اقتدارگرایان بپسندند یا نه، درختی که مهندس بازرگان و یارانش بنیان نهادند و با اخلاق و منش و روش سیاسی خود، آن را استوار و ریشهدار ساختند، اینک چنان که خرم ایرانزمین توصیف میکند «به درختی کهنسال میماند که ریشههایش تا اعماق این خاک نفوذ کرده و …
«خواجه نظامالملك، وزیر مقتدر ایرانی دربار سلجوقیان و موسس مدرسه نظامیه كه همعصر فرقه اسماعیلیه و حسن صباح بنیانگذار این فرقه بود، در همهجا از جمله در كلاسهای درس خود در مدرسه نظامیه همواره به بدگویی از فرقه اسماعیلیه میپرداخت و سخت به آنها میتاخت. تا جایی كه در بین مردم به یكی از دشمنان این فرقه شناخته میشد. شبی از شبها روانه منزل شد و در انتهای شب به بستر رفت تا بخوابد كه ناگهان دو نفر از فداییان حسن صباح خنجر بر گلوی او نهاده و گفتند تا امروز با تو كاری نداشتیم، لیكن از فردا اگر به ما بدگویی كنی و دیگران را علیه ما تحریك نمایی، بار دیگر كه نزد تو آییم، گلویت را با همین خنجر گوش تا گوش بریده و سرت را بر سینهات خواهیم نهاد. از فردا نه تنها كسی سخن ناشایستی نسبت به اسماعیلیان از زبان خواجه نشنید كه گهگاه به تمجید آنان نیز میپرداخت. روزی یكی از شاگردانش از او پرسید كه استاد چگونه است كه تا دیروز آنهمه از این فرقه بد میگفتی و آنان را مرتد میدانستی و آدمكش میخواندی، لیكن دیگر چنان نمیگویی كه گهگاه به تمجید آنان نیز میپردازی. خواجه نظامالملك پاسخ داد، سخن تو درست است، لیكن از هنگامی كه برهان قاطع آنان را دیدم، در عقاید خود تجدیدنظر كردم.»
سیدامیر خرم، عضو شورای مرکزی نهضت آزادی ایران که از شهریورماه 1390 در زندان اوین روزگار میگذراند، اما با وجود تمام تهدیدها و محدودیتها و بدرفتاریها و فشارها و زندانها، همچنان بر باورهای ملی و مذهبی بود استوار مانده است.
او در مطلبی، ضمن بیان داستان فوق، میگوید: «آنچه بیعدالتی را در نظام قضایی ما تشدید مینماید، آن است كه نیروی پلیس به عنوان ضابط قضایی، دادستان به عنوان مدعیالعموم و قاضی به عنوان صادر كننده حكم كه قرار است مراحل كشف جرم، تحقیق و صدور حكم را به تفكیك انجام دهند، عملاً در یك سوی نزاع قرار میگیرند و متهم به تنهایی در سوی دیگر.» و او خود یکی از مصادیق «بیعدالتی» است که از آن میگوید.
قریب به دو دهه از دوستی نگارنده با مهندس امیر خرم سپری میشود؛ در این سالها، آنچه همواره در تماس با او تایید مکرر شده، منش و روش سیاسی جوانی آزاده و اخلاقگرا بوده که دغدغهی آبادانی و توسعه ایران و رفاه و امنیت ایرانیان داشته است. زمان سپری میشد و مرد آرام و نجیب، با مطالعهی بیشتر و باتجربهتر و استوارتر، در مسیری که بازرگان و طالقانی و سحابی رفته بودند، طی طریق میکرد. احضارها و تهدیدها و محدودیتها و زندانها، امیر را از کوشش بازنداشت.
نهضت آزادی ایران بیگمان پس از نسل نخست (بنیانگذاران) و نسل دوم (دکتر ابراهیم یزدی، مهندی محمد توسلی، مهندس هاشم صباغیان، مهندس عبدالعلی بازرگان و دیگران) در سومین فاز، با سروهای آزاده و سرفرازی چون مهندس امیرخرم، مهندس فرید طاهری و مهندس عماد بهاور، همچنان زنده بودن و تداوم خود را به رخ میکشد. چیزی که البته خوشایند اقتدارگرایان و دستگاههای امنیتیشان نبوده و نیست. از همین روست که با وجود فرزندی کوچک، و درحالیکه مرد خشونت پرهیز و منتقد منصف و محجوب، تنها به نقد منصفانهی اوضاع نابسامان ایران مشغول بود، برای اجرای حکم شش سال زندان به اوین فراخوانده شد؛ حکمی که بعدا با اضافه شدن «بدهی» عضو ارشد نهضت آزادی ایران از بازداشت/پروندهی سال 1380، به هشت سال افزایش یافت.
اما امیر نهضت آزادی را باکی از این مسیر و راه نیست؛ او با متانت و بردباری، تحمل حبس میکند؛ که بهقدر لازم، از سالها پیشتر، پیشبینی این وضع را کرده بود. خرم خود گزارش میکند: «عصر یکی از روزهای تابستان سال شصت و پنج بود. بیست و پنج سال پیش. قرار بود من به همراه دو تن دیگر از علاقمندان نهضت آزادی که دورههای آموزشی را سپری کرده بودیم، در آن روز به عضویت نهضت آزادی درآییم. در یکی از اتاقهای طبقه بالای دفتر مرکزی، دوستان منتظر ما بودند تا مراسم تحلیف برگزار گردد. مرحوم مهندس بازرگان، دکتر یزدی، دکتر رضا صدر، مهندس توسلی، مهندس عبدالعلی بازرگان و مهندس صباغیان را بخاطر دارم که در آن جلسه حضور داشتند. مراسمی صمیمی و سرشار از صفا. هر سه نفر با هم متن سوگندنامه را تا انتها خواندیم. این آخرین مرحله عضویت بود. حال ما نیز عضوی از خانواده نهضت آزادی شده بودیم. هر یک از دوستان سخنی گفتند، اما سخن مرحوم بازرگان را همچنان در خاطر سپردهام که به ما گفت راهی را که اینک برگزیدید، راهی است به غایت دشوار. در این راه نه فقط پست و مقام و امکانات دنیوی انتظار شما را نمیکشد که سهل است، سلب آسایش و امنیت نیز امری است محتمل. در این راه توکل بر خداوند و ایمان به درستی راهی که در آن پای نهادهاید، تنها توشه شماست. پس هیچگاه توشهی خود را از دست ندهید تا بتوانید این راه پرمخاطره را تا پایان طی کنید.»
او با همان توشه که از کلاسهای درس مهندس مهدی بازرگان و مهندس عبدالعلی بازرگان و دکتر ابراهیم یزدی و مطالعات گستردهاش بهقدر لازم، وزین و ارزشمند شده بود، این راه پرمخاطره را با کارنامهای درخشان طی کرد.
امیر خود تصریح میکند که «از آن روز ما نیز که در میانه راه به این کاروان پیوسته بودیم، متعهد شدیم راهی را که بیست و پنج سال پیش بزرگانی همچون بازرگان آغاز کرده بودند، ادامه دهیم. بار مسئولیتی را که آنان سالها بر دوش کشیده بودند، زین پس ما نیز بر دوش کشیم. همان دغدغهها را داشته باشیم، همان پایمردیها را، همان ایمان و اعتقاد قلبی را و همان صبر و تلاش را.» و او چنین بود و کرد. بار آن مسئولیت را بهخوبی و شایستگی بهدوش کشید، تا اینک که در اوین…
کنشگری که کولهبار تاریخی هویت ملی ـ مذهبی را این روزها در اوین حامل است، تنها در جریان بازداشت فلهای نیروهای ملی ـ مذهبی در سالهای 1379 و 1380 بازداشت نشد؛ او پس از کودتای انتخاباتی 1388 هم هدف برخورد غیرمنصفانه قرار گرفت. پس از حوادث عاشورای 1388 امیر خرم نیز روانه انفرادیهای اوین شد. محتمل، از هنگامی که کودتای انتخاباتی را فهم کرد، این روز را انتظار میکشید. وی در تحلیلی خواندنی همان اوج مناظره/رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری دهم نوشت: «این انتخابات نه گزینش میان چهار كاندیدا، كه عملاً انتخاب میان دو جریان فكری عمده است. اندیشهای كه نفس قدرت را اصل میداند و برای كسب آن از هیچ شیوهای رویگردان نیست، در مقابل اندیشهای كه رعایت اخلاق را تنها اصلی میداند كه باید مراعات كرد و اعتبار هر چیز دیگری از جمله قدرت را، در ظل آن معنا میدهد.» پس از اعلام نتایج دروغین بود که مرزبندی و فاصلهی محسوس دو گفتمان اخلاقگرا و دموکراتیک و اقتدارگرا و اخلاق گریز، آشکارتر شد. و خرم نیروهای ملی ـ مذهبی ایران، یکی از مظلومان و قربانیان سرکوب طراحان و عوامل کودتا.
اعلام حکم شش سال زندان، در عزم امیر آزاده و صبور و مداراپیشه و دموکراسیخواه، برای ادامهی زندگی سیاسی در ایران، تغییری ایجاد نکرد. ماند، به اوین رفت، و حتی برای ماهها از امکان ملاقات حضوری و در آغوش کشیدن تنها دختر خردسالش، منع شد. و این همه، تنها بهخاطر دیدگاه سیاسی متفاوت او و جمعیت سیاسی وی است.
«آنها که در این سالها همچنان بر اسب قدرت سوارند و از شراب قدرت مست، هنوز نمیخواهند بپذیرند که کسانی در این مرزو بوم حق دارند بر اساس قوانین رسمی این سرزمین، با رفتارهای آنها مخالفت کنند. کسانی حق دارند در چارچوب قانون، رفتارهای آنان را مورد نقد قرار دهند و دیدگاه خود را با مردم درمیان گذارند. کسانی حق دارند سخنی مغایر با سخنان رسمی و رایج مردان حکومت، بر زبان آورند.» عضو شورای مرکزی نهضت آزادی ایران این را میگوید. دستگاههای امنیتی و قضایی حکومت اقتدارگرا و سرکوبگر و متکی به شخص اما چنین نقدهایی را تنها با بازداشت و سرکوب پاسخ میدهد.
با این همه، تغییری در مشی مسالمتآمیز و خشونت پرهیز و توام با مدارای نهضت آزادی رخ نمیدهد؛ مهندس سیدامیر خرم نیز ـ چون دیگر همراهان ـ چنان بوده و هست که در مورد نهضت آزادی ایران وصف میکند: «نماد اعتدال در مواضع سیاسی و پرهیز از هرگونه افراط و تفریط در رفتارهای سیاسی.»
اقتدارگرایان بپسندند یا نه، درختی که مهندس بازرگان و یارانش بنیان نهادند و با اخلاق و منش و روش سیاسی خود، آن را استوار و ریشهدار ساختند، اینک چنان که خرم ایرانزمین توصیف میکند «به درختی کهنسال میماند که ریشههایش تا اعماق این خاک نفوذ کرده و سایهسار آن بر سر مبارزان سیاسی این سرزمین گسترده شده است. از آن درخت کهنسال، جنگلی سبز برآمده که خلقی را به پایان سیطره کویر نوید میدهد.»
سیدامیر خرم، یکی از آن درختان سبز و استوار و پرمیوه است؛ درختی که حتی در اوین «سبز» میماند و چونان «امیر»ی فروتن و مهربان و دانا، جلوهگری میکند.
سایت ملی- مذهبی محلی برای بیان دیدگاه های گوناگون است.