اعدامها، بستن روزنامهها و … باعث میشود که مرتب روی ایران حساسیت نشان داده شود نه تنها دولت آمریکا بلکه تمام رسانهها اعدامهای ایران و بسته شدن روزنامهها و … را تیتر میکنند.
از وقتی آقای روحانی بر سر کار آمده است ما شاهد یک سری کنشهایی در سطح جامعه هستیم که در تلاش برای کند کردن کار دولت و یا مانع تراشی برای آن است.گویا راست افراطی نمیخواهد دولت در زمینههایی که در داخل مملکت قول داده است و تاثیری که سیاست خارجی میتواند بگذارد؛ موفق باشد.
در روزهای اخیر قوه قضاییه خیلی فعال شده است . مثلا آن ها نمی خواهند روزنامههایی مثل میهن که قرار بود منتشر شود شروع به کار کند.
در همین راستا به خصوص اعدامها ی اخیر تاثیر بسیار منفی بر روی روند سیاست خارجه مملکت دارد.
امسال اولین باری است که به خاطر روز سیزده آبان خارج از کشور گفته می شود راست افراطی در ایران با قدرت عظیمی بیرون آمده است. من فکر میکنم که آقای خامنهای خیلی هم از این اوضاع ناراضی نیست. چون به هر حال تکیهگاه اجتماعی او راست افراطی است و اجازه میدهد که چنین اتفاقاتی بیفتد.
صحبتی که چند روز پیش آقای خامنهای انجام داد و طی آن ادعا کرد که من به غرب امیدوار نیستم بار منفی دارد. به تعبیری میخواهد بگوید ما تلاش خود را خواهیم کرد و دولت هم تلاش خود را خواهد کرد ولیکن من فکر نمیکنم به نتیجه برسد. همه اینها کمک می کند که راست افراطی کنشهای تندروانه خود را در داخل کشور وسعت دهد. تظاهرات مقابل سفارت آمریکا، بستن روزنامه بهار، اجازه ندادن به انتشار روزنامه میهن و این اعدامها همه در شرایط فعلی معنای خاصی دارد.
معنای این رفتارها آن است که راست افراطی از هر جا که بتواند فشار خود را میآورد. یکی از وزرا را در همین رابطه برای پاسخگویی به مجلس می آورند. چون برخی انتصابات وزیر علوم آقای فرجی دانا برای راست افراطی قابل قبول نیست.
از طرف دیگر دولت اوباما از لابی اسراییل خواسته که حداقل برای دو ماه آینده تحریم را تشویق کنند و به سنای آمریکا ببرند و مترصد این هستند که ایران چه عکسالعملی نشان خواهد داد. همه این بحثها به این جا ختم میشود که فرصت ایران برای اینکه وارد مذاکره و مناقشه شود بسیار کوتاه است و در چارچوب همین بحثها متاسفانه راست افراطی نمیفهمد که تمام فرصتها در زمان آقای احمدینژاد با پشتیبانی آقای خامنهای سوخته شده است و فرصتی که الان آقای روحانی دارد بسیار کوتاه است.
به این ترتیب اعدامها، بستن روزنامهها و … باعث میشود که مرتب روی ایران حساسیت نشان داده شود نه تنها دولت آمریکا بلکه تمام رسانهها اعدامهای ایران و بسته شدن روزنامهها و … را تیتر میکنند.
دولت میتوانست جلوی توقیف روزنامه بهار را بگیرد اما این کار را نکرد و این نشان میدهد که جو داخل کشور با فشاری که راست افراطی وارد میکند مناسب نیست.
همه اینها در این جهت هستند که نشان دهند دولت روحانی برای حل مسائل داخلی ایران توان چندانی ندارد و نتیجهای که گرفته میشود این است که به هرحال نباید امیدوار بود که آقای روحانی در مناقشه هستهای کاری بتواند انجام دهد.
صحبت آقای خامنهای در چند روز قبل نیز بسیار منفی بود. اگر چه ظاهرا میگوید به دولت باید اجازه کار داد و آنها را سازشکار قلمداد نکرد اما اینکه اعلام میکند که من خوشبین نیستم زمینه را مهیا میکند تا متاسفانه این مذاکرات به نتیجه مطلوبی نرسد و این موضوع بسیار خطرناک است.
از آنجا که آقای خامنهای یک رهبر فراجناحی نیست و پایگاه اجتماعیاش راست افراطی است ، ایشان بیشتر از اینکه بخواهد آقای روحانی را خوشحال کند دنبال آن است که راست افراطی را خوشحال کند.مادامی که ایشان تصمیم نگیرد که فراجناحی باشد وضع عوض نخواهد شد.
آقای روحانی باید در مقابل راست افراطی بایستد. وی نماینده مردم است. او با این تجزیه و تحلیل وارد گود شده است که نظامی بر سر کار است که با اصول دموکراتیک همخوانی ندارد. دولتی مثل احمدینژاد را بر سر کار آورده و وضع مملکت را به اینجا کشانده است. او نباید مرعوب جوسازی راست افراطی شود و باید در برابر آن بایستد تا آنها نتوانند این جو را چنان غالب کنند که او نتواند به کارهایش ادامه دهد.
الان این اعدامها نتیجه معکوس خواهد گذاشت و مثل گذشته نیست. اکنون ایران زیر ذره بین است و میخواهند بدانند که از نظر حقوق بشر ایران در داخل چه کار میکند و نهایتا بحث این است که روحانی به عنوان یک دولت چقدر توان دارد؟ روحانی باید متوجه اهمیت و حساسیت مسئله باشد و در مقابل این اتفاقات بایستد.
آقای روحانی بعد از اینکه از نیویورک برگشت سخنانی را مطرح کرد که همه را خوشحال کرد. او گفت پنبه را از گوشتان در بیاورید و متوجه باشید که پیام انتخابات چه بود. او باید این حرف را مرتب تکرار و دنبال کند. او باید بگوید که مردم ناراضیاند و نمیخواهند که بعد از هشت سال شکست در ایران مقصران آن شرایط مجددا نفوذ داشته باشند.
به نظر من اگر وی این کار را نکند توان بین المللی اش از او گرفته میشود و کاری نمی تواند بکند و از نظر داخلی هم مردم مایوس میشوند.نمیتوان تا ابد فکر کرد که مردم اگر بعد از هر امید، مجددا مایوس و ناامید شوند ؛ بعد دوباره میشود آنها را به پای صندوقهای رای کشاند. این کار برای روان جامعه مناسب نیست. این دفعه هم مردم در لحظات آخر آمدند و با توقعات بالا مشارکت کردند و به آقای روحانی رای دادند.
آقای روحانی باید حرف بزند. او از پشتوانه اجتماعی بالایی که دارد باید استفاده کند. نباید بگذاریم بلایی که بر سر آقای خاتمی آمد مجددا در رابطه با آقای روحانی تکرار شود. خاتمی هم متاسفانه با مردم حرف نمیزد. الان آقای روحانی حتما باید حرف بزند و برای خودش پایگاه اجتماعی درست کند. به این معنا که نهادهای سیاسی پشتیبان او شوند. مادامی که این کار صورت نگیرد آقای روحانی را هم محدود میکنند.
او باید در مقابل بستن روزنامهها و اعدام ها بایستد و خیلی روشن بگوید که دولت راضی نیست. اجازه ندهد که کسی دیگربرای او حرف بزند.
سایت ملی – مذهبی محلی برای بیان دیدگاه های گوناگون است.