در انتهای غم همیشه پنجره ای باز است؛ پنجره ای روشن

در فیلم کوتاهی که در رابطه با حمله به اشرف منتشرشده، ۵ نفر را می‌بینیم ک همه کلاه سفید به سر دارند و یواش یواش از یک جاده باریک به جلو می‌آیند.خیلی تلاش می‌کنند استتار را رعایت کرده و دیده نشوند و معلوم نیست چرا کلاه سفید به سر کرده اند که ضد استتار است و براحتی دیده می‌شوند.

آنچه دهم شهریور سال ۹۲ در قرارگاه اشرف گذشت، مثل کشتار در «تل زعتر» و «صبرا شَتیلا»، هولناک و تکان دهنده بود. باران غم بر همه بارید حتی بر کسانیکه مجاهدین آنان را «اضداد» می‌ پندارند. البته حساب اهل ریا و آدمک‌ها و صورتک‌های به دروغ ماتم‌زده، جدا است. آنان به پلیدی خو کرده، در دستگاه ستمگران حل شده و جنایت برایشان قبحی ندارد.

اخبار سوریه، بر کشتار اشرف سایه انداخت.

shabikhunn1درست هنگامیکه حمله احتمالی به سوریه در صدر اخبار بود، قاتلین به اشرف ریختند و از آنجا که دولت عراق نه «یکدست»، بلکه «جند دست» است براحتی توانستند از امکانات لازم بهره برده و حتی خمپاره، خرج هاي انفجاری، صدا خفه کن و آدمکش اجاره کنند.

اگر شبیخون به اشرف در رسانه های غیر فارسی انعکاس نداشت، از جمله به خاطر انتخاب زمان مناسب برای حمله بود. بگذریم که در در ماتمکده «عراق» که هر روز با حادثه خونین و غمباری روبرو است و حتی آمریکایی ها در آن امان نبودند، سگ صاحبش را نمی‌شناسد و برای جنایتکاران پر از فرصت است و مثل آب خوردن خون می‌ریزند.

(بر اسیرکشی سال ۶۷ نیز پذیرش قطعنامه 598 سایه انداخت. بهمین دلیل تا مدتها دنیا از آن جنایت هولناک باخبر نشد.)

داستان «یکشنبه خونین» خیلی روشن نیست.

هنوز مشخص نشده از ۴۲ نفری که زنده مانده اند چند نفر مجروحند و چه خوب که در آن شبیخون جان به در بردند. ظاهراً قاتلین آمده بودند کار را یکسره کنند ولی ۴۲ نفر از دستشان در رفته که جای شکر و شادی دارد.

آیا همین عده که زنده ماندند، عکسها و فیلمهای واقعه را به آن سرعت تهیه و ارسال کردند؟

در فیلم کوتاهی که در رابطه با حمله به اشرف منتشرشده، ۵ نفر را می‌بینیم ک همه کلاه سفید به سر دارند و یواش یواش از یک جاده باریک به جلو می‌آیند.خیلی تلاش می‌کنند استتار را رعایت کرده و دیده نشوند و معلوم نیست چرا کلاه سفید به سر کرده اند که ضد استتار است و براحتی دیده می‌شوند.

این ۵ نفر که بعد با سر و صدای زیاد از خاکریزها پائین می‌آیند و شعاری هم نمی دهند و… هم قیافه هاشون شبیه عراقی‌ها نیست و هم اسلحه بلند صداخفه کن دارند و معلوم نیست چرا؟ (نزدیک به سی سانتیمتر از سر لوله سلاح، قطور تر از قسمت دنباله آن است. آن قسمت قطور صدا خفه کن است.)

خمپاره ها که گفته می‌شود پیشتر به اشرف زده اند که بی صدا نبوده، بعد از سر و صدای خمپاره ها، چه نیازی به سلاح مجهز به صدا خفه کن داشتند؟ می‌خواستند دیدبانها و… را از راه دور بزنند؟برای مبادا سلاح صدا خفه کن که خیلی دست و پاگیر است، آورده بودند؟

مهاجمان فقط همین ۵ نفر بودند که در فیلم دیده می‌شود؟ آیا از بقیه هم (همین طور که فیلم مزبور گرفته شده) ویدیو و عکس موجود است؟…

طرفهای درگیر، بخصوص دولت عراق که مسئولیتش در این واقعه تردید برنمی دارد (تا کنون) اطلاع رسانی کافی نکرده اند.

.Take it easy «تیک ایت ایزی» معنادار

اینکه رژیم با اینکار می‌خواست نشان دهد هوای دوستانش را در دولت عراق دارد و ضمناً حمله احتمالی به سوریه را برنمی‌تابد، یک فرض است.

برخلاف تصور ما، سرنوشت مجاهدین، برای طالبان نفت و دلار اهمیتی ندارد که سر آنها معامله کنند. همه‌شان را هم بکشند، ارباب بی مروّت دنیا ککشان نمی‌گزد و با «تیک ایت ایزی» معنادار و تأسف های بی معنا، قال قضیه را می‌کنند.

از سوی دیگر رژیم هم پیچیده شده و کارت‌های خودش را جای دیگر بازی می‌کند. (…)

با این حال این واقعیت دارد که آن شبیخون هولناک بدون چراغ سبز ایالات متحده و…نمی‌توانست صورت گیرد؟

توجه کنیم که آمریکا ظاهراً از عراق پس کشیده اما خود را بنوعی آقابالاسر و قیّم آن کشور می‌پندارد.

چرا قاتلان دستها را بسته بودند؟

shabikhunn2حمله به اشرف با قرار و مدار های (با واسطه) اخیر بین تهران و واشنگتن رابطه داشت.

بگذریم که اطلاعیه پرمعنای یونامی و سازمان ملل که پیش از واقعه، کاسه کوزه ها را سر مجاهدین شکستند، برای کشتار کوچه باز کرد.

البته هنوز خیلی چیزها در پرده ابهام است.

چرا قاتلان دستها را بسته بودند؟ برای کشتن مجاهدین چه لزومی به بستن دستهایشان داشتند؟

آیا با این کار «علامت» و «نشان»ی رد و بدل کردند؟

آیا با آن به اصطلاح «رشادت ماندگار» (که در اطلاعیه سپاه اشاره شده) با شبیخون به افراد بی پناه و بی سلاح، می‌خواستند رعب و وحشت ایجاد کنند؟

یا نه، قصدشان این بود که آنها را هم با خود ببرند ولی با مقاومت و گریز روبرو شدند؟

در تصاویر منتشرشده، خواهری را می‌بینیم که در گوشه اتاقی شبیه به حمام گلوله خورده (یا خودش سیانور استفاده نموده؟)، کسی براحتی خودش را تسلیم نکرده است.

بر آهوان زخمی تاختن، دور از مروت است.

چرا همه مجاهدین (حتی آنها که در بهداری نشان داده می‌شوند)، جلیقه ضد گلوله به تن دارند؟ آیا حمله نه به صورت ناگهانی، بلکه تدریجی بوده و آنها همه، این فرصت را داشتند که جلیقه بپوشند؟

اینکه «برای از دست ندادن قرارگاه اشرف، ماندن تعدادی از نفرات در آنجا ضرورت داشت و توجیه حقوقی مناسب خود را می‌خواست و «حفظ و فروش اموال» دلیل موجهّی بوده است»، به مباحث زیادی دامن می‌زند که به عمد از آن می‌گذرم. دستم از دور بر آتش است و خیلی چیزها را نمی‌دانم. جدا از اینکه فصل همدلی و همدردی است، بر آهوان زخمی تاختن و از غم حادثه گذشتن، مروت نیست.

آنها که بی پناه و بدون جنگ افزار در خون خویش غلطیدند، فرزندان پاک مردم ایران بودند و آن بیداد تا همیشه غم خود را خواهد داشت اما، جدا از جنبه تراژیک قضیه و اینکه چه دلائل اجتناب ناپذیر (یا اجتناب پذیر) به وقوع آن حادثه میدان داده، آن جنایت هولناک پر از درس و تأمل است.

اين کشتار در بيست و پنجمين سالگرد اسیرکشی سال ۶۷ صورت می گيرد و نشان می دهد کینه های کور همچنان باقی است و قاتلین زندانیان سیاسی کشتارهای ديگر را هم زمینه چینی می‌کنند و پی بهانه می‌گردند. آنان در محافل داخلی خودشان، ادعای مسئول اول مجاهدین را جدی گرفته و گویی در یکشنبه خونین به چالش گرفتند؟

آقای مسعود رجوی در سخنان خود با عنوان «موسسان چهارم کارزار سرنگونی»، بعد از فرمان «برپا برپا» به یگانهای داخل کشور، اخطار کرده بود:

«اگر رژیم و عواملش در عراق، باز هم دست به حمله و تعرض به مجاهدین بزنند این اقدام، دست ارتش آزادیبخش را برای عملیات مسلحانه باز می‌کند.»

آن جنایت هولناک با خودش خبرها داشت از جمله اینکه قاتلان بعد از ناامن نشان دادن اشرف، به لیبرتی هم چشم دوخته اند و آنجا در امان نیست.

shabikhunn3ضربه شهریور سال ۵۰ بسیار بدتر از این بود اما…

آزادیخواهان در هر کجای دنیا تا وقتی به ارزشها و اصول خودشان وفادار بمانند، چنانچه با مردم زاویه و فاصله نداشته باشند، هر ضربه ای هم که بخورند از پا نمی‌افتند.

ضربات استعمار و ارتجاع، البته تاثیرات مخرب خودش را بر آنها خواهد گذاشت اما نمی‌تواند بالکل، نیست و نابودشان کند.

ضربه شهریور سال ۵۰ بسیار بدتر از این بود، شیرازه سازمان را از هم گسست، اما حنیف نژاد و یارانش صداقت پیشه کردند و ضمن تحلیل ضربه هولناکی که خوردند، خودشان را زیر تیغ انتقاد برده، با صداقت تمام تقصیرها را به گردن گرفتند و به این و آن نسبت ندادند. (امثال عباس مفتاحی و بیژن جزنی هم همینطور بودند.)

سنت سیئه «این خائن است و آن مزدور»، از زمانیکه جریان تقی شهرام بر کرسی نشست، باب شد.

هیچکس از حنیف و دیگر بنیانگذاران سازمان نشنید که مثلاً چون «عبدالرضا نیک‌بین» (عبدی) و… به ما انتقاد کرده و از ما جدا شده، پس او و امثال او زمینه ساز ضربه ساواک بودند…

گِرد این روشهای ناصواب نمی‌گشتند. برای آنان روش همان قدر اهمیت داشت که هدف.

حنیف و یارانش، با نفی دیگران خود را اثبات نمی‌کردند. و این را با رفتار خویش به پیروان خویش می‌آموختند.

می‌دانستند درخت وقتی خشک می‌شود که شاخه هایش آنرا از بین ببرد. از همین رو، روی برخورد اعضا و هوادارانشان حساس بودند که مبادا کاری بکنند و حرفی بزنند و به اعتماد مردم ضربه بخورد. مبادا از مردم طلبکار باشند یا خشونت پیشه کنند.

آن جانهای شیفته مثل همه انسانهای نیک، از خویش در رنج بودند ولی دیگران از آنها در آسایش.

این حکایت گفته شد زیر و زَبر

همچو کارِ عاشقان بی پا و سر

حنیف و یارانش، خودشان را، خود خودشان را زیر سئوال بردند و چون صداقت و افتادگی داشتند دوباره برخاستند و جوانه زدند.

مَثَلُهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِی الْإِنجِیلِ کزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ…

توصیف آنها در تورات، و توصیف آنها در انجیل همانند زراعتی است که جوانه‏های خود را خارج ساخته، سپس به تقویت آن پرداخته، تا محکم شده، و بر پای خود ایستاده است…

پانویس

تل زعتر

کشتار تل زعتر یکی از کشتارهای گروهی فلسطینیان در لبنان بود که در تاریخ ۱۲ اوت ۱۹۷۶ و به دستور شیمون پرز انجام گرفت. این رویداد در اردوگاه تل زعتر در قسمت جنوب شرقی بیروت در داخل منطقه مسیحی‌نشین انجام شد.

صبرا و شَتیلا

shabikhunn4کشتار صبرا و شَتیلا به وقایعی اطلاق می‌شود که در تاریخ ۱۶ سپتامبر تا ۱۸ سپتامبر ۱۹۸۲ میلادی و در طول جنگ داخلی لبنان در اردوگاه پناهندگان فلسطینی در لبنان به وقوع پیوست و در آن شبه‌نظامیان فالانژ لبنانی به انتقام ترور بشیر جمیل، رئیس جمهور لبنان و رهبر حزب فالانژ (معروف به کتائب)، به دو اردوگاه صبرا و شتیلا در بیروت غربی وارد شدند و بین ۷۰۰ تا ۳۵۰۰ نفر از فلسطینیان را با ایجاد رعب و وحشت به قتل رساندند.

ضربه کاری بود و خیلی ها کوره غم به بغل گرفتند.

عرفات گفت: ضربه ای که نتواند مرا از پادرآورد، رشدم خواهد داد.

سایت همنشین بهار

http://www.hamneshinbahar.net

ایمیل

[email protected]

مطالب مرتبط

رضا خندان / زندان تهران بزرگ

به جرئت می توانم بگویم هیچ حکومتی در تاریخ چنین جفایی نسبت به فرزندان کشورش نکرده است. آن ها مرز وحشی گری، سرکوب و خشونت عریان را جابجا کردند. زندانیانی که ساعاتی قبل، آسیب دیدگان را نجات می دادند، حالا خود، هدف حمله ی نظامیان و مقامات شده بودند

ابوالفضل قدیانی و مهدی محمودیان

لحظاتی را از نزدیک دیدیم که نفس کشیدن در میان آتش و دود و انفجار، خود به یک رویا تبدیل شده بود. زمانی که صدای جنگنده‌ها و بمب‌ها همچون کابوسی بی‌پایان بر سر ما فرود می‌آمد، زنده ماندن تنها آرزویی دست‌نیافتنی بود. هر لحظه ممکن بود صدای انفجاری دیگر، جان هر یک از ما را بگیرد

آصف بیات

«فوراً تخلیه کنید؟ کجا؟» یکی از دوستانم در تهران پرسید؛ «اصلاً می‌دانند تهران کجاست؟ آیا تا به حال در خیابان‌ها یا بازار بزرگ آن پرسه زده‌اند تا زندگی پر جنب و جوشش را حس کنند؟» تهران شهری با حدود ۱۰ میلیون نفر جمعیت است

مطالب پربازدید

مقاله