شنایی و همکاری آیتالله مطهری با مهندس بازرگان و روشنفکران مذهبی چگونه آغاز و تا انقلاب سال ۵۷ ادامه داشته است؟
سابقه آشنایی و همکاری نزدیک استاد شهید مطهری با زندهیاد مهندس بازرگان بخشی از پروژه تعامل تعالیبخش روشنفکران دینی با روحانیت حوزه را تشکیل میدهد که بررسی سیر تحول آن در سالهای قبل و بعد از انقلاب برای تحلیل رخدادهای تاریخی بسیار آموزنده است. ظاهراً این ارتباط و همکاریها از همان سالهای ۱۳۳۴ که شهید مطهری از قم به تهران میآیند آغاز شده است. بنده در سال ۱۳۳۶ که دانشجوی دانشکده فنی دانشگاه تهران بودم در جلسات سخنرانی انجمن اسلامی دانشجویان با ایشان آشنا شدم. همکاری استاد مطهری در دهه سی با مهندس بازرگان و روشنفکران دینی آنقدر نزدیک بوده است که مهندس بازرگان بعد از آزادی از زندانهای سالهای ۳۴ و ۳۵ دوران فعالیت نهضت مقاومت ملی که در پی تحلیل ریشه مشکلات همکاریهای جمعی روشنفکران اقدام به تشکیل نهاد اجتماعی «متاع» (مکتب ـ تربیتی ـ اجتماعی ـ عملی) میدهد؛ مرحوم مطهری یکی از دعوت شدگان خاص آن جمع است که منشاء تأسیس بسیاری از نهادهای مدنی دهههای سی و چهل چون انجمن اسلامی مهندسین (۱۳۳۶) و انجمن اسلامی پزشکان (۱۳۳۷) و انجمن اسلامی معلمان (۱۳۳۷) و شرکت سهامی انتشار (۱۳۳۸) و… بوده است و این همکاری تا ۱۲ اردیبهشت سال ۵۸ که استاد پس از شرکت در جلسه متاع و به هنگام خروج از منزل مرحوم مهندس عزتالله سحابی واقع در خیابان فخرآباد شهید میشود، ادامه داشته است. حتی افراد نزدیک به آنان از فعالیت و اعضای این نهاد اجتماعی باخبر نبودند. جزئیات سوابق تاریخی متاع در اسناد تاریخی آمده است و علاقهمندان میتوانند به آن اسناد مراجعه کنند.
نگاهی به مجموعه آثار شهید مطهری نشان میدهد که عموماً این آثار حاصل سخنرانیهای آن مرحوم در جلسات انجمن اسلامی مهندسین است و پس از سال ۱۳۵۳ که ساواک فعالیت این نهاد مدنی را متوقف میسازد این سخنرانیها در جلسات انجمن اسلامی پزشکان ادامه پیدا میکند.
تاریخ تحولات فرهنگی ـ اجتماعی در دهههای ۳۰، ۴۰ و ۵۰ نشان میدهد که روشنفکران دینی به ویژه مهندس بازرگان با شهید مطهری ارتباط، همکاری نزدیک و تعامل تعالیبخش داشتهاند و در برخی مقاطع چون دفاع از دکتر علی شریعتی که به ناحق از سوی متحجرین حوزه در دهه پنجاه مورد تهاجم قرار گرفته بود، نامههای مشترکی امضا کردهاند که سوابق آن در اسناد تاریخی آمده است.
یکی از آثار این همکاریها پس از درگذشت آیتالله بروجردی در سال ۱۳۴۰ برگزاری جلسات هماندیشی بین روشنفکران دینی و روحانیون برجسته حوزه است که بنده به عنوان عضو انجمن اسلامی دانشجویان در آن جلسات حضور داشتم و از نزدیک شاهد این تعامل بودم. حاصل آن جلسات، که به ابتکار انجمن اسلامی مهندسین و مدیریت مهندس بازرگان برگزار شد، مقالاتی است که بهصورت کتاب «مرجعیت و روحانیت» در سال ۱۳۴۱ منتشر شد. مقدمه کتاب و مقاله مهندس بازرگان و مقالات روحانیون از جمله استاد مطهری در این اثر ارزشمند که همان موقع به عنوان کتاب سال معرفی شد و آثار اجتماعی آن، نمودار سطح همکاری نزدیک استاد مطهری با روشنفکران دینی است. این همکاریهای گسترده تاریخی زمینههای همکاری در مدیریت انقلاب اسلامی را در سال ۵۷ فراهم ساخت.
با بررسی تحولات منتهی به انقلاب، چه تئوریسینهایی را میتوان در طول این دوران برشمرد و چه تمایزی در کیفیت و اثرگذاری آنها وجود داشته است و استاد مطهری چه جایگاهی در میان آنها داشت؟ ایشان را میتوان به مثابه تئوریسین سیاسی معرفی کرد یا نیازمند تعریف یا واژه جدیدی در رابطه با او هستیم؟
همانگونه که توضیح داده شد روشنفکران دینی با روحانیون مبارز در طول چند دهه قبل از سال ۵۷ به ویژه بعد از رخدادهای سال ۱۳۴۱ تعامل تعالیبخش داشتهاند که در اسناد تاریخی سوابق آن آمده است. علاوه بر پیشگامان روشنفکران دینی چون مهندس بازرگان، نسل بعدی آنان به ویژه دکتر علی شریعتی به لحاظ نظری در زمینهسازی فرهنگی ـ اجتماعی انقلاب سال ۵۷ نقش تأثیرگذار و عمدهای ایفا کردند. در کنار روشنفکران دینی روحانیونی که ارتباط فرهنگی ـ اجتماعی با سران نهضت آزادی ایران داشتند چون شهید مطهری، شهید بهشتی و… هم به لحاظ نظری و هم عملی در مدیریت انقلاب نقش مؤثری داشتند. نقش روشنفکران به ویژه روشنفکران دینی را میتوان بیشتر در مدیریت انقلاب و تأثیرگذاری در اقشار تحصیلکرده و دانشگاهی، و نقش روحانیون مبارز بهویژه آیتالله خمینی را بیشتر در بسیج تودههای مردم که نقش اصلی در انقلاب داشتند مورد ارزیابی قرار داد.
نقش استاد مرتضی مطهری در رخدادهای مدیریت انقلاب را از دو جنبه میتوان مورد بررسی قرارداد. جنبه اول ریشه و ارتباط شهید مطهری با حوزه است که نقش او را در حاشیه رخدادهای بعد از سال ۱۳۴۱ و برنامههای آیتالله خمینی و هیئتهای مؤتلفه میتوان مشاهده کرد که او همواره مورد مشورت بوده است، اما در مقطع سال ۵۷ که تحولات داخلی در حال شکلگیری بود؛ موضع سیاسی شهید مطهری کاملاً روشن است. او باور داشت که رهبری انقلاب اختصاصاً بایستی در اختیار روحانیت و شخص آیتالله خمینی باشد. شاید بهترین نشانه چنین تمایلی بررسی متن سخنرانی استاد مطهری است که قرار بود به مناسبت ۱۵ شعبان (۲۹ تیر ماه ۵۷) در اجتماعی که به دعوت رهبران نهضت آزادی قرار بود در زمینی واقع در تقاطع خیابان ولیعصر ـ طالقانی (امروز ساختمان تجاری متعلق به دانشگاه امام صادق) برگزار شود، ارائه کند؛ که البته ساواک از برگزاری آن جلوگیری کرد و آقایان مهندس بازرگان و مهندس صباغیان را در این ارتباط بازداشت کرد. متن این سخنرانی بعداً با عنوان «نهضتهای اسلامی صدساله» توسط ایشان منتشر شد. موضعگیری سیاسی شهید مطهری در این سخنرانی برای جا انداختن رهبری روحانیت کاملاً مشهود است. البته بعد از عزیمت آیتالله خمینی از نجف به پاریس در معیت آقای دکتر ابراهیم یزدی در آبان ماه سال ۵۷ و سخنرانیها، مصاحبهها و پیامهای ایشان در پاریس و اعلام مواضع ایشان که در راستای مطالبات ملت ایران بود، مردم در راهپیماییهای تاسوعا و عاشورا با شعار «نهضت ما حسینی، رهبر ما خمینی» و «مرگ بر شاه» رهبری آیتالله خمینی را با صدای بلند در رسانهها به گوش جهانیان رساندند و پسازاین رفراندوم است که شاه گفت: «صدای انقلاب مردم را شنیدم.»، اما جنبه دیگر ریشه آیتالله مطهری تأثیرات چند دهه همکاری نزدیک با روشنفکران دینی به ویژه با مهندس بازرگان، دکتر یدالله سحابی و آیتالله طالقانی در تصمیمات سیاسی مدیریت انقلاب و ارائه نگاه اجتماعی روشنفکران دینی از معارف اسلامی به طور مشخص تاکید بر آزادی و حقوق اساسی ملت برای تعیین سرنوشت خود و به طور خلاصه برداشت رحمانی از اسلام است که در سخنرانیها و مقالات ارائه شده آن مرحوم در مدت حدود سه ماه پس از پیروزی انقلاب نیز منعکس است. به همین جهت شهید مطهری جهت حضور روشنفکران دینی و ملی در شورای انقلاب و انتخاب مهندس بازرگان بهعنوان نخستوزیر دولت موقت که با واقعبینی صورت گرفت، نقش کلیدی داشت.
همانگونه که توضیح داده شد استاد مرتضی مطهری هم ریشه در روحانیت و هم ریشه در روشنفکران دینی داشت و لذا جایگاه او را میتوان محصول تعامل تعالیبخش روشنفکران دینی با روحانیت حوزه و پلی بین این دو نهاد اجتماعی مورد ارزیابی قرار داد. با توضیحاتی که ارائه شد تولیدات فکری شهید مطهری در تقویت فرایند تعامل روشنفکران دینی با روحانیت حوزه نقش مؤثری داشته است و از این بابت مکمل تلاشهای فرهنگی ـ اجتماعی روشنفکران دینی و نهضت آزادی ایران بوده است.
گفته شده است که از همان ابتدای انقلاب و به بیان بهتر در ماههای منتهی به بهمن ۵۷، مخالفتهایی با مهندس بازرگان و نهضت آزادی وجود داشته است. شهید مطهری در این رابطه چه دیدگاهی داشت؟
جریان چپ مارکسیست به طور مشخص حزب توده که تمام سازمان و امکانات خود را قبل از انقلاب در ایران مستقر کرده بود و به قول کیانوری شعار «مرگ بر لیبرال» را برای برخورد با رهبران نهضت آزادی ایران همان موقع آماده کرده بودند، با جلب همکاری جریانی در حوزه که همان برداشتهای شیخ فضلالله نوری را از اسلام داشت و به طور طبیعی با نگاه روشنفکران دینی و به طور مشخص دیدگاههای رهبران نهضت آزادی موافق نبودند، زمینههای این برخوردها به تدریج مدیریت شد. دیدگاه نهضت آزادی در واقع همان مطالبات تاریخی ملت از انقلاب مشروطه و نهضت ملی ایران بوده است که در شعارهای مردم در انقلاب اسلامی یعنی آزادی، استقلال و حاکمیت ملت بر پایه ارزشهای اسلامی تبلور یافت؛ شهید مطهری که با این برداشتهای رهبران نهضت آزادی به ویژه مهندس بازرگان از نزدیک آشنایی داشت هم خود معرف آنها جهت قبول مسئولیت بود و تا پایان عمر نیز از آنان حمایت کرد و همانگونه که توضیح داده شد پس از شرکت در جلسه «متاع» در کنار رهبران نهضت آزادی به هنگام خروج از منزل مهندس سحابی، به شهادت رسید.
دیدگاه استاد مطهری در بستر زمان نسبت به کابینه مهندس بازرگان دچار چه تغییر و تحولاتی شد و متقابلاً چه تغییراتی در نگاه مهندس بازرگان و یاران ایشان نسبت به شهید مطهری به وجود آمد؟
رهبران نهضت آزادی ایران به ویژه مهندس بازرگان بر پایه وجوه مشترک نظری در طول چند دهه با شهید مطهری همکاری نزدیک داشتند و بنده هیچگونه قرینهای در تغییر دیدگاههای شهید مطهری نسبت به رهبری نهضت آزادی به ویژه در طول حدود سه ماه بعد از پیروزی انقلاب به یاد ندارم.
پس از استعفای مهندس بازرگان رویکرد و دیدگاه نسبت به ایشان و طیف هوادرشان به مرور دچار دگرگونیهایی شد. حیات شهید مطهری تا چه میزان میتوانست ازایندست صفبندیها و برخوردها جلوگیری کند؟
تمام سوابق تاریخی، همانگونه که قبلاً اشاره شد، نشان میدهد جریان تاریخی که با گفتمان رهبران نهضت آزادی ایران موافق نبودند در غیاب شخصیتهای تأثیرگذاری چون شهید مطهری و شهید بهشتی و… به تدریج زمینههای محدودیت برای فعالیت نهضت آزادی فراهم کردهاند، غافل از آنکه این گفتمان همان مطالبات تاریخی ملت ایران است که بر پایه فرهنگ بومی و ارزشهای اسلامی و تجربیات تاریخی ایران و دستاوردهای بشری شکل گرفته و به تدریج با رشد و آگاهی مردم، همانگونه که در سیر تحولات سه دهه اخیر شاهد بودهایم، توسعه یافته و خواهد یافت. بدیهی است همانگونه که اشاره شد حضور شخصیتهای چون شهید مطهری و شهید بهشتی میتوانست ازاینگونه محدودیتها جلوگیری کند.
مشی سیاسی استاد مطهری بهگونهای بود که هم با اعضای نهضت آزادی ارتباط نزدیکی داشت و هم با جمعیت موتلفه رابطه حسنهای داشت و به عبارت دیگر نقطه مشترک راست مدرن و راست سنتی بود. ایشان چگونه به این موقعیت رسیده بود که مورد توجه این دو گروه قرار داشت؟ با شهادت استاد مطهری به نظر میرسد دیگر فردی نبود که مورد وثاقت این دو گروه مهم باشد و همین فقدان را میتوان یکی از عوامل افزایش اختلافات و فاصله در بین این دو گروه دانست. شما چه تحلیلی در این خصوص دارید؟
جایگاه و پایگاه اجتماعی استاد مطهری مسبوق به چند دهه تلاشها و همکاریهای فرهنگی و اجتماعی و شناخت ایشان از شخصیتهای روشنفکران دینی و اسلام سنتی بوده است. بعد از شهادت این شخصیتها همان گونه که توضیح داده شد طیف جریانهایی که با دیدگاههای رهبران نهضت آزادی موافق نبودند زمینههای اختلاف و محدودیت برای فعالیت آنها را فراهم ساختند.
در دهه ۹۰، فکر میکنید روحیات، مشی و گرایشات شهید مطهری در چه فرد یا افرادی باز تولید شده است؟ چرا که دائماً از احساس نیاز به مطهریِ زمان گفته میشود.
در بین عالمان دینی که در سالهای بعد از انقلاب در حوزههای علمیه و دانشگاهها تربیت شدهاند شخصیتهای زیادی حضور دارند که امروز منادی همان گفتمان اسلام رحمانی شهید مطهری هستند که بر آزادی، دموکراسی و حقوق بشر بر پایه آیات محکم قرآن و سنت پیامبر و روش ائمه علیهمالسلام تأکید میکنند؛ شما میتوانید نمونه این شخصیتها را در عرصههای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی جامعه امروز ما مشاهده کنید که با شجاعت و صداقت همان گفتمان را در عرصه عمومی مطرح و پیگیری میکنند.
مواضع سیاسی علی مطهری در سالهای اخیر را تا چه اندازه منبعث از آراء و نظرات پدرشان میدانید و اگر استاد مطهری زنده بود آیا به نظرتان در موضعگیری سیاسی همانند علی مطهری و شبیه او عمل کرد؟
استاد مرتضی مطهری در سالهای قبل از انقلاب با نگاه راهبردی که داشتند برای تلاشهای فرهنگی- اجتماعی اولویت قائل بودند و مستقیماً وارد عرصه فعالیت سیاسی نشدند. اما بعد از انقلاب به دنبال تحقق آرمانهای فکری و اعتقادی خودشان بودند. به نظر میرسد مواضع سیاسی و عملکرد شجاعانه آقای علی مطهری فرزند صالح ایشان امروز در ادامه آرمانهای پدرشان قابل ارزیابی است.
منبع: هفتهنامه صدا ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۵