علیرضا علوی تبار اندیشمندی است که با اصول مشخص فعالیت می کند.اما او دارای پیشینه ای است که وی را در درون خود می گیرد.اصول وی را هم در درون خود قرار می دهد،وی را هم محدود می کند.
علوی تبار در مصاحبه ای مفصل تمام باورهای و ملاحظات خود را در باره نظام و دوستانش و هم جبهه جنگ بیان می کند.او دراین مصاحبه نشان می دهد که وی در چهارچوب باوری نظام قرار نمی گیرد.اگر به دلیل سابقه اش در نظام نشان از تعلق وی به نظام دارد. در این وضعیت بودن نشان از معلق بودن وی در درون و بیرون نظام نشان دارد. به علت همین دید و رفتار دوگانه است که باعث می شود که مسول سیاست های راهبردی جبهه اصلاحات شود و بعد هم بیان کند که باید در طرف مقابل و جناح اصول گرا اعتماد هم ایجاد کرد او توجیه گر رفتار جبهه اصلاحات ایران می شود اما به ظاهر او توجیه گر اعمال جبهه شد و بعد هم استعفا داد.
این استعفا علوی تبار بهتر است که باز شود ایا او باز به دلیل ملاحظه ای که با دوستانش دارد دلایل را خود را بیان نخواهدکرد؟
همان طور که بیان شد علوی تبارومواضعی داشت که نمی توانست او را در جبهه اصلاحات ایران قرار دهد اما وی در این جبهه قرار گرفت.ایا علت ان سابقه مشترک برای همراهی با این جریان بود؟
اما سوال این است که چگونه مسول سیاست های راهبردی می تواند توجیه کند که افرادی را به عنوان 5 نفر کاندیدای جبهه اصلاحات معرفی کند که با هم تفاوت زیادی در بینش اقتصادی و حتی نوع موضعی گیری داشتند.
مسول ستاد راهبردی بی گمان در این معرفی نقش مسولانه می باید داشته باشد؟بی گمان باید توجیه و توضیح گر این سیاست باشد تا مخاطب روشن تر شود؟
البته شایعات زیر میزی هم وجود دارد که علت استعفا رفتار پیچیده چند نفر از اصلاح طلبان است که با نظر سنجی یا نظر سازی تله حمایت از همتی را برای بخشی از اصلاح طلبان تدارک دیدند که البته جبهه اصلاحات در این مورد موضع حمایت واحد از همتی نگرفت.