شروط چهارگانه بلوغ سیاسی

چهل سال از انقلاب می‌گذرد. ردیف کردن شکست‌ها، یا ردیف کردن دستاوردها، به درد دعوا و منازعه می‌خورند اما هیچ دردی از ما حل نخواهند کرد. بیش از هر چیز نیازمند درس گرفتن از تجربه‌های گذشته‌ایم.

درس گرفتن از تجربیات گذشته به معنای بازگشت و خم شدن روی خویشتن است. همه بر روی آنچه پیشتر عامل یا ناظر آن بوده‌ایم خم شویم و به طور جمعی به آن بیاندیشیم. رنج‌ها و کاستی‌های امروز را پیش چشم بگذاریم، و از خود بپرسیم کدام عملکردها و باورها در بروز چنین کاستی‌هایی نقش داشته‌اند.

مهم‌ترین کاستی ما، فقدان بلوغ سیاسی است. هنوز گرفتار داستان ساده دلانه و کودکانه آن پیرمردیم. داستان پدری که از فرزندانش خواست هر یک چوبی بیاورند و نشان داد که هر چوب به تنهایی در مقابل فشار شکننده است. وقتی چوب‌ها کنار هم قرار گیرند مقاومت می‌کنند و استوار می‌شوند. در عرصه سیاست، ماجرا درست به عکس است. چوب‌ها هر چه بیشتر در کنار هم قرار گیرند و یکی شوند، شکننده‌تر می‌شوند. پس از چهل سال، وقت آن است که باور کنیم عرصه سیاسی پیچیده‌تر از این روایت ساده است. شرط بلوغ سیاسی، تن دادن به چهار نکته است:

اول: هیچ کدام از مشکلات کشور ساده نیستند و راه حل دم دستی برای هیچ مشکلی وجود ندارد.

دوم: هیچ فرد و جریانی به تنهایی کلید حل مشکلات را در دست ندارد.

سوم: هر جریانی در حل مشکلی از مشکلات نسبت به جریان‌های دیگر، واجد مزیت‌هایی است. باید نیروهای متنوع را بر حسب مزیت‌هاشان برای حل مشکلات متنوع فراخوان کرد.

چهارم: هر جریانی در بسیج نیروهایی موفق است. برای بسیج حداکثری نیروهای اجتماعی، نیازمند مشارکت همه واجدان مرجعیت در سطح عمومی هستیم.

این مرد چهل ساله، هنوز هم خیال می‌کند حیات سیاسی یک ماشین است که یک فرمان دارد و چهار چرخ. دیگران نمی‌گذارند راننده درست پشت فرمان بنشیند و رانندگی کند. بنابراین طی چهار دهه، آنچه بیشتر یاد گرفته، طراحی سناریوهای حذف است. همیشه مزاحمینی هستند که نمی‌گذارند کار پیش برود. در حالیکه حیات سیاسی نسبتی با ماشین و چرخ و فرمان ندارد. بیشتر میدان خلق و ابداع موقعیت‌های تازه از دل نیروهای متکثری است که هر یک بر حسب مزیت‌های خود کاری را به دست گرفته و در رقابت با دیگر نیروها، امکان‌های تازه می‌زاید.

مطالب مرتبط

سعید مدنی / زندان دماوند

بی‌تردید تفاوتی ماهوی در دامنه و ابعاد خشونت علیه دانشجویان و دانشگاهیان حامی مردم غزه و طرفدار آتش‌بس در آمریکا با سرکوب دانشجویان در اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» ایران در سال ۱۴۰۱ وجود دارد

رضا خندان / زندان تهران بزرگ

به جرئت می توانم بگویم هیچ حکومتی در تاریخ چنین جفایی نسبت به فرزندان کشورش نکرده است. آن ها مرز وحشی گری، سرکوب و خشونت عریان را جابجا کردند. زندانیانی که ساعاتی قبل، آسیب دیدگان را نجات می دادند، حالا خود، هدف حمله ی نظامیان و مقامات شده بودند

ابوالفضل قدیانی و مهدی محمودیان

لحظاتی را از نزدیک دیدیم که نفس کشیدن در میان آتش و دود و انفجار، خود به یک رویا تبدیل شده بود. زمانی که صدای جنگنده‌ها و بمب‌ها همچون کابوسی بی‌پایان بر سر ما فرود می‌آمد، زنده ماندن تنها آرزویی دست‌نیافتنی بود. هر لحظه ممکن بود صدای انفجاری دیگر، جان هر یک از ما را بگیرد

مطالب پربازدید

مقاله