واکنشهای مورد انتظار و غیرمنتظرهای را از سوی کشورهای عربی خلیج فارس برانگیخت. قطر به سرعت این تغییر را پذیرفت و قول داد از حاکمان جدید دمشق حمایت کند. این موضع در راستای اولویتهای سیاسی کلی دولت دوحه بود، چراکه قطر پیشتر از عادیسازی روابط با اسد در زمان بازگرداندن رژیم او به اتحادیه عرب در سال ۲۰۲۳ امتناع کرده بود. بنابراین، هیچ چیز غیرمنتظرهای در موضع قطر وجود نداشت.
با این حال، مواضع عربستان سعودی و امارات متحده عربی در قبال تغییرات سوریه قابل توجه بود. برخلاف قطر که از قیامهای بهار عربی حمایت کرد، عربستان و امارات سیاستهایی را در پیش گرفتند که مبتنی بر رد قیامهای مردمی و تغییر بود. هر دو کشور با دولتهای تحت رهبری اسلامگرایان مخالف بودند، چراکه آنها را تهدیدی جدی برای ثبات و امنیت ملی خود میدانستند.
قیام سوریه علیه رژیم بشار اسد در سال ۲۰۱۱، که با خشونت سیستماتیک رژیم علیه شهروندان همراه بود، تهدیدی برای ثبات منطقه شام محسوب میشد. این موضوع عربستان و امارات را بر آن داشت تا از برخی مخالفان اسد حمایت کنند، بهویژه با توجه به حمایت فزاینده ایران از رژیم اسد. ریاض و ابوظبی عواقب گسترش نفوذ ایران از عراق تا سوریه و لبنان را پیشبینی کرده بودند. با این حال، گسترش خشونت بین جنبشهای اسلامی افراطی، سازمانهای تروریستی و رژیم سوریه، که خود در تروریسم دولتی درگیر بود، باعث شد عربستان و امارات به تدریج دخالت خود در سوریه را محدود کرده و از صحنه این کشور خارج شوند. در مقابل، قطر همراه با ترکیه به حمایت از گروههای مخالف ادامه داد.
در مه ۲۰۲۳، عربستان سعودی و امارات متحده عربی به همراه کشورهای عربی دیگری مانند مصر، عراق و الجزایر توافق کردند که رژیم اسد را به اتحادیه عرب بازگردانند. این در حالی بود که جنایات رژیم اسد و نقض گسترده حقوق بشر علیه غیرنظامیان، منجر به تعلیق عضویت سوریه در اتحادیه عرب در نوامبر ۲۰۱۱ شده بود. بازگشت اسد به اتحادیه عرب با “اجماع اعراب” همراه شد. عربستان و امارات عادیسازی روابط با اسد را پذیرفتند و او در نشست اتحادیه عرب در همان ماه در جده به گرمی مورد استقبال قرار گرفت. اسد همچنین در تابستان ۲۰۲۳ در سفر به ابوظبی، مورد استقبال مقامات ارشد اماراتی قرار گرفت و وعده کمکهای بشردوستانه و مالی دریافت کرد.
با این حال، رویدادهای دسامبر ۲۰۲۴ در سوریه برای بسیاری غیرمنتظره بود و دولتهای خلیج فارس را مانند بقیه خاورمیانه تحت فشار قرار داد تا پاسخی سیاسی ارائه دهند. پاسخ قطر، همانطور که قبلاً اشاره شد، با سیاستهای قبلی دوحه در قبال رژیم اسد سازگار بود. قطر همچنین سیاست خود در قبال سوریه را به عنوان موضوع هماهنگی همهجانبه با ترکیه تلقی کرد و از این رو از هیئت تحریر الشام تحت حمایت ترکیه حمایت کرد.
در مورد عربستان سعودی و امارات متحده عربی، پس از یک دوره کوتاه اولیه که در آن ریاض به حاکمان جدید دمشق نشان داد که باز است و ابوظبی در راستای سوءظن دیرینه خود نسبت به اسلامگرایان مردد بود، هر دو دولت اقدام به کنار گذاشتن مخالفت خود با سیاستهای اسلامگرا در سوریه و پذیرفتن دولت تحت رهبری هیئت تحریر الشام کردند. نشانههای این سیاست جدید در هفتههای اخیر انباشته شده است. عربستان سعودی با دعوت از وزرای خارجه کشورهای کلیدی عربی، ترکیه و اتحادیه اروپا، نشستی درباره سوریه در ریاض برگزار کرد.
سیاست خارجی فعال عربستان سعودی و امارات میتواند ریاض و ابوظبی را در مسائل امنیتی منطقه برجستهتر کند و در نتیجه برای قدرتهای بزرگ علاقهمند به ثبات خاورمیانه اهمیت بیشتری پیدا کند. محمد بن زاید، رئیس امارات متحده عربی، با احمد شرع تلفنی گفتگو کرد. اسعد الشیبانی، وزیر امور خارجه جدید سوریه، نیز از ریاض و ابوظبی و دیگر پایتختهای خلیج فارس بازدید کرد. در نشست مجمع جهانی اقتصاد ۲۰۲۵ در داووس، سوئیس، الشیبانی به “سوریه جدید” با الهام از چشمانداز ۲۰۳۰ عربستان اشاره کرد. فیصل بن فرحان، وزیر امور خارجه عربستان سعودی، با تمجید از آن، به “خوشبینی محتاطانه” اشاره کرد و به یک “فرصت بزرگ” برای تبدیل سوریه به «روند مثبت» اشاره نمود. سپس چند روز پیش، احمد الشراع، رئیس مرحله انتقالی سوریه، در اولین سفر رسمی خود به عربستان سعودی سفر کرد.
انگیزههای عربستان سعودی و امارات متحده عربی از دولت تحت رهبری هیئت تحریر الشام در سوریه چیست؟ اول، هر دو کشور تغییر در سوریه را فرصتی عالی برای تضعیف نفوذ ایران در شام میدانند. اگرچه ریاض پس از میانجیگری موفق چین، روابط دیپلماتیک خود را با تهران از سر گرفت و هم ریاض و هم ابوظبی با دولت ایران برای آرام کردن اوضاع در یمن و پایان دادن به خصومتها در آنجا همکاری کردند، سیاست خارجی عربستان و امارات همچنان نسبت به نقش مخرب ایران در عراق، سوریه، لبنان و یمن محتاط است. این واقعیت که عملیات نظامی اسرائیل به طور قابل توجهی حماس و حزبالله را تضعیف کرده است، و در نتیجه ایران، همراه با از دست دادن اسد، متحد ایران، امیدی را در میان کشورهای حاشیه خلیج فارس ایجاد کرده است که تغییرات پس از جنگ غزه میتواند به خروج ایران از سوریه و کاهش قدرت مسیرهای نفوذش بین عراق، سوریه و لبنان کمک کند. سعودیها و اماراتیها امیدوارند با در آغوش گرفتن دولت تحت رهبری HTS، مانع از بازگشت مجدد ایران به پایگاه سابق خود در سوریه شوند. دولت هیئت تحریر الشام تاکید کرد که عربستان و امارات امیدوارند به طور کامل از ایران فاصله بگیرند و روابط خوب با ترکیه و کشورهای خلیج فارس را به عنوان گزینه راهبردی خود در پیش بگیرند.
دوم، ابوظبی و ریاض از اشتباهات گذشته خود در دوران پرتلاطم عراق و یمن درسهای ارزشمندی آموختهاند که سیاست آنها را در قبال سوریه پس از اسد هدایت میکند. در عراق، عربستان سعودی و امارات پس از برکناری صدام حسین در سال ۲۰۰۳، تصمیم گرفتند که وارد عمل نشوند و این بدان معنا بود که تنها آمریکاییها و ایرانیها در سیاست عراق نفوذ پیدا کردند. در یمن، اماراتیها و سعودیها سیاست نادیده گرفتن درگیریها را بین سالهای ۲۰۱۲ و ۲۰۱۵ دنبال کردند تا زمانی که گروه حوثی با حمایت مالی و مسلح ایران، شمال یمن را تصرف کرد و علیه سایر گروهها جنگید. در آن زمان، ریاض و ابوظبی به رهبری ائتلاف عربی برای سرنگونی حوثیها هجوم آوردند و نتیجه این اقدام دیرهنگام، درگیری در جنگ خونینی بود که فراتر از مرزهای یمن گسترش یافت. عربستان سعودی و امارات مجبور به پرداخت هزینههای سیاسی و امنیتی سنگین به دلیل عدم تمایل اولیه خود برای دخالت در یمن شدند. بنابراین، در سوریه، رهبری عربستان و امارات از همان ابتدا به دنبال نقش فعالتری هستند تا از سرنوشتی مشابه سرنوشت عراق و یمن جلوگیری کنند.
سوم، سوریه نقطه کلیدی در تحولات ژئواستراتژیکی است که خاورمیانه در نتیجه جنگ غزه شاهد آن بوده است. نفوذ اسرائیل در خارج از خاک خود و خارج از سرزمینهای اشغالی فلسطین گسترش یافته است، در حالی که نفوذ ایران کاهش یافته و این موضوع دریچهای را برای محاسبات جدید در مورد مسائل قدرت، اقتدار و حاکمیت در عراق، سوریه و لبنان باز کرده است. نزدیکی جغرافیایی شام به خلیج فارس، مستلزم دیپلماسی فعال از سوی عربستان سعودی و امارات است و خواستار مشارکت در ساختار جدید قدرت و نفوذی است که در شام در حال شکلگیری است؛ چه برای جلوگیری از سیاستهای توسعهطلبانه اسرائیل و چه برای محدود کردن رویاهای نئوعثمانی ترکیه که حاکمان استانبول را به اتخاذ سیاستهای سلطه بر همسایگی عرب سوق میدهد. هم ریاض و هم ابوظبی میخواهند احتمال سازماندهی مجدد نیروهای نیابتی خود در شام و بازگشت ایران به عنوان حامی سوریه را رد کنند.
چهارم، دخالت عربستان سعودی و امارات در سوریه همزمان بود با تلاش این دو کشور برای فعالتر بودن از نظر سیاسی و دیپلماتیک در خاورمیانه. هر دو کشور بدون تردید مشارکت فعال در تمام صحنههای منطقهای را در اولویت قرار دادهاند و برای حفاظت از منافع خود در خاورمیانه، که مشخصه آن درگیری مداوم و بیثباتی طولانیمدت است، تلاش میکنند. سیاست خارجی فعال عربستان سعودی و امارات، که به وضوح در غزه، لبنان و اکنون سوریه مشهود است، میتواند نقش برجستهتر ریاض و ابوظبی را در مسائل امنیتی منطقه پررنگتر کند و برای قدرتهای بزرگ علاقهمند به ثبات خاورمیانه اهمیت بیشتری پیدا کند.