جمال زحالقة | مترجم علی سرداری

در خاورمیانه راه حل وجود دارد؛ ضرورت گفتگو و همکاری عربی-ترکی-ایرانی

درباره نویسنده: «جمال زحالقة » 11 ژانویه 1955 در روستای کفر قره به دنیا آمد.  او سیاستمداری فلسطینی و یک دانشگاهی با مدرک دکترای فارماکولوژی است که در سال های 2003 تا 2019 به عنوان و رئیس  حزب دموکراتیک ملی خدمت کرد و از مهم ترین  بنیانگذاران حزب رالی دموکراتیک ملی بود . او هم چنین  یکی از اعضای حزب کمونیست بوده و از آن حزب به سبب اختلافات داخلی استفا داد. «جمال زهالکا» مقاله ای که در ادامه می خوانید را به رشته تحریر در آورده است و جناب علی سرداری آن را به فارسی ترجمه کرده است

متن:

خاورمیانه در حال گذراندن مرحله ای طوفانی است، و فعلا نوسانات سریع استراتژیکی را پشت سر می گذارد و به اتحادهای عجیبی می پردازد که هیچ کس پیش از این، آن را تصور نمی کرد.
کشورهای منطقه و نیروهای فعال آن ها متاثر از همسویی یا عدم همسویی با ایران، درگیری های خونین داخلی در سوریه، یمن و عراق و گسست داخلی در لبنان، سودان و لیبی قرار گرفته اند که همزمان بازتاب های بهار عربی همچنان در آن ها مشاهده می شود. دو قطبی کردن آثار انقلاب و ضدانقلاب، با غلبه استبداد، ظلم و سرکوب خونین.

جهان عرب خود را پاره شده  بین قدرت‌های قدرتمند و تأثیرگذار منطقه‌ای ، ترکیه و ایران در یک طرف،  و اسرائیل در مکانی کاملاً متفاوت به‌عنوان موجودیتی متخاصم با اعراب و فلسطینی‌ها در امتداد یک خط مشاهده می کند.
قدرت های منطقه ای تلاش می کنند در درون نهادهای سیاسی عربی گسترش پیدا کنند و از این امر برای منافع خود و درگیری های آشکار و پنهان خود بهره برداری کنند. برخی از کشورهای عربی در فضایی پر از سردرگمی و از دست دادن قطب نما به دنبال یافتن راه حلی برای وضعیت مخمصه و بحران های امنیتی و سیاسی خود از طریق اتحاد با اسرائیل هستند و مانند افرادی هستند که بینایی و بصیرت خود را از دست داده و نمی ببینند که اسرائیل مشکل است و نه راه حل و هرکس راه حلی می خواهد باید در جای دیگری به دنبال آن باشد.

آنان باید درک کنند که راهی برای برون رفت از بحران های غیرقابل حل، خونین و خفقان آور جهان عرب وجود داشته  و راه حل در دست بازیگران اصلی مشروع منطقه یعنی اعراب، ترک ها و فارس ها  است و بایدبه  راه هایی تازه اندیشید.
آغاز گفت و گوی همه جانبه بین آن ها که بتواند منجر به تفاهمات راهبردی شود که خونریزی در یمن را متوقف و آن ها را به هم نزدیک کند.
دیدگاه ها در لیبی و توافق بر سر راه برون رفت از بحران سوریه بر اساس تفاهم بین نیروهای منطقی در سوریه رژیم و مخالفان آن ، کمک به عراقی‌ها برای آشتی بین خود، توقف مداخله آشکار در امور داخلی آن ها، تقویت دولت لبنان، یافتن یک فرمول امنیتی جامع و مورد توافق، حمایت اقتصادی و سیاسی از مردم سودان، و حمایت از مردم فلسطین در نبرد رهایی، استقلال و بازگشت. عرب ها از تفاهم و همکاری جدی با همسایگان نزدیک ترکیه و ایران چیزهای زیادی می توانند به دست آورند و آن ها نیز چیزی کمتر از آن به دست نمی آورند.
مسلم است که ادامه وضعیت به این شکل، ضرر و زیان بیشتری را به همراه خواهد داشت و ممکن است پیامدهای امنیتی جدی را در عرصه خلیج فارس به دنبال داشته باشد، به ویژه اگر اسرائیل به هدف خود برای دستیابی به جایگاهی در خلیج فارس برای مقابله با ایران دست یابد، ممکن است به موضع گیری ارتش اسرائیل و تسلیحات آن در نزدیکی مرزهایش متوسل شود که کشورهای عربی خلیج فارس را وارد درگیری‌های نظامی ‌کند که جان شهروندان آن ها را به خطر می‌اندازد.
ورود اسرائیل به عنوان یک بازیگر مشروع در اتحادهای منطقه‌ای عامل بسیار خطرناک خرابکاری و توسعه، به ویژه که از اعراب می خواهد طبق یک توافق محرمانه، «جنگ های» خود را اتخاذ کنند و مردم فلسطین را کاملاً رها نمایند.

هیچ راهی برای برون رفت از معضلات حل نشدنی عربی در افق وجود ندارد، مگر از طریق گفتگوی سه جانبه و شاید همه جانبه و همکاری اعراب، ترکیه و ایران.
در همین حال نیز کسانی که به آمریکا تکیه کردند، امروز  به خوبی می دانند که او از آن ها حمایت نکرده و نخواهد کرد ، آمریکا اکنون در راه عقب نشینی از منطقه است، چرا که این منطقه اهمیت خود را برای آمریکا از دست داده ،و این کشور به مقابله با روسیه و چین مشغول است.
شرط بندی دیگر بر روی اسرائیل است، که این فقط گناه نیست، بدتر از آن، این خود حماقت سیاسی است، زیرا آن چه اسرائیل در واقع می خواهد این است که کشورهای عربی کمربند ایمنی در برابر ایران و شاید در مقطعی علیه ترکیه  نیز برای او باشند.

این کشور به دنبال حفاظت از خود است، نه حفاظت  از کسانی که به دنبال اتحاد با آن هستند، و البته ناگفته نماند که اتحاد غیراخلاقی با رژیم صهیونیستی به درگیری با ایران دامن می‌زند و خطرات را افزایش می‌دهد، و پیامد آن نیز کاهش این خطرات نیست.
دشوار است که در مورد یک سوژه فعال در جهان عرب با اراده جمعی صحبت کنیم، زیرا جهان عرب بیش از پیش در حال از هم پاشیدن است و هر چیزی که می تواند شکسته شود، شکسته خواهد شد و هر چیزی که می تواند متلاشی شود، متلاشی می شود.

پس چگونه عرب ها می توانند با دیگران گفت و گو کنند، در صورتی که نمی توانند گفت و گوی ثمربخشی را بین خود انجام دهند؟ و اگر برای حل مشکلات جهان عرب و مقابله با خطراتی که در معرض آن است، منتظر احیای روابط بین اعراب باشیم.
بلکه بدتر از آن، حماقت محض سیاسی است، زیرا آن چه اسرائیل در واقع می خواهد این است که کشورهای عربی کمربند ایمنی دور آن علیه ایران و شاید در برخی موارد علیه ترکیه باشند.

نقطه این کشور به دنبال حمایت از خود است، نه برای کسانی که به دنبال اتحاد با آن هستند، ناگفته نماند که اتحاد غیراخلاقی با رژیم صهیونیستی به درگیری با ایران دامن می‌زند و خطرات را افزایش می‌دهد.
دشوار است که در مورد یک سوژه فعال عرب با اراده جمعی صحبت کنیم، زیرا جهان عرب بیش از پیش در حال از هم پاشیدن است و هر چیزی که می تواند شکسته شود، و هر چیزی که می تواند تجزیه شود از هم می پاشد. پس چگونه عرب ها می توانند با دیگران گفت و گو کنند، در صورتی که نمی توانند گفت و گوی ثمربخشی را بین خود انجام دهند؟
اگر منتظر احیای روابط بین اعراب باشیم تا مشکلاتی را که جهان عرب از آن رنج می‌برد حل کند و با خطراتی که در معرض آن است مقابله کنیم، تا زمانی که ترمیم امکان پذیر نباشد، می توان مدت زیادی صبر کرد.
اکنون در میان جهان عرب نیاز مبرمی به ترمیم ویرانی رخ داده در روابط اعراب و اعراب وجود دارد و تناقض این است که گفت‌وگو با فارس‌ها و ترک‌ها ممکن است به احیای خانه عرب کمک کند، به‌ویژه که تنش در روابط با ایران و ترکیه تا حد زیادی به اختلافات و درگیری های درون جوامع عربی، مانند بحران لیبی، موضوع اخوان المسلمین و موضع در مورد قطر مربوط می شود.

به همین ترتیب، و تا حد بسیار بیشتری، متوجه می شویم که جنگ داخلی در یمن، درگیری خونین در سوریه، ویرانی در لبنان، و موانع خطرناک در عراق منابع اضافی روابط خصمانه با ایران هستند.
البته این بدان معنا نیست که ایران و ترکیه در حال اختراع مشکلات در کشورهای عربی هستند، بلکه به این معناست که آن ها از مشکلات موجود سواستفاده می کنند و با توجه به روابط نابهنجار با جهان عرب، از آن ها بهره می برند.
همکاری همه جانبه اعراب بدون حمایت ایران و ترکیه غیرممکن شده و نیاز به گفت و گو با آن ها به اصطلاح یک نیاز داخلی اعراب است. در سال های گذشته شاهد سیالیت بی‌سابقه‌ای در ارتباطات و روابط کشورهای منطقه از سفرهای خلیج‌فارس به ترکیه، ایران و اسرائیل و دیگر رهبران ایران و ترکیه در کشورهای عربی بوده‌ایم و حالا یک احساس عمومی وجود دارد که این منطقه در آستانه تحولات و دگرگونی های تاریخی است.
ورود اسراییل به عنوان یک بازیگر مشروع در اتحادهای منطقه ای عامل بسیار خطرناکی برای خرابکاری و گسترش آن است، به ویژه که از اعراب می خواهد به پرچم خود بپیوندند و تحت رهبری خود در ائتلافی شرکت کنند، و «جنگ های» خود را به طور کامل بپذیرند.
مردم فلسطین و آرمان عادلانه آن ها را رها کنند، که عملاً به معنای کنار گذاشتن عربیت است و از دست دادن خود، با همه این موارد، به معنای سقوط متمدنانه، اخلاقی و سیاسی است.

بدترین چیز در مورد سیاست فقدان تدبیر است، این جمله که هیچ جایگزینی وجود ندارد یا هیچ راه گریزی وجود ندارد، یا این که آن ها «ضرورت های» لعنتی شده هستند. با توجه به تحولات طوفانی منطقه ای و جهانی، روشن و منطقی است که نیاز به بازنگری و تنظیم مجدد اوراق و شرایط وجود دارد. هم چنین واضح است که سیاست ها و همسویی های موجود نیاز به اصلاح دارند. و پرسش این است که کدام اصلاح است؟
این پیشنهاد که اسرائیل «طویله اسب» ما است، اوضاع را بدتر می‌کند و سطح تنش، رقابت تسلیحاتی و بی‌ثباتی در منطقه را بالا می‌برد و این تغییر به صورت کاملا بدیهی منفی است.

تلاش برای تغییرات در منطقه نیاز به یک منطق جدید دارد. نیاز به نمایندگانی از مردمان باستانی و تمدن های بزرگ در آن،که اعراب، ترک ها و فارس ها سهیم باشند را نیاز دارند که دور هم جمع شوند تا در مورد احترام به نهادهای سیاسی و یک فرمول امنیتی معقول و قابل قبول، به دور از یکدیگر به توافق برسند.
دستکاری آمریکا و توطئه اسرائیل. رابطه بین سه جامعه عمیق، همپوشانی، پیچیده و کهن است و نیازی به بازگویی آن در اینجا نیست. مثالی است که  پایه محکم برای ایجاد روابط و همکاری های خوب، همجواری سالم و امکان پذیر است که همه از آن ناشی می شود و در نهایت از نبود آن ها و وجود جایگزین مخرب آن سود نمی برند و همه ضرر می کنند.

ازجانب اعراب، نیز پویایی یک گفت و گوی سه جانبه بسیار بهتر از گفت و گوی دوجانبه است که با توازن قوا و طمع و جاه طلبی بیش از حد اداره می شود.

در گفت‌وگوی سه‌جانبه، اعراب هر کدام از طرف‌ها حمایت می‌کنند تا فشارهای طرف ثالث را متعادل کنند و این ضعف گذرای آن ها را جبران می‌کند (امیدواریم اینگونه باشد!).
طرف عربی نیز ممکن است بتواند تنش های فعلی و آتی بین ترکیه و ایران را جذب کند. این سوال باقی می ماند که آیا این گفت و گو امکان پذیر است؟ خواندن وضع موجود بدبینانه و حتی فراتر از بدبینانه است. از نظر عینی، بحران هایی که در منطقه تجربه می کنیم غیرقابل حل به نظر می رسد و از نظر ذهنی بازیگران مرکزی تمایلی برای گفت و گوی جدی نشان نمی دهند و برای دستیابی به راه حل های معقولی که مستلزم امتیاز از همه طرف ها باشد، تلاش نمی کنند.

اما با نگاهی دیگر به واقعیت در منطقه، می توان نتیجه گرفت که شکاف هایی وجود دارد که می توان برای ارتباط و گفت وگو به آن نفوذ کرد، از جمله این که نگرانی های امنیتی در خلیج فارس تنها در خود خلیج فارس قابلیت آرام شدن است.

به عنوان مثال، با اطمینان دادن به ایران مبنی بر این که کشورهای حاشیه خلیج فارس سکوی پرشی برای تجاوز نخواهند بود و اطمینان ایران از عدم تجاوز و ضمانت همه جانبه ترکیه و عربی، نگرانی های امنیتی در خلیج فارس تنها در خود خلیج فارس آرام می شود.

با اطمینان دادن به ایران مبنی بر این که کشورهای حاشیه خلیج فارس سکوی پرشی برای تجاوز نخواهند بود و اطمینان ایران از عدم تجاوز و ضمانت جامع ترکیه و کشورهای عربی در این زمینه مهم و تعیین کننده است.
در صورت دستیابی مجدد به توافق هسته ای، انجام این کار و یافتن ضمانت غیرممکن نخواهد بود. این برای مثال است و شکاف های دیگری ممکن است با پیامدهای جنگ در اوکراین و بحران جهانی انرژی و شاید ابتکارات رهبرانی که تصمیم به تاریخ سازی دارند، ایجاد شود.
مسائل زیادی وجود دارد که تنها در چارچوب گفت وگوی سه جانبه اعراب، ترکیه و ایران قابل حل است. این دیالوگ در حال حاضر دور از ذهن به نظر می رسد، اما ما می توانیم برای آماده شدن برای آن کار کنیم. به عنوان مثال، گفت‌وگوی روشنفکران از سه جامعه می‌تواند آغاز شود و قطعاً تعداد زیادی از روشنفکران عرب، ترک و ایرانی را خواهیم یافت که مایل به مشارکت در یک ابتکار فرهنگی مشترک هستند که راه را برای گفت‌وگوی سیاسی هموار می‌کند.
تصمیم گیری. مسؤولیت بزرگی نیز بر دوش متحدان عرب ایران و ترکیه است تا پل های گفت وگو و همکاری در منطقه ایجاد کنند، این منافع آنهاست و این وظیفه آنها در ابتدا و در پایان است.

 مسیر هزار مایلی با یک قدم شروع می شود؛ اما یک قدم اینجا کافی نیست. سه مرحله لازم است که از تهران، آنکارا و قاهره شروع شود تا با هم و به موازات یک راه اندازی تمدنی، فرهنگی، اقتصادی، امنیتی و سیاسی دوباره به نفع مردم عرب، ترک و فارس قدم برداریم. ما باید با شوق و اشتیاق به سوی فضیلت قدم برداریم، ، نه اینکه با شکم به سمت رذیلت در تل آویو بخزیم.

مطالب مرتبط

آصف بیات

«فوراً تخلیه کنید؟ کجا؟» یکی از دوستانم در تهران پرسید؛ «اصلاً می‌دانند تهران کجاست؟ آیا تا به حال در خیابان‌ها یا بازار بزرگ آن پرسه زده‌اند تا زندگی پر جنب و جوشش را حس کنند؟» تهران شهری با حدود ۱۰ میلیون نفر جمعیت است

عزت‌الله سحابی

ما به ضرورت سراسری بودن و فراگیر بودن یک نهضت نجات‌بخش در ایران پی برده‌ایم‌. «همه پاسخ به چه می‌توان کرد؟» ما به‌طور خلاصه و کلی، در سعی و تلاش برای آغاز و پرورش یک نهضت عمومی فراگیر و سراسری هستیم

محمدرضا نیکفر

جنگ به جز به فرماندهان و هوراکشانش، به بقیه حس ناتوانی می‌دهد. ماشینی عظیم به راه افتاده که منطق حرکت آن به صورت قطبی دربرابر منطق امر مردم است. چگونه می‌توان در برابر این غول آدمی‌خوار ایستاد؟

مطالب پربازدید

مقاله