جنبش زنان ایران در شرایط کنونی در حال گذراندن کدام مرحله ازسیر حرکتی خود می باشد؟
از روز ۸ مارس ۱۸۷۵ که زنان كارگر كارخانجات نساجی در شهر نیویورك برای بهبود شرایط كار و در اعتراض به پایین بودن سطح دستمزد دست به تظاهرات زدند و این حركت به درگیری قهر آمیز با پلیس آمريکا انجامید و پلیس بطور وحشیانه به تطاهرات حمله کرد و آنرا سركوب نمود تا به امروز بیش از صد سال میگذرد. ادامه اعتراضات هر ساله به حالت آشکار یا مخفی و طرح خواستهایی چون 10 ساعت برای کار روزانه ، حق رای برای زنان و ممنوعیت کار برای کودکان منجر به ثبت نخستین روز ملی زنان در امریکا در 8 مارس 1909 گردید .
در کنگره ی بین المللی سوسیالیستها كه در سال ۱۹۱۰ در كپنهاگ دانمارك برگزار گردید ، ” كلارا زتكین ” زن مبارز سوسیالیستی ۸ مارس را بعنوان روز جهانی مبارزه زنان پیشنهاد و کنگره این پیشنهاد را تصویب میكند. در 1977 نیز یونسکو این روز را به عنوان روز جهانی زنان تصویب کرد. از آن زمان تا به امروز خواست برابری حقوق سیاسی ـ اجتماعی زن و مرد ، حق رای ، حق کار و آموزش حرفه ای ، صلح خواهی و مخالفت با جنگ و کشتار از خواستهایی بوده که میلیونها زن را در سراسر جهان در زمانها و مکانهای مختلف بهم پیوند داده است .
در ایران 90 سال از بزرگداشت روز جهانی زن میگذرد. امسال زنان ایران در شرایطی به استقبال روز جهانی زن می روند که قانون حمایت از خانواده چند همسری را به رسمیت شناخته، جدایی جنسیتی در دانشگاهها و محیطهای درمانی وسهمیه بندی جنسیتی در مراکز آموزشی روز به روز ابعاد بیشتری به خود می یابد، گرانی و تورم از هم گسیخته حلقوم جامعه را در هم می فشارد و کودکان وزنان در این میان بیش از همه اقشار دیگر از این رشد سرطانی قیمتها آسیب می بینند و جنگ نیز از سوی دیگر سایه شوم و نگران کننده خود را بر منطقه انداخته است . فعالان زن در داخل کشور شرایط بسیار نا امنی را میگذرانند . امروز نوبت پرستو دوکوهکی و مرضیه رسولی و فردا نوبت نازنین خسروانی و نرگس محمدی ،ودر مواقعی نیز تن دادن به مهاجرت اجباری و شرایط سخت زیستن در سرزمین دیگر و اینها در شرایطی است که یکسال از ربودن زهرا رهنورد بانوی سبز می گذرد. به این مجموعه باید شهادت هاله سحابی و زندانی در بند بودن نسرین ستوده ، بهاره هدایت ، مهدیه تکرو وسایر زنان زندانی و احضار و بازجویی مدام فعالان باقیمانده زن در داخل و نیز فشارهای وارده بر خانواده های زندانیان سیاسی را نیز اضافه کرد.
جنبش زنان ایران در شرایط کنونی در حال گذراندن کدام مرحله ازسیر حرکتی خود می باشد؟
جنبش زنان در نگاهی گذرا از انقلاب 57 تا جنبش سبز
مقاومت پیگیر و مستمر زنان در برابر محدودیتهای حکومت از نخستین روزهای پیروزی انقلاب در ایران به اشکال گوناگون عمومی و خودانگیخته و نیز سازمان یافته در قالب احزاب و سازمانهای سیاسی آغاز شد و استمرار یافت.
اعتراض به اجباری شدن حجاب در اسفند ۵۷ اولین حضور مستقل زنان در ابعاد تودهای بود. در اسفند 1357 و در اولین هشت مارس بعد از روی کار آمدن جمهوری اسلامی در ایران، زنان با اعتراضشان به اجباری شدن حجاب، برای اولین بار یک جنبش مستقل زنان را در ابعاد تودهای به نمایش میگذاردند.
فرج سرکوهی معتقد است تبعیض علیه زنان در قوانین، فرهنگ و ساختارهای اجتماعی، اقتصای و سیاسی، و در همه ابعاد و هستههای جامعه از خانواده تا دولت و از محافل مذهبی تا محافل روشنفکری، از شاخصههای بارز حکومت و جامعه ایرانی است. اما جایگاه و نقش زنان در ایران، با تصویر تکبعدی و سیاهی که اغلب ارائه میشود، فاصله داشته و زنان ایرانی در سنجش با جوامعی مشابه ایران از موقعیتی ناموزون، پیچیده و چندبعدی برخوردارند. او تأثیر انقلاب و جمهوری اسلامی را بر لایههای گوناگون زنان یکسان نمیداند و معتقد است زنان ایرانی پیش از انقلاب در ساختار حقوقی از امتیازاتی چون آزادی انتخاب پوشش، حق قضاوت و حق حضور در ساختارهای اجتماعی و سیاسی برخوردار بودند. امااغلب این “امتیازات” نه “دستاورد” جنبش زنان یا حاصل تحول فرهنگ و نظام ارزشی مردسالار، که حاصل اصلاحات حکومتی و تحول در فرهنگ و نظام ارزشی لایههای کمشمار خانوادههای تحصیلکرده و متمایل به مدرنیته بود. به همین دلیل، تنها برخی از زنان لایههای ثروتمند و متوسط و تحصیلکرده، در عمل از این امتیازات برخوردار شده و اکثریت زنان ایرانی را نه قوانین یا سیاستهای حکومتی، بلکه فرهنگ مردسالار و سنتهای ملی و مذهبی، از این امتیازات محروم میکرد. بسیاری از خانوادهها به دلیل فقر مادی و فرهنگی، فرزندان دختر خود را حتی از تحصیلات دبیرستانی باز میداشتند.
انقلاب اسلامی در ایران، بسیاری از حقوق زنان در قوانین و برخی امتیازات زنان لایههای ثروتمند و تحصیلکرده را سلب کرد، اما به برخی حقوق زنان مشروعیت بخشیده و جایگاه اکثریت زنان ایرانی را متحول کرد. مباح کردن رسانههای مدرن و سینما، تحصیل زنان، حضور زنان در عرصههای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و برخورداریاز حق رأی که برای اکثریت زنان ایرانی که بر بستر سنت، فرهنگ و اعتقادات مذهبی خانوادههای خود از این امتیازات عصر پهلوی برخوردار نبودند، دستاوردی بزرگ محسوب میشد .
اما فرج سرکوهی در عین حال معتقد است زنان در کنار بدست آوردن برخی امتیازات ، در قرائتی از مکتب رسمی به شهروندان درجه دو، برانگیزنده فساد و گناه، عوامل و ابزار شیطان و ابزار برآورده کردن تمایلات جنسی مردان تقلیل یافته و از حق قضاوت محروم شدند؛ دیه زن نصف مرد و فرزندان دختر، چون دوران پهلوی، نصف فرزندان پسر ارث بردند. حق سرپرستی و حضانت کودکان پس از طلاق در نخستین دهههای جمهوری اسلامی از مادران سلب شد و صیغه و چندهمسری مردان، که به دوران شاه نیز ممنوع نبود، ترویج شد. او اعتراض و مقاومت زنان در برابر حجاب تحمیلی و حذف از جامعه را مقاومتی خود انگیخته و نه حاصل فعالیتهای سازمانهای مدافع حقوق زنان دانسته و معتقد است که عمومیت داشته و فراگیر بوده و به همین دلیل راه را بر دوام آن هموار میکرده و بر پیچیدگی موقعیت زنان در ایران افزوده است .
و اما مقاومت دیگری نیز از زنان در دهه اول حکومت اسلامی رقم زده شد و آن حضور زنان در سازمانها و احزاب سیاسی منتقد و مخالفی بود که از اشکال مختلف مخالفت سیاسی تا نظامی را در بر میگرفت .در راستای این فعالیتها تعداد بسیاری از آنان روانه زندانها و شکنجه گاهها شده و تعداد بسیاری نیز اعدام شدند . نسلی از آنان در بعد از یک دهه سرکوب بر جای ماند که بخشی از آنان منفعل شده و بخشی که به ادامه مقاومت اعتقاد داشت به عنوان نسل قدیمی و با تجربه زنان در داخل و خارج از کشوربه تلاش برای حیات و فعالیت خود در اشکال نوین ادامه داد . اما تداوم پیشکسوتان نیاز داشت تا از ققنوس وار از خاکستر خود در قامت جدیدی بر جای خیزد.
در دهه اول انقلاب در فعالیتهای زنان آگاهی جنسیتی اولویت نداشت . و زنان مقاومت خود را زیر مجموعه مقاومت گروه ، سازمان و احزابی که بدان پیوسته بودند ، تعریف میکردند . در داخل آن سازمانهاو احزاب نیز توجه به زنان بیشتر از منظر کلیشه ای سیاسی و حتی تبلیغاتی و نه بر اساس یک اولویت تعریف شده انسانی و اجتماعی بود . از نظر رهبری این سازمانها و بدنه آن مبارزه چتری بود که همه باید در زیر چتر آن قرار میگرفتند و مسائل کلان تر و اولویت دارتر باید به آن پرداخته میشود .
بعد از یک دهه خونین که با یک جنگ پر آسیب نیز همراه بود عصر اصلاحات فرا رسید و فضای مدنی اندکی باز شد . به گفته پروین اردلان فعال جنبش زنان نسلی جدید که هم شور دانستن و هم سودای خواستن و هم جسارت قالب شکنی داشت از پس دهه اول انقلاب برآمد . از کوشش های فردی در قالب جمعهای محفلی آغاز و با قدرتمندی در عرصه های نوشتاری و رسانه ای به گسترش فعالیت جمعی تر پرداخت . اردلان این دوران را دوران ارتقاء آگاهی جنسیتی که مبتنی بر یک فرآیند تدریجی است ، میداند.
آسیه امینی دیگر فعال جنبش زنان معتقد است تمرکز فعالان زن بر یک موضوع خاص جنسیتی در طول سالها سبب شد که بر خلاف دهه اول انقلاب زنان برای رسیدن به مفهوم عامی مثل آزادی یا دموکراسی، جذب ایدئولوژی و گروههای سیاسی متفاوت و تفکرات مختلفی نشوند و از تمرکز بر موضوعی که مستقیما به خودشان و جنسیتشان مرتبط کند، دور نگردند . جنبش زنان در دهه دوم انقلاب آرام آرام به این نتیجه رسید که اگر امروزه هدف غایی تلاشهای مردمی و مدنی در ایران، برقراری دموکراسی است، راه تحقق چنین هدفی از مسیر حقوق برابر جنسیتی میگذرد. بنابراین در عین حال که در کنار سایر مردم برای کسب این خواسته مشروع انسانی حرکت میکنند، خواسته های خود را فراموش نکردهاند و اساسا آزادی و دموکراسی را بدون نیل به این خواستهها ممکن نمیدانند. به گفته امینی ما زنان میگوییم که اگر به دنبال رسیدن به هدفی مثل آزادی، دموکراسی یا برابری هستیم، باید بتوانیم در مسیر کنونی جنبش زنان، به سمت رسیدن به این هدف مشترک حرکت کنیم.
بنا بر این در دهه دوم و سوم رفع تبعیض جنسیتی موتور حرکت و مطالبه اصلی جنبش زنان می گردد بگونه ای که تمامی فعالان زن با گرایشات مختلف آرام آرام دور آن حلقه میزنند . امینی معتقد است تمرکز روی یک چنین هدف بلندمدتی، توانست به فعالان جنبش زنان کمک کند تا از تلاشهای پراکنده پرهیز کنند و در مسیری که برای خود تعیین کردهاند، پیش بروند. چنین تمرکزی به آنها کمک میکند تا در هر شرایط سیاسی، اقتصادی یا اجتماعی، رفع تبعیض جنسیتی را محور اصلی فعالیتهایشان قرار دهند و میتوان گفت که این هدف، دستاورد تجربیاتی است که جنبش زنان در طول سالها کسب کرده است.
عصر اصلاحات آغاز نشده ، ناکام متوقف گردید .در ایران وارد فراز دیگری از اقتدارگرایی امنیتی – نظامی و نفتی گردید . روندی که در انتخابات 1388 شتاب و ابعاد فزاینده نیز بخود گرفت . این روند بر فعالیتهای تمامی فعالان عرصه سیاسی و مدنی منجمله جنبش زنان نیز تاثیرات بسیار گذاشت .
جنبش که تا پیش از آن به تشکیل گروههای مختلف فعالان زن پرداخته ، سازماندهی حداقلی برای برخی تجمعات و نشستها ایجاد کرده ، میتینگها، فراخوانها و کمپینها براه انداخته ، روز زن را به یک سنت اعتراضی تبدیل نموده و از هر تلاشی در عرصه مدنی برای ارتقاء آگاهی جنسیتی و مخالفت با قوانین زن ستیزانه بهره جسته بود، با انواع و اقسام محدودیتها مواجه میشود . تا جایی که هر روز با احضار، بازجویی و یا بازداشت یکی از فعالان زن مواجه است . آسیه امینی معتقد است این تهدیدها شرایط پرتشویشی را برای جنبش زنان در داخل بوجود آورده و شکل طبیعی رشد و تحرک اجتماعی را از فعالان مدنی گرفته است .
از درون فشارهای بی امان علیه منتقدین و مخالفین جنبش سبز در اعتراض به کودتا علیه خواست عمومی اغاز میشود جنبش سبز که در تاریخ معاصر به گرانیگاه مطالبات سرکوب شده اقشار مختلف ایران اعم از زنان و مردان ، قومیتها و مذاهب و اعتقادات تبدیل شده به حضور زنان جلوه ای دوباره می بخشد . درست بسان اول انقلاب ، این جنبش فارغ از تلاشهای فعالان زن بعلت همذات پنداری زنان جامعه متوسط شهری با آن و متبلور شدن خواستهای خود ، فرزندان ، همسران ، برادران و پدرانشان در مطالبات جنبش سبز با حمایت عمومی زنان همراه میشود . ندا آقا سلطان به عنوان یک زن ـ زنی که به هیچ جریان یا گروه و دسته شناخته شده فعالان زن مرتبط نیست ـ به یکی از عمده ترین نماد های جنبش سبز تبدیل میگردد .
فعالان جنبش زنان نیز که همواره سودای تغییر جامعه خود و بهبود شرایط زنان سرلوحه اقداماتشان قرار دارد با توجه به این که اگرچه دمکراسی، خودبخود به نابرابری زن و مرد پایان نمیدهد، اما با گشودن راه برای مبارزه اجتماعی و فرهنگی و نقد ارزشهای مردسالار، به پیشبرد آزادی زنان کمک شایان میکند. به صورت فعال در آن ظاهر میشوند و دستاوردها و تجارب و آموزه های آن در زمینه هایی چون شبکه سازی ، و سازماندهی افقی مورد استفاده بدنه جوان جنبش سبز قرار می گیرد . زهرا رهنورد به عنوان نماد رهبری کننده زن جنبش مورد ربایش قرار گرفته و بیش از یکسال است که از وضعیت او اطلاعی در دست نیست ، بهاره هدایت ، نسرین ستوده و لیلا توسلی در کنار دهها زن جوان مبارز دستگیر ، بازجویی ، محاکمه و زندانی میشوند . هاله سحابی ، مادر صلح و سمبل عطوفت و مهربانی قربانی اقدامات سرکوبگرایانه باند امنیتی – نظامی و نفتی حاکم بر کشور میگردد . و اینگونه جنبش زنان در دو عرصه عموم و فعالان خونین میشود . به این خیل باید لیست هزاران نفر از همسران ، دختران و خواهران زندانیان بعد از انتخابات 1388 در سرسر کشور را افزود که در سعی میان زندان و دادسرا و خانه هروله میکنند .
فعالان زن و چالشهای پیش رو
فشارها شدیدتر میشود . همزمان با تشدید فشارها و افزایش محدودیتها ،جنبش زنان در محاصره فشارهای حاکمیت قرار میگیرد . مباحثی چون گره زدن و یا گره نزدن جنبش زنان با جنبش سبز و نیز ماندن یا نماندن فعالان زن در داخل و مهاجرت به خارج در محافل فعالان حقوق زنان شدت میگیرد . بخشی از فعالان زن تشخیص داده که در خارج از کشور به پیگیری تلاشهایشان بپردازند .
به گفته اردلان این بخش از جنبش زنان چنانکه در یک سال و نیم گذشته نشان داده است، از سویی در پی نشان دادن تصویری از وقایع رخداده در ایران در رسانهها، سازمانهای حقوق بشری و محافل سیاسی محلی و بینالمللی است و میکوشد با استفاده از امکانات موجود در جامعه آزاد و دموکراتیک، صدای افرادی باشد که اکنون زیر فشار زندان و بازجویی و تهدید، امکان سخن گفتن از تبعیضها و نابرابرهای را ندارند و از سوی دیگر با سپری کردن ماههای اول مهاجرت و استقرار در جامعه جدید، به دنبال تشکیل نهادهای مدنی در کشورهای میزبان است؛ قدمی که در صورت فراگیر شدن میتواند نقش مهمی را در آینده جامعه مدنی ایران ایفا کند.
اما آن بخش از فعالان زن که فعالیت در داخل را با تمامی محدودیتها ترجیح داده ، ناگزیر شده است در تمامی اقدامات خود افزایش فشارها ، سرکوب و محدودیتها را از سویی و پیامدهای خروج بخشی از بدنه فعال و با تجربه جنبش زنان از سوی دیگر در فعالیتها و تحرکاتش لحاظ نماید . آنان در سال اول بعد از کودتا همیاری سبز فعالان زن را تشکیل دادند و تلاش کردند هسته های مقاومت زنانه را در دنیای واقعی و شبکه های ارتباطی اجتماعی را در دنیای مجازی جهت روشن نگاهداشتن شعله مقاومت حفاظت و تقویت نمایند . به این تلاش باید حمایت از آسیب دیدگان و خانواده های زندانیان جنبش را نیز اضافه کرد .
اما برغم ادامه فعالیت هر فعال زن در هر نقطه ای که هست و پذیرش یک تقسیم کار نانوشته مبتنی بر تجربه خاص زنان، که متناسب با هر شرایط، فعالیتهای خود را با آن تنظیم میکنند و به سازمان دهی مطابق با نیاز ، امکانات و شرایط دست می زنند دو چالش اساسی 1- حفظ استقلال و یا در درون جنبش دمکراسی خواهی ایران بودن و 2- اصالت فعالیت در داخل یا خارج ، جنبش زنان را با پرسشهای اساسی و اختلاف نظر مواجه ساخته است .
بخشی، گره زدن جنبشهای اجتماعی با یکدیگر یا زیرمجموعهسازی از جنبشها برای جنبشهای دیگررا خطرناک دانسته و معتقدند این موضوع، هم به رشد هژمونی جنبش سبز کمک میکند و هم استقلال عمل را از سایر جنبشها میگیرد .این گروه معتقدند خودآگاهی جنسیتی در دورهای از فعالیتهای جنبش سبزبه علت این در همانی در سایه قرار گرفته است.در عین حال برخی تحلیلگران به این مسأله از زاویه برتری این بر آن نگاه نمیکنند. آنها جنبش سبز و جنبش زنان را دو روی یک سکه میدانند تا جایی که به دلیل پیشقراولی و حضور زنان در جنبش سبز ایران از آن به عنوان “انقلابی زنانه” نام بردهاند. و عده ای دیگر با اعتقاد به اینکه جنبش سبز گرانیگاه و برآیند جنبش های تحول خواه معاصر ایران می باشند ، معتقدند سایر خرده جنبشها باید در راستای اهداف تحول خواه و دمکراتیک جنبش سبز قرار گیرند. آنها معتقدند خودآگاهی جنسیتی زنان ایران در طی سی و دو سال نه فقط محصول فعالیت فعالان زن که ناشی از عوامل متعددی چون عملکرد زن ستیزانه حکومت ، تجربه حضور مستقیم در انقلاب 1357 ایران و نیز روند مدرنیزاسیون جامعه ایران شکل یافته است.
جنبش زنان چالشهای دیگری را در بطن خود به همراه دارد :
– فقر جنبش زنان در ورود به عرصه نظری و خلق و تولید مفاهیم
– غیبت اکثر زنان ایرانی در جنبش تحول خواهی ناشی از فعالیت فعالان جنبش زنان
– اولویت قرار دادن رفع تبعیض جنسیتی قانونی که اولویت اصلی زنان شهری و روستایی ما نمی تواند باشد وعدم ورود این خواست در فرهنگ و نظام ارزشی جامعه و لایههای اصلی آن.
– عدم ایفای نقش و تاثیر و کارکرد شبکه هاب اجتماعی مجازی در غیاب شبکه های اجتماعی حقیقی.
– خطر دور شدن و فاصله گرفتن بیشتر از واقعیت موجود جامعه ایران و جامعه زنان در راستای مهاجرت فعالان زن به خارج و تمرکز فعالیت در قالب شبکه های مجازی
– عدم انتقاد جدی از خود و …
جنبش زنان ایران در شرایطی روز جهانی زن را پاس می دارندکه از سویی فعالان آن در زندان ، یا مهاجرت و یا محدودیتهای داخلی قرار دارند . چالشهای بنیادین نیز فراروی آنان قرار دارد و آنان را به تامل و اندیشیدن ، همفکری ، همیاری و همکاری فرا می خواند. اما این همان ویژگی ناب زنانه است که هر بار بر خاکستر خویش ققنوس وار بر می خیزد و روزی نو را آغاز می کند .