روحانی نخبه گرا و جامعه مدنی زخم خورده در خطر کمین راست افراطی

اما از طرفی جامعه مدنی هم چندان گزینه ای برای انتخاب ندارد. جامعه مدنی در فضای زیست گرایش اصلاح طلبانه در قدرت می تواند فعال شود و در فضای امنیتی و سرکوب منقبض می شود و به لاک خود خود فرو می رود.جامعه مدنی می تواند همچنان شبکه های خود را در عرصه عمومی فعال نگاه دارد اما مجبور به اتخاذ سیاست صبر و دوربینی هم هست. جدایی دولت اعتدال و جامعه مدنی رنگارنگ ایران به ضرر هر دو ست. اولی از عرصه قدرت خارج می شود ودومی منقبض و فرسوده می شود. پس روحانی و دولتش بهتر است  افکار عمومی را آگاه کنند حتی اگر توان تغییر نداشته باشند و جامعه مدنی هم بهتر است آرام وصبور در عین حرکت خود در  عرصه عمومی در انتظار فرصت مناسب  بنشیند.

در بررسی رویداد ضرب و شتم زندانیان سیاسی باید از ساده سازی وقایع و مقایسه های گمراه کننده پرهیز کرد. هر رویدادی را باید در بستر شرایطی که به آن معنا می دهد بررسی کرد. متناسب با این شرایط است که نوع کنش و واکنش مشخص می شوند. ضرب و شتم زندانیان سیاسی را نمی توان در خارج از چارچوب مجزا از وقایع اخیر و نوع برخورد محافظه کاران با دولت اعتدال گرای روحانی و نوع مواجهه این دو  با جامعه مدنی تفسیر کرد.

در تفسیر این وقایع باید دو نکته را مد نظر قرار داد. اول اینکه نزاع پیشرفت گرایان با محافظه کاران در ساختار قدرت جمهوری اسلامی جدی است، این نزاع  از دیر باز بوده و در شکل های مختلف ادامه خواهد داشت. اینکه سرانجام این نزاع چه شود و ایستگاه پایانی اش چه باشد مشخص نیست اما واقعیتی  است که وجود دارد ؛در ساختار قدرت جمهوری اسلامی گرایشی به جامعه مدنی رنگاررنگ ایران نزدیک است و گرایشی شدیدا از آن دور است. محافظه کاران را نیز نباید یک دست دید ؛ چه بسا برخی از گرایش های محافظه کاری در ساختار جمهوری اسلامی در برخی از موارد به اصلاح طلبان و اعتدالیون نزدیک باشند.  اما این تقابل پیشرفت گرایی و محافظه کاری همچنان در عرصه سیاسی ایران ماجرا آفرین خواهد بود. اگر روزی خاتمی نمایندگی این تقابل را بر عهده داشت  قرار بود نمایندگی آن در قدرت در سال 88 به موسوی یا کروبی سپرده شود که وقایع جنبش سبز رخ داد و معادلات تغییر یافت. اکنون نیز روحانی نماینده این تقابل است و فردا شاید یکی دیگر. ساخت قدرت در جمهوری اسلامی شاید وزنه سنگین را به یک گرایش سیاسی خاص  بدهد اما یکدست بشو  نیست. ساخت قدرت متکثر است و به نسبت بازخوردهایش از منابع قدرت، گرایش های متفاوت و بلوک های جدید می آفریند. انحراف تحلیلی برخی از اپوزیسیون ایران نادیده گرفتن این دینامیسم درونی در نظام جمهوری اسلامی است که باعث شده هم در پوزیسیونش و هم در اپوزیسیون درونی اش ریزش و رویش داشته باشد.

بازیگری جامه مدنی و گرایش اصلاح طلبی در قدرت

بازیگر مهم در عرصه سیاسی ایران که ساخت قدرت را تحت تاثیر خود قرار می دهد جامعه مدنی است. جامعه مدنی که از طیف های رنگارنگی شکل گرفته  و رنگین کمانی است و قائل به ایدئولوژیbenqfsh
واحدی نیست، پس مطالبه محور است و به فراخور مطالباتش بخشی از گرایش های درون قدرت را نمایندگی می کند. واقعیت  این است که پیشرفت گرایان درون ساخت قدرت به جامعه مدنی نیاز دارند و جامعه مدنی نیز برای ابراز وجودش فضای تنفس می خواهد، پس از گرایشی در قدرت که زمینه را برای حضورش در عرصه عمومی فراهم کند حمایت می کند.

در چارچوب این تنازع باید به سرنوشت دولت روحانی و جامعه مدنی ایران اندیشید. نسبت روحانی با جامعه مدنی  نیز با نسبتی که برخی از شخصیت های  ذی نفوذ اصلاح طلب درون نظام مانند موسوی ،کروبی و خاتمی هم داشتند متفاوت است و پیشینه هر یک از این شخصیت ها، نوع کنش آنها  با جامعه مدنی و عرصه عمومی ایران و نوع نسبتشان با قدرت  دوری و نزدیکی شان را به جامعه مدنی تعیین می کند. لذا در تحلیلی واقع بینانه  انتظارا ت از دولت را  تنها نباید با شرایطی که یک دولت در آن زیست می کند سنجید بلکه با ید تیپ شخصیتی افراد ر ا نیز در نظر گرفت. به عنوان نمونه کروبی تیپی هست که هم اهل رایزنی در ساختار قدرت است و هم اهل زیست در جنبش اجتماعی و حضور در خیابان هاست. تیپولوژی صحیح از افراد می تواند در تنظیم توقعات از آنها موثر باشد.

با این توضیحات باید توجه داشت ضرب و شتم زندانیان سیاسی در راستای تقابلی است  که در ساخت قدرت جمهوری اسلامی همیشگی بوده و در دوره روحانی نیز به شکلی ادامه دارد. سیاست محافظه کاران تندرو زمین گیرکردن دولت روحانی با استفاده از واقعیت های اقتصادی به جا مانده از دوران ریاست احمدی نژاد و  ایجاد فاصله میان حامیان روحانی و دولت او با استفاه از شکافی است که میان جامعه مدنی و قدرت در دوران جنبش سبز به وجود آمد؛ شکافی که  به رغم انتخابات 1392 به دلیل تداوم حصر رهبران جنبش و زندانیان سیاسی و فضای امنیتی  هنوز هم پر نشده است.

در تحلیل وقایع اخیر، هم باید تفاوت تیپی روحانی با خاتمی، یا موسوی و کروبی را مد نظر قرار داد و هم شرایطی که او دست به گریبان است را مد نظر قرار داد. اگر خاتمی میراث دار دولت هاشمی با تمام ضعفهایش بود اما او وارث ویرانه ای است که احمدی نژاد تحویلش داده ، اقتصاد ورشکسته و زخم خورده از تحریم های کمر شکن و بحران مدیریت، بحران اعتماد در جامعه بر اثر تشدید رواج دورغ و خرافه، سیاست هایی ویرانگری که تغییر آنها خود نیازمند زمان است، رشد بیشتر رانتخواری و فساد در ساختار اقتصادی همراه با معضل یارانه ها و توقع مردم برای دریافت آن  نشانه های آواری هستند که روحانی و تیمش را وارد آواربرداری کرده است. به میزان عمق این بحران ها جامعه مدنی نیز زخم خورده ، سرکوب سنگین را تحمل کرده و در تقابل فرسایشی با هسته سخت محافظه کاران تندروقرارگرفته است.

به خصوص بعد از فروردین 93 اظهارات تند فرماندهان نظامی علیه دولت روحانی افزایش یافته است، نمایندگان اصفهان با تهدید خود در مورد حضور امت خودجوش در صورت دفن ریچارد فرای، ایران شناس فقید آمریکایی حضور بحران سازگروه فشار در دوران خاتمی را برای روحانی مجسم کردند، پرونده هسته ای رو به پیشرفت است اما فرجام آن اصلا مشخص نیست و اینکه در نهایت نظامیون  و تندروها به چه ابتکاراتی  برای متوقف کردن این موفقیت دست بزنند مشخص نیست. اظهار نظر ها و انتقادها در مورد سیاست فرهنگی دولت روحانی در حال افزایش است و با توجه به سخنان آقای خامنه ای انتظار می رود این مخالفت ها روز افرزون هم شود.

تیپ نخبه گرای روحانی و بسیج اجتماعی؟

تیپ روحانی نخبه گراست. او چندان به بسیج نیروی اجتماعی علاقه ای ندارد. اصولا تیم او هم فاقد چهره های جذاب برای بسیج نیروهای اجتماعی هستند.او در تلویزیون قبل از انتخابات مرزبندی خود را با جنبش سبز صریحا اعلام کرد همچنانکه مرزبندی اش را با مخالفان سرسخت این جنبش نیز اعلام کرد. مخالفت با آنچه  که او اردوکشی خیابانی نامید آنقدر واضح و صریح بود که جای هیچ تفسیری را باقی نمی گذارد. او با اعلام مرزبندی اش اما وعده داده با رایزنی اش حصر موسوی و کروبی را بردارد. با همین عنصر رایزنی اش امیدوار است زندانیان سیاسی را آزاد کند،هر چند  تا کنون موفق به انجام چنین پروژه ای نشده تا حدودی پیش رفته اما در بزنگاه  های خاص مانع اقدام او شده اند. به خصوص قوه قضائیه در مقا م ناظری ذینفع تلاش می کند از هر گونه گشایش سیاسی ممانعت به عمل  آورد. روحانی توان خود را بر رایزنی گذاشته و  از تحریک نهادهای نظامی و بیت رهبری خودداری می کند، او تلاش کرد در جریان تعیین کابینه با محافظه کاران میانه رویی مانند علی لاریجانی  بده بستان داشته باشد و وزارت کشور را به یکی از دوستان او بسپرد و پور محمدی را به عنوان یک چهره حساسیت برانگیز برای جامعه مدنی  وزیر کابینه اش کند. از طرف دیگر  روحانی تلاش کرده تا نسبت به جامعه مدنی هم بی تفاوت نباشد، تیم او بازخوردهای مثبت و منفی افکار عمومی در شبکه های اجتماعی را زود می گیرند ، تلاش می کنند از طریق این شبکه ها با مطالبات مخاطبانشان آشنا شوند و وضعیت را درک کنند. اما بیشتر از این بعید است پیشروی داشته باشند. سیاست او تعامل با جامعه مدنی تا حد توان ،حمایت از بخشی از  خواسته های فعالان مدنی  و جلب اعتمادجامعه مدنی برای حمایت از او تیمش در انتخابات ها ست. اما با این وجود  انتظار بسیج جامعه مدنی از سوی روحانی  در مقابل تحرک افراط گرایان چندان منطقی نیست.

در تحلیل وقایع اخیر، هم باید تفاوت تیپی روحانی با خاتمی، یا موسوی و کروبی را مد نظر قرار داد و هم شرایطی که او دست به گریبان است را مد نظر قرار داد. اگر خاتمی میراث دار دولت هاشمی با تمام ضعفهایش بود اما او وارث ویرانه ای است که احمدی نژاد تحویلش داده ، اقتصاد ورشکسته و زخم خورده از تحریم های کمر شکن و بحران مدیریت، بحران اعتماد در جامعه بر اثر تشدید رواج دروغ و خرافه، سیاست های ویرانگری که تغییر آنها خود نیازمند زمان است، رشد بیشتر رانتخواری و فساد در ساختار اقتصادی همراه با معضل یارانه ها و توقع مردم برای دریافت آن  نشانه های آواری هستند که روحانی و تیمش را وارد آواربرداری کرده است. به میزان عمق این بحران ها جامعه مدنی نیز زخم خورده ، سرکوب سنگین را تحمل کرده و در تقابل فرسایشی با هسته سخت محافظه کاران تندروقرارگرفته است.

روزنه های امید و تحرک راست افراطی

با این وجود با استقرار دولت او روزنه هایی برای بازیابی توان جامعه مدنی باز شده، دولت روحانی در عرصه سیاسی چندان دستاوردی نداشته اما در عرصه اقتصادی تا حدودی تورم را کنترل کرده ، در عرصه سیاست Paydari-Fars-16خارجی توافق هسته ای را تا حد قابل قبول و امیدوار کننده پیش برده و در عرصه فرهنگی بر دیوار سانسور تَرک انداخته است و در عرصه اجتماعی حداقل از گشت ارشاد خبری نیست و جداسازی دانشجویان دختر و پسر محلی از اعراب ندارد. تا حدودی امید و تا حدودی نیز آرامش به جامعه رسیده است.دولت روحانی توان خود را بر حل مسئله هسته ای و باز شدن درهای سرمایه گذاری خارجی و دور کردن جامعه از بار روانی تحریم و خطر جنگ قرار داده ، بر اساس این تحلیل حل پرونده هسته ای دولت را در موضع برتر خواهد داد، میدان چانه زنی و رایزنی اش را توسعه خواهد داد و احتمال آزادی سران جبش سبز و مخالفین هم افزایش خواهد یافت.

دولت روحانی امیدوار است وضعیت بر همین منوال پیش رود تا در انتخابات مجلس ائتلاف اعتدالیون و اصلاح طلبان پیروز شود. این پیروزی اعتماد به نفس دولت و جامه مدنی را بالا خواهد برد؛زمینه  را برای انزوای تندروها فراهم خواهد کرد. جامعه مدنی هم جان می گیرد و کار خود را انجام می دهد و دولت می تواند آن زمان به فراخور امکانات و توانایی هایش از این فشار برای پیشبرد خواسته هایش استفاده کند البته تا جایی که به بروز خیابانی نینجامد.

حسن روحانی برای پیشبرد راهبردش بهتر است از سیاست سکوت و چشم پوشی بر رخدادهای تحریک کننده جامعه مدنی پیروی نکند. اگر توان تغییر ندارد می تواند از ابزار افکار عمومی و شبکه های اجتماعی که قدرت خود را در چندین پرونده نشان داده اند و به خصوص از سال 88 به عنصری تاثیرگذار در عرصه عمومی ایران تبدیل شده اند  استفاده کند. اگر توان بسیج حامعه مدنی و یا امکان آن وجود ندارد می تواند فضا را با شفافیت توضیح دهد و از فشار افکار عمومی برای پیشبرد توافق هسته ای در سال 92 استفاده کرده و زمینه را برای حضور در انتخابات های مجلس و حتی خبرگان رهبری فراهم کند.

راست افراطی ورای محافظه کاران معتدل است. آنها از دورنمای دو ساله دولت  برای فتح مجلس  و توافق هسته ای خبر دارند. پس تا این دوسال تلاش خواهند کردند اول از موفقیت های روحانی در زمینه های مختلف جلوگیری کنند و  دوم با بجران آفرینی های پیاپی جامعه مدنی و دولت را در برابر هم قرار  دهند ، این همان پروژه ای است که در زمان اصلاحات هم عملی شد، اما  میان آن دوره با این دوره تفاوت اساسی وجود دارد. زمین گیر کردن دولت خاتمی به خاطر شور آن زمان جامعه و  تحرک جنبش اجتماعی به خصوص در دانشگاه ها سخت بود و محافظه کاران که در شوک پیروزی خیره کننده خاتمی به سر می بردند تا خواستند خود را سازماندهی کنند مجلسس ششم را از دست رفته دیدند، اما اکنون برخورد با دولت روحانی به سختی برخورد با دولت خاتمی نیست؛ هر چند که  به نظر می رسد روحانی پیچ و خم های راهروهای بیت و رایزنی را بهتر از خاتمی می داند اما  بسیج اجتماعی پشتش نیست و خود نیز به خاطر رویکرد نخبه گرایانه اش  در استفاده از پتانسیل این بسیج اجتماعی سخت محتاط است. با آرایش و صف بندی حال حاضر عرصه سیاسی ایران،  باید در انتظار رویارویی راست افراطی و اعتدالیون در قدرت بود. در این مواجهه  بازی با کارت جامعه  مدنی بری هر دو طرف درگیری مهم است. راست افراطی تلاش خواهد کرد جامعه مدنی را خسته کند، از گشایش در فضای سیاسی ممانعت به عمل آورد ، فضای امنیتی را تداوم بخشد، در مسیر توافق هسته ای سنگ اندازی کند و در انتخابات نیز از ابزار رد صلاحیت شورای نگهبان نهایت استفاده را خواهد برد.

دولت نیز تلاش می کند بازی را آرام کند و سال 93 را به توافق هسته ای تبدیل کند و سال 94 را به پیروزی در انتخابات مجلس و عقب راندن محافظه کاران اختصاص دهد؛ بعد از این پیروزی ها حتی احتمال ترمیم کابینه حسن روحانی نیز وجود خواهد داشت،روحانی برای انتخابات ریاست جمهوری 96 تلاش خواهد کرد حمایت جامعه مدنی را کسب کند. نهایت سعی خود را برای آزادی موسوی و کروبی خواهد کرد و فضای اقتصادی را آرام  به سمت رشد اقتصادی خواهد برد.

روحانی و استفاده از پتانسیل افکار عمومی

حسن روحانی برای پیشبرد راهبردش بهتر است از سیاست سکوت و چشم پوشی بر رخدادهای تحریک کننده جامعه مدنی پیروی نکند. اگر توان تغییر ندارد می تواند از ابزار افکار عمومی و شبکه های اجتماعی که قدرت خود را در چندین پرونده نشان داده اند و به خصوص از سال 88 به عنصری تاثیرگذار در عرصه عمومی ایران تبدیل شده اند  استفاده کند. اگر توان بسیج حامعه مدنی و یا امکان آن وجود ندارد می تواند فضا را با شفافیت توضیح دهد و از فشار افکار عمومی برای پیشبرد توافق هسته ای در سال 92 استفاده کرده و زمینه را برای حضور در انتخابات های مجلس و حتی خبرگان رهبری فراهم کند. سیاست سکوت به انفعال و ناامیدی جامعه مدنی منجر خواهد شد و راست افراطی را جری تر خواهد کرد. اگر به اردوکشی خیابانی اعتقادی ندارد می تواند از سیاست رسانه ای برای راه اندازی جنگ روانی علیه راست افراطی استفاده کندتا در معادلات سیاسی تاثیرگذار شود.

اما از طرفی جامعه مدنی هم چندان گزینه ای برای انتخاب ندارد. جامعه مدنی در فضای زیست گرایش اصلاح طلبانه در قدرت می تواند فعال شود و در فضای امنیتی و سرکوب منقبض می شود و به لاک خود خود فرو می رود.جامعه مدنی می تواند همچنان شبکه های خود را در عرصه عمومی فعال نگاه دارد اما مجبور به اتخاذ سیاست صبر و دوربینی هم هست. جدایی دولت اعتدال و جامعه مدنی رنگارنگ ایران به ضرر هر دو ست. اولی از عرصه قدرت خارج می شود ودومی منقبض و فرسوده می شود. پس روحانی و دولتش بهتر است  افکار عمومی را آگاه کنند حتی اگر توان تغییر نداشته باشند و جامعه مدنی هم بهتر است آرام وصبور در عین حرکت خود در  عرصه عمومی در انتظار فرصت  بنشیند.

در غیر این صورت هم دولت روحانی در زمین راست افراطی بازی خواهد کرد و هم جامعه مدنی. به ویژه اینکه این روحانی و تیمش هستند که به جامه مدنی نیاز بیشتری دارند چون در سخت ترین شرایط این جامعه مدنی خواهد ماند و در فرصت مناسب دوباره سر بر خواهد آورد اما تیم روحانی اگر حمایت جامعه  مدنی را از دست بدهد در میدان قدرت منزوی خواهد شد و زمینه حدفش را فراهم خواهد کرد. به ویژه اینکه تنها تکیه گاه اعتدالیون در ساختار قدرت در برابر این همه نهادهای انتصابی همین جامعه مدنی است.

 

مطالب مرتبط

آصف بیات

«فوراً تخلیه کنید؟ کجا؟» یکی از دوستانم در تهران پرسید؛ «اصلاً می‌دانند تهران کجاست؟ آیا تا به حال در خیابان‌ها یا بازار بزرگ آن پرسه زده‌اند تا زندگی پر جنب و جوشش را حس کنند؟» تهران شهری با حدود ۱۰ میلیون نفر جمعیت است

عزت‌الله سحابی

ما به ضرورت سراسری بودن و فراگیر بودن یک نهضت نجات‌بخش در ایران پی برده‌ایم‌. «همه پاسخ به چه می‌توان کرد؟» ما به‌طور خلاصه و کلی، در سعی و تلاش برای آغاز و پرورش یک نهضت عمومی فراگیر و سراسری هستیم

محمدرضا نیکفر

جنگ به جز به فرماندهان و هوراکشانش، به بقیه حس ناتوانی می‌دهد. ماشینی عظیم به راه افتاده که منطق حرکت آن به صورت قطبی دربرابر منطق امر مردم است. چگونه می‌توان در برابر این غول آدمی‌خوار ایستاد؟

مطالب پربازدید

مقاله