اصرار بر جاه طلبی هسته ای حکومت موجب گردیده که امروز سایه شوم یک جنگ وحشتناک دیگر بر سر مردم ما بیفتد.  حضور عفریت هستی خوار جنگ دوباره بر فراز بالین کشور عزیزمان باعث گردید که اخیراً جمعی از دلسوزان وطن، فراخوانی «به خاطر صلح و آزادی» بدهند و حاکمان را خطاب قرار دهند که «اعمال تشنج زا و خشونت آفرین بس است».(مراجعه شود به ضمیمه شماره ۴)

ضمائم

(ضمیمه شماره یک)

متن قرارداد الجزیره

  شاهنشاه ایران و رئیس جمهور عراق نظر به اراده صادقانه طرفین، منعکس در توافق الجزیره مورخ ۶ مارس ۱۹۷۵ برای  نیل به حل و فصل قطعی و پایداری کلیه مسایل مابه الاختلاف بین دو کشور، نظر به اینکه طرفین براساس پروتکل قسطنطنیه مورخ۱۹۱۳ و صورتجلسات کمیسیون تحدید حدود ۱۹۱۴ به علامتگذاری مجدد قطعی مرز زمینی و بر مبنای خط تالوگ به تحدید مرز رودخانهای خود مبادرت نموده اند.

  نظر به اراده طرفین به برقراری امنیت و اعتماد متقابل در طول مرز مشترک خود، نظر به پیوندهای همجواری تاریخی و مذهبی و فرهنگی و تمدنی موجود بین ملّتهای ایران و عراق، با تمایل به تحکیم پیوندهای مودت و حسن همجواری و تشیید مناسبات فیمابین در زمینه های اقتصادی و فرهنگی و توسعه مبادلات و مناسبات انسانی بین مردم خود، براساس اصل تمامیت ارضی و مصونیت مرزها از تجاوز و عدم مداخله در امور داخلی، با تصمیم به بذل مساعی در جهت برقراری عصری جدید در مناسبات دوستانه بین ایران و عراق بر مبنای احترام کامل استقلال ملی و سلطه حاکمیت مساوی دولتها، با اعتقاد به مشارکت در اجرای اصول و تحقق آمال و اهداف میثاق ملل متحد از این طریق، تصمیم به انعقاد عهدنامه حاضر گرفتند و بدین منظور نمایندگان تام الاختیار خود را به ترتیب ذیل تعیین نمودند:

از طرف شاهنشاه ایران: جناب آقای عباسعلی خلعتبری، وزیر امور خارجه ایران.

از طرف رئیس جمهوری عراق: جناب آقای سعدون حمادی، وزیر امور خارجه عراق.

  مشارالیهم پس از ارایه اختیارنامه های خود که در کمال صحت و اعتبار بود نسبت به مقررات مشروحه زیر توافق نمودند:

ماده ۱

  طرفین معظمین متعاهدین، تأیید مینمایند که مرز زمینی دولتی بین ایران و عراق همان است که علامتگذاری مجدد آن براساس و طبق مقررات مندرج در پروتکل مربوط به علامتگذاری مجدد مرز زمینی و ضمایم پروتکل مذکور که به این عهدنامه ملحق میباشند انجام یافته است.

ماده ۲

  طرفین معظمین متعاهدین، تأیید مینمایند که مرز دولتی در شط العرب همان است که تحدید آن براساس و طبق مقررات مندرج در پروتکل مربوط به تحدید مرز رودخانهای و ضمایم پروتکل مذکور که به عهدنامه حاضر ملحق میباشند، انجام یافته است.

ماده ۳

  طرفین معظمین متعاهدین، متعهد میشوند که براساس و طبق مقررات مندرج در پروتکل مربوط به امنیت در مرز و ضمایم آن که ملحق به این عهدنامه میباشند، در طول مرز به طور مداوم کنترل دقیق و مؤثر به منظور پایان دادن به هر نوع رخنه اخلال گرانه، صرف نظر از منشأ آن، اعمال دارند.

ماده ۴

  طرفین معظمین متعاهدین، تأیید مینمایند که مقررات سه پروتکل و ضمایم آن، مذکور در مواد ۲، ۱ و ۳ عهدنامه حاضر که پروتکلهای فوق الذکر بدان ملحق و جزلایتجزای آن میباشند، مقرراتی قطعی و دایمی غیرقابل نقض بوده و عناصر غیرقابل تجزیه یک راه حل کلی را تشکیل میدهند، نتیجتاً خدشه به هر یک از عناصر متشکله این راه حل کلی اصولاً مغایر با روح توافق الجزیره خواهد بود.

ماده ۵

  در قالب غیرقابل تغییر بودن مرزها و احترام کامل به تمامیت ارضی دو دولت، طرفین معظمین متعاهدین تأیید مینمایند که خط مرز زمینی و رودخانهای آنان لایتغیر و دایمی و قطعی میباشد.

ماده ۶

  در صورت اختلاف درباره تفسیر یا اجرای عهدنامه حاضر و سه پروتکل و ضمایم آنها، این اختلاف با

  ۱- رعایت کامل مسیر خط مرز ایران و عراق، مندرج در مواد ۱ و ۲ فوقالاشعار و نیز با رعایت حفظ امنیت در مرز ایران و عراق، طبق ماده (۳) فوق الذکر، حل و فصل خواهد شد.

  ۲- این اختلاف در مرحله اول طی مهلت دو ماه از تاریخ درخواست یکی از طرفین از طریق مذاکرات مستقیم دوجانبه بین طرفین معظمین متعاهدین، حل و فصل خواهد شد.

  ۳- در صورت عدم توافق، طرفین معظمین متعاهدین ظرف مدت سه ماه، به مساعی جمیله یک دولت ثالث دوست توسل خواهند جست.

  ۴- در صورت خودداری هر یک از طرفین از توسل به مساعی جمیله یا عدم موافقیت مساعی جمیله، اختلاف طی مدت یک ماه از تاریخ رد مساعی جمیله یا عدم موفقیت آن، از طریق داوری حل و فصل خواهد شد.

  ۵- در صورت عدم توافق بین طرفین معظمین متعاهدین نسبت به آیین و یا نحوه داوری، هر یک از طرفین معظمین متعاهدین میتواند ظرف پانزده روز از تاریخ احراز عدم توافق، به یک دادگاه داوری مراجعه نماید.

  برای تشکیل دادگاه داوری و برای حل و فصل هر یک از اختلافات، هر یک از طرفین معظمین متعاهدین یکی از اتباع خود را به عنوان داور تعیین خواهد نمود و دو داور یک سرداور انتخاب خواهند نمود.

  اگر طرفین معظمین متعاهدین ظرف مدت یک ماه پس از وصول درخواست داوری از جانب یکی از طرفین از دیگری به تعیین داور مبادرت نمایند و یا چنانچه دوران قبل از انقضای همین مدت در انتخاب سرداور به توافق نرسند طرف معظم متعاهدی که داوری را درخواست نموده است حق خواهد داشت از رئیس دیوان بینالمللی دادگستری تقاضا نماید. تا طبق مقررات دیوان دایمی داوری داورها یا سرداور را تعیین نماید.

  ۶- تصمیم دادگاه داوری برای طرفین معظمین متعاهدین الزام آور و لازمالاجرا خواهد بود.

  طرفین معظمین متعاهدین هر کدام نصف هزینه داوری را به عهده خواهند گرفت.

ماده ۷

  این عهدنامه حاضر و سه پروتکل و ضمائم آنها طبق ماده (۱۰۲) منشور ملل متحد به ثبت خواهد رسید.

ماده ۸

  عهدنامه حاضر و سه پروتکل و ضمائم آنها، طبق مقررات داخلی به وسیله هر یک از طرفین معظمین متعاهدین به تصویب خواهد رسید.

  عهدنامه حاضر و سه پروتکل و ضمائم آنها از تاریخ مبادله اسناد تصویب که در تهران انجام خواهد شد، به موقع اجرا در خواهند آمد.

  بنا به مراتب، نمایندگان تامالاختیار طرفین معظمین متعاهدین عهدنامه حاضر و سه پروتکل، و ضمائم آنها را امضا نمودند.

بغداد ۱۳ ژوئن ۱۹۷۵

      عباسعلی خلعتبری، وزیر امور خارجه ایران       سعدون حمادی، وزیر امور خارجه عراق

(ضمیمه شماره دو)

متن قطعنامه ۵۱۴ شورای امنیت پس از فتح خرمشهر

قطعنامه شماره ۵۱۴ (۱۹۸۲)

  «شورای امنیت، با بررسی مجدد موضوع تحت عنوان «وضعیت مابین ایران و عراق» با نگرانی عمیق در مورد ادامه مناقشه میان دو کشور که منجر به خسارات سنگین انسانی و مادی گردیده و صلح و امنیت را در معرض خطر قرار داده است، با یادآوری مفاد ماده ۲ منشور ملل متحد و یادآوری اینکه لازمه استقرار صلح و امنیت در منطقه رعایت کامل این مفاد است، با یادآوری ماده ۲۴ منشور که به موجب آن مسؤولیت اولیه حفظ صلح و امنیت بین المللی به عهده شورای امنیت واگذار گردیده است، با یادآوری قطعنامه ۴۷۶ (۱۹۸۰) که به اتفاق آرا در ۲۸ سپتامبر ۱۹۸۰ تصویب شد و نیز بیانیه مورخ ۵ نوامبر ۱۹۸۰ (14244/S) رئیس شورا، با در نظر گرفتن کوششهایی که مخصوصاً دبیرکل سازمان ملل متحد و نماینده او و نیز جنبش کشورهای غیرمتعهد و سازمان کنفرانس اسلامی در جهت میانجیگری مبذول داشته اند.

  ۱- خواستار آتش بس و خاتمه فوری کلیه عملیات نظامی است.

  ۲- علاوه بر آن خواستار عقب کشیدن نیروها به مرزهای شناخته شده بینالمللی است.

  ۳- تصمیم میگیرد که گروهی از ناظران سازمان ملل متحد را به منظور بررسی، تائید و نظارت بر آتش بس و عقب نشینی اعزام دارد و از دبیرکل میخواهد که گزارش خود را در مورد ترتیباتی که بدین منظور مورد نیاز است به شورای امنیت تسلیم نماید.

  ۴- مصرانه میخواهد که کوششهای میانجیگرانه به نحو هماهنگ شده از طریق دبیرکل به منظور نیل به حل جامع اختلاف به نحو عادلانه و شرافتمندانه که مورد قبول هر دو طرف در زمینه کلیه مسائل مهم براساس اصول منشور ملل متحد من جمله احترام به حاکمیت، استقلال، تمامیت ارضی و عدم مداخله در امور داخلی کشورها باشد ادامه یابد.

  ۵- از همه کشورهای دیگر درخواست مینماید که از هر اقدامی که میتواند به ادامه اختلافات دامن زند خودداری ورزند و اجرای قطعنامه حاضر را تسهیل کنند.

  ۶- از دبیرکل تقاضا مینماید که ظرف سه ماه در مورد اجرای این قطعنامه گزارش خود را تسلیم نماید.»

(ضمیمه شماره سه)

به مناسبت سالگرد آغاز جنگ ایران و عراق

نامه محرمانه دبیرکل نهضت آزاد ایران به رهبر انقلاب در مورد جنگ

محرمانه مستقیم

۱۳۶۲/۱۲/۳

بسم الله الرحمن الرحیم

حضور محترم رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران

آیت الله العظمی امام خمینی مدظله العالی

  با حمد خدای یکتا و تقدیم سلام و دعا، از طرف نهضت آزادی و شخص خودم، برای عافیت جنابعالی و توفیق در رستگاری انقلاب اسلامی، شرمنده ام که بار دیگر مشاور ناخوانده گردیده میخواهم خواستار چند دقیقه تا نیم ساعت تحمل و تأملتان نسبت به مطالبی بشوم. چه میدانم که رسول اکرم، صلی الله علیه و آله و سلم، با وجود دریافت وحی از جانب خدا و دارا بودن عقل کل، بنا به دستور «فاعف عنهم واستغفرلهم و شاورهم فی الامر» به شنیدن نظریات دیگران میپرداخت و قاعدتاً رهبر جامعه نیز بی نیاز و معاف از این معنی نبوده نمی بایستی روابطش با مردم و مسؤولین یکطرفه و کارش تنها امر و ابلاغ باشد.

  اینک که رهبر، ما را به مشورت نمیطلبد، ما بنا به وظیفه ای که مولیالموالی و مرد لایتناهی، برای رعیت در حق والی تعیین کرده است عمل نموده در آنچه به عقل قاصرمان حق و ضروری میآید، دستور الهی «و ذکر فان الذکری تنفع المؤمنین» را اجرا مینماییم.

  احتمالاً حدس زده اید عرایضم از چه مقوله است. امیدوارم در آنچه مینویسم رضای خدا، خیر شما و خدمت به مردم شرافتمند مملکتمان باشد و به دور از مسائل و منافع خصوصی و گروهی وظیفه عنداللهی انجام گردد.

  شرایط بسیار حاد و وحشتناکی که مبارزطلبی و مسابقه اخیر عراق و ایران در کشتار و ویرانی به وجود آورده و دارد جنگ تحمیلی چهارساله را در منطقه به مراحل هلاکت بارتر و وحشیانه تر از جنگ جهانی میرساند، چنان بار سنگین و سوزان بر دوش و جان ما انداخته است که چون طاقت آنرانداشتیم، رو به رهبری انقلاب و به مقام فرماندهی کل قوا آوردیم که گرداننده همه امور و تصمیم گیرنده جنگ و صلح است. شاید که با بینش خاص و ظرفیتی که دارید، یک گوشه از اطلاع و از توکل و اطمینان خود را به ما و به مردم مضطرب و مستأصل زیر آتش و سنگ بدهید.

  ما از یک طرف نمیتوانیم تحمل این اوضاع و آینده محتملاً خانمان سوزتر و خدای نکرده خفت بار آنرا بنماییم و از طرف دیگر قادر نیستیم واقعیات عینی و سنن الهی را نادیده گرفته سلب مسؤولیت از خود بکنیم و بگوییم چون ولی فقیه چنین دیده و خواسته اند و موفقیت نزدیک و نهایی مسلم است، ما مبرای از تکلیف و تفکر و از تذکر لازم میباشیم.

  شک نیست که جنابعالی با ایمان و توکل مخصوص و قدرت و نبوغ رهبری، در بکار گرفتن سرمایه های سرشار اسلام و تشیع، مملکت ایران را در عظیمترین آزمایش یا ابتلای تاریخ ۲۵۰۰ ساله اش وارد ساخته شهرت و وحشتی از ایران و اسلام در جهان به وجود آورده به نسل حاضر ما، هم ارزش و افتخار داده اید و هم مسؤولیت فوق العاده دشوار در برابر دنیا و خدا. و در عین حال، ما را به یک دوراهی فاجعه یا فتح کشانده اید. هم وظیفه سنگین اندیشیدن و توصیه به حق کردن را به دوش ما نهاده اید و هم سکوت و بی اعتنایی در برابر آن بسیار سهمناک است!

  ما که حکم «و لاتقف ما لیس لک به علم ان السمع و البصر و الفواد کل اولئک کان عنه مسئولا» را پیش رو داریم، بنا به وظیفه ملی و اسلامی میخواهیم نه خودمان و نه هموطنمان، چشم و گوش بسته و به دور از عقل و عاطفه، تبعیت از احساسات و تبلیغات ننماییم. البته علاوه بر حال خودمان و حال مردمی که تصریحاً یا تلویحاً نمایندگی و سخنگوئیشان را داریم و مملکتی که از پدران و مادران چندهزار ساله میراث برده و مفتخر و مسؤول حفظ آن میباشیم، دلسوز خود جنابعالی و نگرانی کسی نیز هستیم که ملّت او را به رهبری برگزیده است. از خود میپرسیم جواب این همه کشته و شکسته ـ چه داوطلب فعال و چه منفعل برکنار ـ و ویرانیها و از دست رفته ها و محرومیتها را چگونه میتوان داد؟ مرگ و محرومیتها و ویرانیهایی که پایان آن معلوم نبوده هردم بر وسعت و شدتش افزوده میشود!

  بدیهی است آن زمان که صدام دیکتاتور عراق در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۳۵۹ تجاوز آشکار به مرز و بوم و به جان و مال ما کرد، وظیفه انقلابی و قانونی همگی و بالاتر از آن حکم خدا این بود که با تمام نیرو تا آخرین نفر و نفس بجنگیم و دشمن غاصب غدار را از خاکمان بیرون کنیم، که خوشبختانه به همت جوانان و پیران غیور و ایثارگر و پیروی ملّت شهیدپرور از رهبر متوکل و با تلاش مسؤولین مصمم، موفق شدیم. آن کارزار، قتال فی سبیل الله بود، برای دفاع از آدمها از آب و خاکمان، و خداوند رحمان علیم قدیر، علیرغم قلت عدد و نابرابری نیروها، نصرتمان داد تا آنجا که دشمن با خواری و پشیمانی راه فرار اتخاذ کرد و زبان به تسلیم و تمنا گشود. امّا مجوز ادامه جنگ و تجاوز به داخل عراق (که در ابتدا خود جنابعالی، آنطور که در ایام تخلیه خرمشهر از آقای هاشمی رفسنجانی شنیدم، آن را مصلحت و حق نمیدانستید) با شعار سقوط صدام و حزب بعث و تعرضهای دیگر، برای ما روشن نیست.

  ما استدلالها و استنباطهایی را که از قرآن میکنیم عرضه میداریم و خوشحال و دعاگو میشویم که اگر تشخیصمان خطا باشد با روشن کردن موارد انحراف و اشتباه ارشادمان بفرمایید.

  نمیدانیم اگر در روز قیامت از خون و خرابیها و از دربدریهای تا به حال و خدای نخواسته از فساد و تباهیهای خیلی گسترده تر و آینده هلاکت حرث و نسلهای دو طرف، پرسش کنند چه جواب میشود داد؟

  اگر بگویند چرا علیرغم نص روشن و صریح «فان جنحوا للسلم فاجنح لها و توکل علی الله»، حاضر نشدید پیشنهادهای آتشبس و صلح، ولو مشروط و تضمین شده، را بپذیرید و دست رد به سینه همه شفیع و میانجیها، که از کشورهای مسلمان و از غیر متعهدها آمده بودند، زده هرگونه مذاکرات و بحث روی شرایط را هم رد کردید، آیا جواب ما سخت تر نخواهد بود؟ آیا استدلال عدم اعتماد به صداقت صدام و به حسن نیت میانجیها، با پیش کشیدن آیه بعدی قرآن شدیداً مردود نخواهد شد؟ آنجا که با اطمینان و استحکام میفرماید، «وان یریدوا ان یخدعوک فان حسبک الله هوالذی ایدک بنصره و بالمومنین». آیا جواب خواهیم داد که مخاطب این فرمان پیغمبر رحمت و حکمت بوده ما مشمول آن نیستیم و مستثنی میباشیم؟

  ممکن است نمونه آورده یا ادعا شود که ما خود را مؤظف میدانستیم استکبار و الحاد و استثمار و استضعاف را در دنیا ریشه کن سازیم. به ما خواهند گفت که طبق قرآن و تاریخ، نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و خاتم النبیین علیهم السلام و الصلوه، مأمور و مأذون آن نبودند، شما چطور به خود حق دادید با قبول خونریزیها و خرابیها درصدد صدور و حاکمیت اسلام برآئید؟ وقتی خدا در قرآن مکرر به پیغمبر خود گوشزد میکند که «ماجعلناک علیهم حفیظا» و «ماانت علیهم بوکیل»، «لست علیهم بمصیطر»، «ان انت الا نذیر»، یا «و ما علی الرسول الا البلاغ»، شما که داعیه اجرا و ادامه رسالت انبیاء را داشتید، چگونه میخواستید مانند موکل مراقب و مأمور مسؤول مستکبرها، و مستضعفها عمل نمایید، در حالیکه خود خدا با مشیت لایزال و قدرت بینهایتش نخواسته است دین خود و عدالت و حق را با تعجیل و تحمیل در میان آدمها پیاده کند؟ خدای بزرگ از شما عمل به اسلام را خواسته است نه احیای اسلام از طریق الزام دیگران به اجرای آن. خدا عمل به دین و تبلیغ و اجرای دین را پاداش میدهد امّا به شرط رعایت «لااکراه فی الدین».

  درست است که در انقلاب اسلامی ما جوانان، پیران و داوطلبان قابل تقدیری لبیک اجابت، روی اعتماد و اعتقاد و ارادت به امام گفته اند و با اشک و عشق و اصل به چنان جانبازیها و پیروزیها میشوند، امّا همین امر اگر خدای نخواسته خلل و خلافی در اصل برنامه و هدف انتخابی آن ظاهر گردد، هم شکایت آنها را که روز قیامت بگویند «انا اطعنا سادتنا و کبرائنا» بسیار سنگین خواهد کرد و هم مسؤولیت رهبری و کسانی را که لب فرو بسته حق والی را در دریافت نصیحت ادا نمیکنند، دو صد چندان مینماید.

  روزی که هواپیماهای عراقی به فرودگاه مهرآباد بمب هایی انداختند، فرمودید: مطلب مهمی نیست، دزدی یا دیوانهای آمده سنگی انداخته و در رفته است و دیگر نخواهد انداخت. ولی آن دیوانه یا دزد، علیرغم تودهنیهایی که خورده است، بارها آمد و سنگها و بمبها و موشکها انداخته، دیوانگی های خطرناک کرد، خانه ها خراب نمود و بسیاری از فرزندان عزیز این مملکت را به شهادت رساند. ملّت خوب ایستاد، خوب جان و مال داد، فحشها و مشتها و تلافی گریها نثار صدام و پشتیبانانش کرد و دلاوران جان بر کفمان پیروزیهای معجزه آسا به دست آوردند… همه اینها درست است و ایجاب مینماید که سپاس خدا و تشکر از ملّت شهیدپرور بجا آوریم. امّا وقتی ترازنامه چهارساله را جمعبندی میکنیم، میبینیم علیرغم دفاعها و موفقیتها و پذیرش انقلاب اسلامی در بعضی جاها، آنچه هم که محصول مسلم این مدت است و اختلاف در آن وجود ندارد نتایج ذیل است:

  گسترش دائم دامنه جنگ و خصومت در منطقه و تقلیل امنیت، افزایش تلفات و ضایعات دو طرف، کاهش طاقتها و توانها، ازدیاد انزوا و اتهام ایران و اسلام و به طور کلی هلاک مستمر حرث و نسل در ایران و عراق و بعضی نقاط دیگر.

  از دیدگاه ابرقدرتها نیز این جنگ دستآوردهای مثبت داشته است و آنها مسلماً از ادامه و توسعه و خاتمه نیافتن آن با حفظ بقای هر دو طرف متخاصم، راضی میباشند. از آن جمله است:

  فروش بیحد و حساب و پرمداخل اسلحه و مهمات به طرفین دعوی و به وحشتافتاده هایی از انقلاب و عملیات ما و حتی به کشورهای فعلاً برکنار که چنین بازار گرم در تاریخ گذشته شان بیسابقه بوده است. خرید بی منت و به بهای اندک نفت برای تأمین رفاه و صنایع خودشان، صدور مستقیم و غیرمستقیم خواربار و کالاهای صنعتی و خدمات فنی به ایران و عراق و کشورهای دیگر خاورمیانه، بی پول و محتاج نگه داشتن ما و محروم ساختن انقلابمان از سازندگی و خودکفایی و تولید (و بنابراین انقیاد بالقوه) یعنی عدم ایفای وعده استقلال ابتدایی همراه با آزادی، و بالاخره، دردناکتر از همه، چهره سیاه و خونین دادن به اسلام و زدوده شدن نشانه ها و وعده های سلامت، نعمت، رحمت، سعادت و بطور کلی حقانیت و حیات، در داخل و خارج ایران، حالا هم مخلصین به انقلاب و بهره مندان، دسته دسته با نوحه و سرود عازم قربانگاههای جبهه به قصد کربلا و آزاد کردن قدس میشوند. صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران اطلاعیه ها و موزیکهای فتح و فجر پخش میکند، توپها و هواپیماهای ما شهرها و تأسیسات نظامی و صنعتی و اخیراً مسکونی عراق را متقابلاً میکوبند و بسیاری از مسؤولین و مردم به خود مژده سقوط یا انتحار قریب الوقوع صدام و ذلت دشمنان انقلاب را میدهد، یا میشنوند. شاید هم شاهد پیروزیهای درخشان جدید بشویم و خدا کند که بشویم… امّا با سرنگون شدن صدام و انحلال حزب بعث، آیا غائله و نائره جنگ خاتمه خواهد یافت؟ فاتحه شیطان بزرگ و شیطان اصلی ازلی که مهلت یافته از جانب خدا تا روز رستاخیز است، در دنیا خوانده خواهد شد؟ آیا دفاع در جبهه های جنگ و مقابله با شیطان نیازمند خودسازی درونی و برونی نیست؟

  با آنکه آزادی قدس از دست صهیونیسم امید و آرزوی ماست، امّا معتقد هستیم که دشمنان ما و حاکمان و همدردهایشان ساکت نخواهند نشست تا ما متلاشی و مضمحلشان بکنیم و در اولین حملات ما تسلیم نگردیده مواضع جدید خواهند گرفت، عکس العملها نشان خواهند داد و آیا با عدّه و عُّدههایی که فراوان دارند، دفاعی از خود و تجاوزات مجدد و تلافی از ما نخواهند کرد؟ تا بحال که چنین نبوده است. اگر شکستهایی داشته یا ضرباتی خورده اند، نه دست از مقاومت و تجدید قوا کشیده اند و نه هنوز تمام توان و تجهیزاتشان را به میدان آورده اند، براساس واقعیتهای اجتماعی موجود در عراق، با مردن صدام و پس رفتن حزب انحصارگرش، به فرض که شورش یا کودتایی صورت بگیرد. هیچ معلوم نیست که فرماندهان و گردانندگان بعدی فرمانبر یا هم آهنگ با ما باشند. همچنین اسرائیل مکار کهنه کار اگر تا به حال دست به عمل عمدهای در ایران و عراق نزده است، آیا خواهد گذاشت که سپاه و بسیج ما به راحتی راهی قدس شود؟ غیر از اسرائیل آیا آمریکا و ابرقدرتها و خود شوروی ممکن است تماشاچی صحنه ها و پیشرفتهای ما، یا فتنه های علیه خودشان شوند و موذیانهتر، مهلکتر و قاطعتر از گذشته اقدام نکنند؟ هرچه باشد اسرائیل و امریکا و شوروی در شیطنت و ترور و جنگ، صد درجه استادتر و از ما داناتر و داراتر در این کارها هستند. به فرض پیروزی و پیشروی، این قافله تا به حشر لنگ است، و خلاصه آنکه صدور انقلابی انقلاب ما، سقوط صدام، نابودی اسرائیل و سرنگونی امریکا و سایر ابرقدرتها زمانی میسر و قابل طرح خواهد بود که مسلمانان با حربه آگاهی، ایمان، تقوی، خودسازی درونی و برونی و اتحاد مسلح گشته با به کار بستن کتاب و سنت، هم دفاع قوی از خود بنمایند و هم با شاهد و الگو شدن و تسخیر قلوب و الباب، حماسه پیروزی انقلاب را بدست خود آنها تکرار کنند. ملتهایی هم که انقلابمان را تعلیمشان میدهیم، تا در داخلهشان شرایط اجتماعی، ایمانی، اخلاقی، نظامی و الهی لازم فراهم نشده باشد، مسلماً به پیروزیهایی مانند انقلاب ما نخواهند رسید.

  نه در تاریخ انقلابهای دنیا چنین توسعه و تحولهای سریع و وسیع انقلاب و واژگونی سهل و ساده قدرتهای قوی حاکم سابقه دارد، و نه در سرگذشت انبیاء و دستآوردهای مشیت خدا چنین امدادها و دگرگونیها سراغ داده شده یا در قرآن کریم آمده است.

  آیا خدا خارج از دفاع مقدس یا بازیابی خانه و خانواده و از دست رفته ها، که «قتال فی سبیل الله» است، برای تعرض و تخریب، چیزی بیشتر از «فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدی علیکم»، وعده نصرت و به میدان آوردن «جنوداً لم تروها» را به امتی یا به مجاهدینی داده است؟ بلی، به حکم قرآن جلوی مهاجم را باید گرفت و بیخیال و بیکار نباید نشست، سهل است که امر اکید به تجمع نیرو و تدارک اسلحه، حتی قویتر و بیشتر از دشمنان شده است. اما نه برای حمله و نابود کردن آنها، بلکه برای ترساندن دشمنان خدا و دشمنان خودمان و برحذر داشتنشان از حمله کردن به ما. یعنی در نگرفتن جنگ به حکم «واعدوا لهم مااستطعتم من قوه و من رباط الخیل ترهبون به عدوالله و عدوکم و آخرین من دونهم».

  ما در این ماجرای پرمخاطره خواسته ایم پیش دستی بر دستور قرآن کرده، قبل از آنکه تدارک قشون و ترتیب تجهیزات لازم و کافی را بدهیم و با سلاحهایی که از خود آنها گرفته ایم و میگیریم (و معلوم است که تا نفع خودشان و زیان ما را در این کار نبینند در اختیارمان نمیگذارند) بجنگشان برویم. غافل از اینکه سیاست همیشگی آنها جنگ افروزی در میان اقوام و ممالک دنیا و بجان یکدیگر انداختن آنها بوده است تا هم تجارت و منفعت بکنند و هم رقیبان و دشمنان احتمالی را مشغول و مفلوک نمایند.

  البته که دردسر ایجاد کردن و عصبانی ساختن صدامها و اسرائیل یا امریکا و فرانسه و وحشت انداختن دولتهای ارتجاعی عرب، امکانپذیر بوده و هست و باعث تشفی قلب مؤمنین میشود، امّا بهره برداری مطلوب و رسیدن نهایی به مقصود، مسأله دیگری است. به شهادت تاریخ غالباً نتیجه های معکوس به بار آورده است. حتی انقلابهای بزرگ دنیا که از پدیده های استثنایی طبیعت محسوب شده اند، عکس العملها و بازگشتهای فراوان داشته است.

  اقدام برای افراشتن پرچم حق و عدالت در عالم و امحاء قطعی ظلم و ظالم و کافر از جهان بشریت، با خشونت و سرعتهای انقلابی، یا برانگیختن فتنه و قتل و خرابی در بلاد کفر و ستمگری، اگر مؤثر و مجاز میبود، خدای دانای توانا، به یقین آنرا رأساً یا بدست پیغمبرانش انجام میداد. چنین راهی که خدا ترسیم و تشریع نکرده است، میتواند با همه خوش آیندها و امیدواریها و با تلألؤهایش، سرابی و گردابی بیش نباشد و بیم آن میرود که منتهی به نقض غرض و به آثار ناخواسته و هلاک کننده غیرقابل جبران گردد. در قرآن مجید هم سفارش شده است که به خود مغرور نشویم و هم آیه «ولا تغرنکم بالله الغرور» آمده است. ما حق نداریم روی حسابهای خودمان روی خدا حساب کنیم. عرض این تذکر نیز لازم است که نهضت آزادی ایران به هیچ وجه نمیگوید دست تضرع و تمنا و توبه تسلیم پیش عراق دراز کنیم یا سازشکار با ظالمها و همکار جهانخوارها و از خدا بیخبرها بشویم، یا به صلح تحمیلی خفتباری تن در دهیم، و حتی انقلاب خودمان و صدور صحیح اسلام را انکار کنیم.

  نظر ما تغییر کلی سیاست جنگی و برنامه، از نفی به اثبات و از تخریب و تجاوز به امنیت و دفاع است و استقبال از صلح شرافتمندانه و از سازندگی و استقلال و آزادی.

  آنچه توصیه مینماییم عنایت به آیات شریفه ذیل است:

  فان جنحوا للسلم فاجنح لها و توکل علی الله.

  فان انتهوا فلاعدوان الا علی الظالمین

  و لا یجرمنکم شنان قوم علی الا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوی

  تعاونوا علی البر والتقوی و لاتعاونوا علی الاثم والعدوان.

  ضمناً فکر میکنیم که آیه «و قاتلوهم حتی لاتکون فتنه و یکون الدینالله» (که به دنبالش در هر دو سوره بقره و انفال جمله توقف و تخفیف «فان انتهوا…» آمده است) به منظور تحدید و تعطیل جنگ در داخل امتی است که مورد حمله و تجاوز کفار قرار گرفته مانع اقامه دینشان شدهاند، نه برای تعرض و توسعه قتال به سراسر جهان، به قصد مسلمان کردن یا کوتاه کردن دست همگی آنان، آنطور که بعضیها تصور و توجیه مینمایند.

  در عین حال باید بگوییم که اختلاف نظر ما در این مسائل موجب آن نیست که علم مخالفت در مقابل جنگ اسلامی برافراشته و آب به آسیای دشمنان بریزیم. هدف نصیحت ائمه مسلمین است و توصیه به حق و انجام وظیفه الهی با دعای توفیق.

  بدیهی است چنانچه نظریات ما اصولاً مورد توجه قرار گیرد، آماده بحث و بیان بیشتر در زمینه مسائل و پیشنهادها و تفصیلهای اجرایی هستیم.

  در خاتمه با تجدید عهد و عذرخواهی و با امکان اینکه اقدام ما را ناشی از ترس یا ضعف در ایمان و توکل تلقی فرمایید، آنچه وظیفه خودمان در پیشگاه آفریدگار بزرگ، در برابر ملّت و در قبال رهبری انقلاب میدانستیم، انجام دادیم.

  ما نه غیبگویی میکنیم، نه بدبین و بدخواه هستیم و نه نسبت به فجایع و مفاسدی که هشدار دادیم قسم حضرت عباس میخوریم. آنچه هم که از جنابعالی توقع داریم، بیش از این نیست که در خلوت با خدای معبود، تأمل و تحقق بیشتر و سپس مشورت آزاد در این امر فوق العاده خطیر نموده، اگر به حق و حقیقتی در گفتارمان برخورده باشید تجدیدنظری در سیاست جنگ با عراق و با دنیا و شیوه صدور اسلام بفرمایید.

خدایا شاهد باش که ما اتمام حجت و ادای تکلیف کردیم!

خدایا ما را ببخش.

خدایا انقلاب اسلامی ایران را در طریق اسلام، رضایت خودت و رستگاری ایران و مصلحت جهان راهنمایی فرما.

والله خیرالمستعان و هو العزیز الرخمن

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

دبیرکل نهضت آزادی ایران

مهدی بازرگان

(ضمیمه شماره چهار)

فراخوان به خاطر صلح و آزادی

هموطنان، مردم صلح دوست ایران

  بار دیگر سایه سنگین جنگ بر سرمان افتاده، جنگی بسیار زیانبارتر و مخوفتر از جنگ هشت ساله. ما که هنوز زخمهای ناشی از آن جنگ را بر جسم و جان داریم؛ ما که هنوز خسارتهای مادی و معنوی آن جنگ را بر دوش میکشیم؛ ما که در آن جنگ صدها هزار کشته و مجروح و میلیونها آواره، صدها شهر و روستای تخریب شده و به روایتی هزار میلیارد دلار خسارت مادی و دهها برابر خسارت معنوی تحمل کردیم؛ ما که امروز در جای جای میهن عزیزمان با فقر و فساد و فحشا و اعتیاد و دزدی و فاصله طبقاتی که همه از آثار آن جنگ است دست و پنجه نرم میکنیم؛ وقتی این روزها دوباره صدای طبل جنگ به گوشهایمان میرسد، بر خود میلرزیم.

میخواهیم و باید به هر قیمتی، عفریت هستی خوار جنگ را از کشورمان برانیم.

  ما صلح و دوستی میخواهیم، نه جنگ و خشونت. ما جنگ را نه نعمت که نقمت میدانیم. ما میخواهیم با برپایی کارزار (کمپین) «به خاطر صلح و آزادی» و ابراز نفرت از خشونت و کشتار، به حاکمان کشورمان بگوییم، اعمال تشنج زا و خشونت آفرین بس است؛ اعمالی که منجر به تحریمهای کمرشکن علیه ملّت ما گردیده و بهانه ای برای تصویب سه قطعنامه علیه مردم ما شده تا هر بار فشار بیشتری را بر ما تحمیل کنند.

  ما از حاکمان ایران میخواهیم هر نوع بهانه ای برای جنگ و فشار و تحریم اقتصادی را متوقف و خنثی کنند تا جنگ افروزان ناامید شوند. ما میخواهیم به جهانیان بگوییم که صلح و آزادی و حقوق بشر حق مسلم ماست.

هموطن، با شرکت در این فراخوان کشورمان را از یک فاجعه جبران ناپذیر نجات دهیم.

فراخواندهندگان اولیه:

بابک احمدی

مه لقا اردلان

علیرضا جباری

احمد صدر حاج سید جوادی

پیمان عارف

محمدعلی عمویی

اسماعیل مفتی زاده

محمد ملکی

محمد نوری زاد

سایت ملی – مذهبی محلی برای بیان دیدگاه های گوناگون است.

مطالب مرتبط

سعید مدنی / زندان دماوند

بی‌تردید تفاوتی ماهوی در دامنه و ابعاد خشونت علیه دانشجویان و دانشگاهیان حامی مردم غزه و طرفدار آتش‌بس در آمریکا با سرکوب دانشجویان در اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» ایران در سال ۱۴۰۱ وجود دارد

رضا خندان / زندان تهران بزرگ

به جرئت می توانم بگویم هیچ حکومتی در تاریخ چنین جفایی نسبت به فرزندان کشورش نکرده است. آن ها مرز وحشی گری، سرکوب و خشونت عریان را جابجا کردند. زندانیانی که ساعاتی قبل، آسیب دیدگان را نجات می دادند، حالا خود، هدف حمله ی نظامیان و مقامات شده بودند

ابوالفضل قدیانی و مهدی محمودیان

لحظاتی را از نزدیک دیدیم که نفس کشیدن در میان آتش و دود و انفجار، خود به یک رویا تبدیل شده بود. زمانی که صدای جنگنده‌ها و بمب‌ها همچون کابوسی بی‌پایان بر سر ما فرود می‌آمد، زنده ماندن تنها آرزویی دست‌نیافتنی بود. هر لحظه ممکن بود صدای انفجاری دیگر، جان هر یک از ما را بگیرد

مطالب پربازدید

مقاله