علی اصغر حاج سید جوادی ،شاه و خمینی و منتقدانش
سیاست سرزمین راستان نیست. سرزمین بازی سخت برای راستان است وبرای حاکمان تزویر و ریا کاری است.
سیاست ورز جامعه محور در این میانه در تنگنا قرار می گیرد. اما سیاست به منزله نان شب است اگر در تصمیم گیری برای خود مداخله نکنی برایت تصمیم می گیرنند.
حاج سید جوادی سیاست ورزی در جامعه بود که به مانند همه گان دولت محوری را مهم می دانست.
او منتقد بود ،منتقد وضع موجود اما شاه را گوش شنوا نبود.نامه سرگشاده را برای شنیدن و ادب شدن می نویسند، او پاسخی نگرفت.
زمانه به دنبال تغییر بود. حاج سیدجوادی در باره انچه می خواست نوشت و گفت چنین امامی را می خواست. این امام ،آن امام نشد پس اعتراض کرد بر اعتراض خود پایفشرد.
در مراسم دفن وی دخترش از قولش خواند که بعد از مرگ من درباره بگویید : در وطن به دنیا آمد جهان وطنی شد و بی وطن مرد.
این سخنان اشک به چشمان همگان آورد .او را نه شاه پذیرفت نه خمینی.
او خروس بی محل بود.
خروس بی محل در جامعه ای که نهاد مدنی ندارد یا کشته می شود یا ناکام می شود.او را در نزدیکی سارتر دفن کردند. سید جوادی روشنفکری سارتری بود .سارتر در جامعه مدنی قوی خروس بی محل بود.
به امروز بیاییم نقادان وی می گویند که وی اشتباه کرد من به آن سری از نقادان وی خطاب دارم که می گویند سید جوادی گول سخنان خمینی را خورد .
امروز دو جریان یکی با شاخصه عنوان رهبرعقیدتی و دیگری به نام شاه و سلطنت این دو جریان اما و اگر در باور به دموکراسی دارند و روابط و اطرافیان شناخت شده دارند که زبانشان تند و مخالف کش است.هنوز به جای نرسیده اند تهدید می کنند.
ما تجربه خمینی و سال 57 را داریم اگرهر کدام از ایشان سوار بر سمند پیروزی وارد شوند دیگر خدا را بنده هستند تا برسد به بندگان خدا و شهروندان ایرانی؟
این منتقدان حاج سید جوادی آیا بیشتر مورد انتقاد نمی توانند قرار بگیرنند که به ضدیت با نظام فعلی به این نقطه رسیده اند که می گویند هرکس بیایید از این وضع بهتر است.
سید جوادی روشنفکر سیاسی بود. اما کسی که سیاسی است باید ساختارها و توان جریانات را جدا از شعار هایش هم بشناسد.
مسولیت یک سیاسی از یک روشنفکر سیاسی بیشتر است.
سارتر راهبرد نمی دانست .سید جوادی هم راهبردی نبود.
پ-ن . البته نگارنده نظام سیاسی را در حال سقوط نمی بیند .