در انتخابات کار مشخصی نمیتواند انجام دهد.در مقابل خود افراد زیادی را خواهد دید ولی کسی غیر از گروهی که الان دور او هستند، ندارد/آنها به عنوان یک نیروی مخرب سیاسی خواهند ماند…
درباره سرانجام حلقه احمدینژاد، بهتر می دانم موضوع را فراتر از انتخابات ببینیم.به نظر می رسد احمدینژاد در مقایسه با دیگر سیاستمداران بعد از انقلاب، شخصیت بسیار ناکامی است. برای این موضوع، دلایل مختلفی وجود دارد.
احمدینژاد شخصیتی کاملا گستاخ و وقیح است. شاید بعد از انقلاب در این حد وقاحت ما کمتر دیدهایم. این وقاحت میتواند برای او سرمایه یا ضدسرمایه باشد. سرمایه از این بابت است که کسانی که احمدینژاد و وقاحت او را میشناسند ترجیح میدهند مستقیم با او رو در رو نشوند. آقای خامنهای هر بار که قرار بر استیضاح احمدینژاد بود، در یک سال یا یک سال و نیم اخیر، نگذاشت کار به آنجا بکشد. بسیاری دیگر نیز میخواستند به خاطر وقاحت او، با او رو در رو نشوند. این سرمایه توانست احمدینژاد را مصون نگه دارد.
اما ضدسرمایه هم هست. کسانی که میبینند او چقدر گستاخ است هر بار به این فکر میکنند که به شکلی از شر این موجود وقیح راحت شوند و صحنه سیاست ایران را از وجود او خلاص کنند.
نکته مهم بعدی این است که احمدینژاد به هیچ وجه سرمایه مدیریتی برای نظام، در مقایسه با افراد دیگری که به هر حال در مدیریت کلان مملکت آمدهاند و رفتهاند، نبوده است. وقتی کارکرد و عملکرد وی را مرور می کنیم چیزی به جز تخریب در مدیریت مملکت از او مشاهده نمیشود. این موضوع تنها محدود به دوره ریاستجمهوری او نیست. او وقتی استاندار و یا وقتی که شهردار بود هم هیچ سابقه مدیریتی خوبی از خود به جا نگذاشته است.
در این زمینه افرادی که اطراف احمدینژاد بودهاند، کسانی نیستند که نگهداریشان ارزرشی برای انقلاب داشته باشد و سرمایه مدیریتی برای ایران محسوب شوند. به عبارت دیگر تیم او، فاقد چنین سرمایهای است.
سومین نکته آن است که او هرگز در بین روحانیون جایگاهی ندارد، همان گونه که در بین مردم هم فاقد جایگاه است. احمدینژاد وقتی در صحنه سیاست ایران بروز کرد، با شعارهای عوامفریبانه پا به میدان گذاشت. او شعارهای مبارزه با فساد میداد. اما بعد از مدتی همه فهمیدند که او هم مثل بقیه فاسد و اطرافیان او نیز بسیار فاسدتر از دیگران بودند. یعنی آنچه که بخشی از مردم در باره احمدینژاد فکر میکردند هرگز در صحنه سیاست ایران بروز نکرد.
پس احمدینژاد نه جایگاهی در بین مردم و نه جایگاهی بین روحانیت دارد و به این تعبیر هیچ پایگاه طبقاتی ندارد. اینها همه در ایران، یعنی در صحنه سیاست داخلی است. اما در جایگاه بینالمللی نیز آقای احمدینژاد اصلا با آقای خاتمی که شخصیت محبوبی بود قابل قیاس نیست، به ویژه چون فرد دروغگویی است. خبرنگاری میگفت هنگام نشستن با آقای احمدینژاد، اصلا احساس راحتی نمیتوان کرد. چون شخصیتی نیست که بتوان به او اطمینان کرد.
احمدینژاد هم چنین آدم پختهای در عالم سیاسی نیست. کاری که مدتی پیش در مجلس انجام داد نشان داد که به عنوان یک انسان سیاسی، پختگی ندارد. چون به جای اینکه آن روز کاری کند که به نفع او باشد، بسیاری را بر علیه خودش تحریک کرد.
از دیگر وقایعی که در چندهفته گذشته اتفاق افتاد، نامهای بود که کوچکزاده نماینده مجلس نوشت. کوچکزاده یکی از حامیان اصلی احمدینژاد بود که الان از او جدا شده است. فرد دیگر روحالله حسینیان است. از دست دادن این افراد به دنبال اتفاقی است که در مجلس به وقوع پیوست.
یکی دیگر از کارهای احمدینژاد، بردن مرتضوی به زیرچتر خودش بود. مرتضوی در فضای سیاست ایران مهره سوختهای بود که مردم از او تنفر داشتند. با ایجاد رابطهای که احمدینژاد با او برقرار کرد باز معلوم شد که سیاستمدار پختهای نیست.
اگر احمدینژاد را بخواهیم با دولتمردان قبلی ایران چه بازرگان و چه خاتمی یا رفسنجانی مقایسه کنیم میبینیم هر کدام از آنها اثری از خود به جا گذاشتهاند. بازرگان را با دفاع بلاشک او از منافع ملی میشناسیم. رفسنجانی تا حدی برای کارهای سازندگیاش و خاتمی برای دفاعش از دموکراسی شناخته میشوند. احمدینژاد اما هیچ چیزی ندارد. انسانی است وقیح که افراد فاسدی را دور خودش جمع کرده. همه اینها کمک میکند به این که احمدینژاد نتواند به شکل رسمی در آینده باقی بماند.
به نظر من احمدینژاد و گروه او بعد از برگزاری انتخابات مشکلزا خواهند شد. به او اجازه داده نخواهد شد در انتخابات آتی هیچ کاندیدی داشته باشد. اما باید دید چگونه جلوی او را خواهند گرفت و او چه عکسالعملی خواهد داشت. . به نظر نمی رسد احمدینژاد عکسالعمل تندی در ابتدای کار از خود نشان دهد. چون او هیچ پایهای برای انجام اعتراض ندارد. مگر اینکه بخواهد از وقاحت خود سرمایهگذاری کند و وارد صحنه کارزار دیگری شود. اما زمان آن گذشته است که او یا تیمش بخواهند خودی نشان دهند. هرچند آنها به عنوان یک نیروی مخرب سیاسی در ایران خواهند ماند و دائما به این کشمکشها دست خواهند زد.
در انتخابات آینده او کار مشخصی نمیتواند انجام دهد. او در مقابل خود افراد زیادی را خواهد دید ولی خودش کسی را غیر از گروهی که الان دور او هستند، ندارد که بخواهد از او دفاع کنند. اگر به گذشته نگاه کنیم، برخوردی که با رفسنجانی ، خاتمی و یا با موسوی و کروبی کرد، چون هر کدام از اینها نماینده طیفی از اقشار مردم هستند، پس او در واقع طیف بزرگی از مردم را از دست داده است.وبرخوردش با روحانیت نیز حتی در آن صف نیز کسی را برای او باقی نگذاشته است.
درست است که در مقابل احمدینژاد، خامنهای ایستاده است و از نظر بیاصولی این افراد یکسان هستند، اما موضوع این است که احمدینژاد را مردم دیگر نمیخواهند. او پایگاه اجتماعی ندارد. او همه پایههای اجتماعی خود را از دست داده و جز تخریب کار دیگری نمیتواند بکند. اوایل دورانی که احمدینژاد آمده بود تا حدی بحث جایگاه مردمی برای او مطرح بود، اما الان این را هم ندارد. هر کسی هم که با احمدینژاد پیوند بخورد مورد قبول مردم نخواهد بود. از این موضوع هم خامنهای به نحو احسن بهرهبرداری خواهد کرد.
به طور خلاصه به نظر من به دلایلی که گفتم احمدینژاد قطعا از صحنه رسمی سیاست کشور حذف میشود، اما به خاطر وقاحتی که دارد حتما در صحنه سیاسی خواهد ماند اما به طور غیررسمی.بدین ترتیب وی پدیدهای است که به راحتی از صحنه سیاسی بیرون نخواهد رفت. و شاید هر از گاهی عرض اندامی در مقابل آقای خامنهای هم بکند . اما او دیگر هیچ پایگاهی ندارد.
بدین ترتیب انتخابات نقطه عطفی برای برخورد با احمدینژاد است. اگر خامنهای بخواهد اجازه بدهد که او یا تیماش کمترین حضوری در انتخابات داشته باشند بعد از آن دیگر نخواهند توانست مانع از حضور احمدینژاد شود.احمدینژاد و تیماش منتهای تلاش خود را خواهند کرد که خود را نزدیک به رهبری نشان دهند ولی به طور مخفی از ابزار تهدید هم استفاده خواهند کرد.اما این تلاش ها بی نتیجه خواهد ماند.
با همه این بحثها او نخواهد توانست کسی را از فیلتر شورای نگهبان عبور دهد و بعد از انتخابات شروع مرحلهی دیگری است برای برخورد با او و برای او نیز شروع حضور غیررسمی در صحنه سیاست ایران.
سایت ملی – مذهبی محلی برای بیان دیدگاههای گوناگون است.