مساله آزادی سبک زندگی به یکی از مهمترین دغدغههای امروز ایران تبدیل شده است. حکومت به هر شکل سعی در کنترل و سرکوب نظرات مخالف دارد، با این وجود در ایران شاهد تغییر رویه زندگی مردم هستیم. جمهوری اسلامی با داعیه اسلامی کردن کشور سعی در کنترل این وضعیت دارد، اما بسیاری از محققان و مفسران بر این عقیدهاند که نظام حاکم تنها سعی دارد از مساله حجاب استفاده سیاسی بکند و با رنگ و لعاب مذهب، جو سرکوب را حفظ نماید. در همین رابطه با رضا علیجانی، چهره شاخص ملی مذهبی و از محققان حوزه مطالعات زنان به گفتوگو نشستهایم. رضا علیجانی بر این اعتقاد است که حجاب بیش از آنکه امری دینی باشد، امری عرفی است و جمهوری اسلامی اینک تنها با استفاده از رنگ و لعاب دین سعی در استفاده سیاسی از این مساله دارد.
– حجابی که امروز در ایران رایج شده است را میتوان حجاب حکومتی نامید، سوال من این هست که آیا در تاریخ اسلام و به خصوص در صدر اسلام ما چنین اجباری برای حجاب داشتیم؟
در صدر اسلام –و به ویژه در ابتدا- اصلا حکومت مرکزی مقتدری وجود نداشته، پس اگر هم میخواسته، نمیتوانسته مبادرت به اجباری کردن حجاب بکند. زمانی هم که حکومت تشکیل شده است، هیچ مجازاتی برای حجاب در نظر گرفته نشده و تنها به تنظیم یک سری احکام بسنده شده است. در کنار این باید ذکر کنم که در طول تاریخ اسلام بر روی حجاب نقطه نظرات گوناگونی وجود داشته. اما بحث این است که حجاب هم مانند دیگر احکام دینی یک شکل دارد و یک محتوا، شکل این احکام طبیعتا برخاسته از عرف زمانه است و محتوای آن اما وقار مومنان اعم از زن و مرد بوده که میتواند از این شکلها تفکیک شود. این شکلها متاثر از فرهنگ مرد سالاری است که در تاریخ جهان بوده و حتی تا سدههای اخیر هم ادامه داشته. اما بایستی شکل این موضوعات را در چارچوب زمانه ببینیم. ما اگر به سیرتاریخ فقه اسلامی برگردیم، مهمترین سوال در رابطه با حجاب این است که آیا زنها باید نقاب هم به صورت بزنند یا نزنند؟ یعنی بحث فقهی، بیشتر حول و حوش این موضوع بوده است نه روی بحث داشتن یا نداشتن حجاب. همان طور که در دیگر ادیان هم مانند مکتوبات عهد عتیق و عهد جدید و بسیاری دیگر از نوشتهها این رویه را میبینید.
حجاب در زمانههای مختلف، معانی مختلفی داشته است. مثلا در آیین یهود، دخترها حجاب نداشتند ولی زمانی که ازدواج میکردند باید سرشان را میپوشاندند. و به نوعی میتوان آن را چیزی مشابه حلقه ازدواج امروزی دانست.
کلمه حجاب در قرآن به این معنا که امروز به کار برده میشود نیست، در اصل به معنای یک پرده یا حائل است. و به نوعی میتوان گفت، چیزی که امروز در جمهوری اسلامی به آن حجاب میگویند با حجابی که در قرآن آمده است کاملا متفاوت است.
در هر حال وقار (برای زن و مرد) را امری دینی میتوان قلمداد کرد و حجاب را امری عرفی. استدلالات و جزئیات این نظر رادر سلسله بحثهای زن در متون مقدس (ادیان مختلف) که در حسینیه ارشاد مطرح میکردم نیز عنوان شده. وقار برای مرد و زن در اسلام توصیه شده است، اما حجاب تنها امری عرفیست که افراد میتوانند بر اساس عرف زمانه در رابطه با آن تصمیم بگیرند. این را هم باید در نظر بگیریم که این مساله تنها در رابطه با مومنان به دین صادق است و عملا کسی که به دین اعتقادی ندارد، به طور طبیعی ملتزم به رعایت چنین موضوعی نیست.
اگر بخواهم به لحاظ تاریخی هم بحث کنم باید بگویم بجز جمهوری اسلامی و به جز حکومت طالبان در هیچ حکومت و کشور اسلامی حجاب اجباری نبوده و نیست. حتی در عربستان هم حجاب اجباری نیست. شاید در برخی مراکز مقدس، مانند کعبه، مسجد الحرام و… حجاب الزامی باشد ولی خارج از این اماکن حجاب اجباری نیست. بنابراین بحث حجاب به این شکل را میتوان ایرانی یا جمهوری اسلامی زده دانست.
نکته دیگری که لازم میدانم بیان کنم این است که در ابتدای انقلاب ۵۷ تا چهارده ماه حجاب اجباری نبود، یعنی خانمها هم میتوانستند بدون حجاب به محل کارشان بروند. اولین بار هم که آیت الله خمینی بحثی در رابطه با اجبار درحجاب را مطرح کرد خانمهایی در تهران و برخی شهرستانها دست به اعتراض زدند. عکس العمل روشنفکران و فعالان سیاسی، اعم از مذهبی و غیر مذهبی، از مارکسیست و مسلمان و مجاهدین و… هم البته با این اعتراضات همدلانه نبود و اعتراضی بود. این سیررا میتوان در تحقیقات آقای علی محمد جهانگیری مطالعه کرد. این عکس العمل چه از طرف خانمها و چه آقایان، منفی بود. به هر حال بعد از آن تظاهرات آیت الله طالقانی که یک مجتهد و مفسر قرآن بود سخنرانی کرد و گفت حجاب حتی برای مسلمانها اعتقادی است و اجباری نیست چه برسد برای دیگران. آقای خمینی هم سیاست مدارانه برخورد کرد و گفت من هم همین نظر آیت الله طالقانی را قبول دارم. این تیتر یک روزنامههای آن زمان شد که الان در اینترنت موجود است. اما زمانی که آقای خمینی پایههای قدرت خود را مستحکم کرد و کشور هم در شرایط جنگی بود؛ فشارها بیشتر شد و حجاب کاملا اجباری شد و مقاومتهایی هم که در مقابل حجاب اجباری صورت گرفت به طور کامل سرکوب شد.
– آقای بنی صدر، در یکی از مصاحبههای خود اشاره میکنند که حجابی که ما امروز به عنوان حجاب اسلامی میشناسیم از قرن هشتم رایج شده است. آیا این مساله به دلیل همان عرفی بودن حجاب است؟
همانطور که اشاره کردم، در حوزههای تمدنی و منطقهای مختلف نظرات متفاوت است. مثلا در حوزه هند و پاکستان وحوزه آسیای جنوب شرقی حجاب آزادتر است و ساده گیرانهتر. اما اگر به تاریخ ایران نگاه بیاندازیم میبینیم وضع فرق میکند مثلا در هیچ یک از مجسمههای تخت جمشید هیچ زنی وجود ندارد، به جز یک مورد در پاسارگارد که آن هم بسیار پوشیده است. البته سربلند ندارد. این غیبت نشان میدهد که مساله حجاب را اکنون بیشتر از اینکه با نگاه مذهبی تحلیل کنیم باید با نگاه تاریخی ریشه یابی کنیم و میتوانیم ریشههای این حجاب سختگیرانه امروزی را در تاریخ ایران پیش از اسلام بیابیم.
اگر بخواهیم از جنبه تاریخی به صدر اسلام هم نگاه کنیم بسیاری حتی امکان داشتن پوشش کامل عرفی آن زمان راهم نداشتند. مردم در فقر شدید به سر میبردند و همین مساله حتی باعث میشد بسیاری افراد نیمه برهنه باشند. این سخت گیریها به نظر من تحت تاثیر فرهنگ مردسالارانه حاکم بوجود آمده است. و در دیگر ادیان هم همین طور بوده و این مختص اسلام نبوده است.
این نگاه مردسالارانه، به جای اینکه رابطهای انسان مدار به زن و مرد داشته باشد، رابطهای جسم مدار را مد نظر قرار میدهد. در حالی که در فرهنگ مذهبی نواندیشانه، وقاربه عنوان محتوای حجاب در معنای این است که رابطه باید انسان محور باشد نه جسم محور. اما در نگاه سنتیو تاریخی مرد سالار وقتی مرد و زنی با هم برخورد میکنند، به جای نگاه انسانی واینکه به عنوان یک شخص و یک انسان به دیگری نگاه کنند، به بعد جنسی و جسمی هم توجه دارند. و البته در این نگاه جسم محور نیز در فرهنگ مردسالاراین زن است که باید خود را بپوشاند تا مرد به گناه نیفتد. این نگاه مذهبی نیست، بلکه مرد سالارانه است.
پس این نگاه به حجاب دو انحراف اساسی دارد، اول اینکه حتی اگر نگاه جسم محورباشد و اگر تحریکی هم باشد متقابل است و دوم اینکه اساسا حجاب در ابتدا و در صدر اسلام هم تنها به عنوان نشانه بوده است و نه پوششی برای جلوگیری از تحریک طرف مقابل. و حتی آیه حجاب که نازل میشود، در شرایط حاد سیاسی که جامعه پیامبر در مدینه شدیدا تحت فشار سیاسی و محاصره و… است و حتی این تصور وجود دارد که ممکن است کل جریان و نهضت اسلام شکست بخورد و سرکوب بشود؛ مطرح میشود و میتوانیم بگوییم در شرایطی مانند حکومت نظامی این آیه آمده است. در آنجا هم حجاب برای شناخته شدن آمده است نه برای جلوگیری از تحریک مرد. در متن آیه نگفته برای اینکه مردها تحریک نشوند. به علاوه آنکه برای عدم رعایت این حجاب – حتی برای خود مومنان – نیز هیچ مجازات دنیوی تعیین نکرده است.
– به نظر شما، جمهوری اسلامی چرا در رابطه با مساله حجاب تا این حد سختگیرانه برخورد میکند و سعی دارد آن را به یک تابوی مذهبی تبدیل کند؟
من دو علت برای این مساله میدانم. یکی از دلایلش، دگمهای فکری و تاریخی هستند که گفتم ریشههای تاریخی کهن در ایران دارند و دوم دلایل سیاسی است. من ابتدا به دومین مساله میپردازم، باید بگویم جمهوری اسلامی میخواهد برای اقشار سنتی و روحانیون متعصب این موضوع را مطرح کند که اگرحکومت من نباشد، کشور را فساد میگیرد. پس درست است که احیانا من سرکوب میکنم و زندانها را پر میکنم ولی جلوی فساد را هم من گرفتهام. تا از این طریق برای خودش مزیت تراشی کند. دوم اینکه از این طریق ترس را به جامعه تزریق کند. ما در فصل گرما مدام مانورهای سرکوب را مشاهده میکنیم. از سرکوب حجاب میخواهد به سرکوب آزادی و اعتراض برسد. اما من اینها را دلایل متاخر تری میدانم. دلایلی که از اول انقلاب خودنمایی میکرد، نوعی تعصب مردسالاریست که ما هم در فرهنگ سنتی دینی و هم در فرهنگ ایرانی امان داریم.
من این را از خانم شهلا لاهیجی نقل میکنم که در حوزه زنان کارهای تحقیقی بر روی تاریخ انجام دادهاند. ایشان میگویند قوم آریایی یک قوم مردسالار است و هر طرف که مهاجرت کردند ولو در اروپای امروز حامل فرهنگ مردسالار بودهاند. چون عشایر و مهاجر بودند، نیاز به جنگ و جدال و دفاع داشتند که بیشتر امری مردانه بوده و همین مساله باعث شکل گیری فرهنگ مردسالاری در آریاییها و به ویژه فرهنگ ایران شده است.
ما حتی این مساله مرد سالاری را در «فیلم فارسی»های پیش از انقلاب هم میبینیم، در نوع خوبش که در فیلم قیصر به نمایش در میآید تا فیلمهای دیگر. شما رد پای این چنین نگاهی را به این شدت مثلا در سینمای شبه قاره هند نمیبینید، حتی میتوانیم بگوییم در هیچ کشور دیگری نمیبینیم. و متاسفانه این انطباق نگاه مردسالارانه ایرانی با نگاه عربی باعث تشدید این حالت گشته است.
– به نظر شما این وضعیت تا کی پایدار خواهد بود؟
تاریخ در حال تغییر است. سال ۴۲ روحانیت در اجماعی حدودا فراگیر، با حق رای زنان مخالفت میکنند و آن را مخالف اسلام میداند. اما در سال ۵۷ میبینیم که اکثر روحانیت با حق رای زنان موافقت میکنند وباز هم آن را نظر اسلام میدانند. آقای خمینی میگوید که زنان هم میتوانند رای بدهند و هم رای بگیرند و انتخاب شوند. یک کتابی در آن زمان که روحانیان روشنفکر آن زمان هم نوشته بودند، به نام زن در انتخابات وجود دارد که در آن کتاب اشاره میکنند، زنها حق رای ندارند چون مغزشان کوچکتر است، خونشان کمرنگتر است، استخوانشان پوکتر است و اگر وارد مجلس شوند فساد به وجود میآورند. همان روحانیون سال ۵۷ با حضور زنان در تمام عرصههای اجتماعی موافق هستند. این نشان میدهد که اسلام تنها لعاب این داستان بوده است. آن چیزی که تغییر کرده، بستر اجتماعی زمان است. در واقع واقعیت درس خودش را به روحانیون سنتی تحمیل میکند. اما فکر میکنم اگر سال ۵۷ آقای خمینی حق رای زنان را به رسمیت نمیشناخت، احتمالا تا امروز ما همچنان با این مساله مشکل داشتیم.
من این مثال را زدم که بگویم تحولات اجتماعی اقتصادی به تدریج نقش خودش را در واقعیت هویدا خواهد کرد. از این نمونهها بسیار میتوان مثال زد.
– به نظر شما این حق آزادی سبک زندگی و آزادی نوع پوشش میتواند خود را به جمهوری اسلامی تحمیل کند؟
در مورد جمهوری اسلامی مطمئن نیستم. یعنی جمهوری اسلامی بیشترمشکلش سیاسی است و میخواهد از این طریق عدهای از افراد سنتی را با خود همراه سازد. اما من فکر میکنم وجه غالب جامعه ایران از این اجبار عبور کرده است و دیگر کسی نمیتواند نحوه خاصی از پوشش را به جامعه ایران تحمیل کند.
– به نظر شما تاثیر فعالیتهایی مانند کمپین «نه به حجاب اجباری» و فعالیتهای حوزههای زنان چه تاثیری میتواند بر روند دموکراتیزه شدن سبک زندگی داشته باشد؟
گیدنز (و بسیاری دیگر در مباحث جامعهشناسی جوانان) و معطوف به جنبشهای دهه ۶۰ فرانسه میگوید، سیاست زندگی جایگزین سیاست رهایی شده است. من فکر میکنم این اتفاق در ایران هم در حال رخ دادن است و این نوع کمپینها و این نوع فعالیتها در مرحله اول صدای بخشی از جامعه را که حکومت میخواهد سرکوب و خفه کند که شنیده نشود باز تولید میکند. دوما در پروسه عمل، هم آموزش میدهد و هم مطالباتی را مقابل قدرت سیاسی قرار میدهد. مطالباتی که مضمون سیاسی ندارد و مسالهاش این نیست که قدرت سیاسی را عوض کند، بلکه به دنبال آزادی در سبک زندگی است. به هر حال اگر شرایط ایران نیز تغییر کند، نشان خواهد داد که این بخش از جامعه، بخش در اکثریت است. بخشی که دنیای جدید را پذیرفته است. این به معنای بیحجابی و با حجابی نیست، بلکه تنوع سبکهای زندگی را پذیرفته است.
من به نوعی معتقدم که جامعه ایران یک جامعه تاریخی و کلاسیک و سنتی است، نه سنتی به معنای مذهبی، بلکه جامعهای است که در آن اگر سیستم هم عوض بشود، عدهای همچنان محجبه خواهند ماند ولی آن دیگر از روی اجبار نیست، بلکه کاملا اختیاری است. امروز هم میبینیم که عدهای از افراد محجبه به کمپین «نه به حجاب اجباری» پیوستهاند و این نشان میدهد که جامعه ایرانی به بلوغ لازم رسیده است و میتوان این نتیجه را گرفت که در شرایطی بهتر در ایران، چه افرادی که به حجاب اعتقاد دارند و چه افرادی که اعتقادی به حجاب ندارند میتوانند در یک مخرج مشترک همسو قرار گیرند و دولت را از ورود به حوزه خصوصی و اختیارات شخصی افراد منع کنند.
منبع: بامداد خبر/ علیرضا فیروزی
سایت ملی – مذهبی محلی برای بیان دیدگاههای گوناگون است.