علاوه بر اینکه کنش های اعتراضی معلمان را باید جنبش نامید ،این حرکت را باید در ردیف جنبش های اجتماعی جدید قرار داد. اجازه بدهید کمی راجع به تفاوت جنبشهای قدیم و جدید توضیح بدهم.
جنبشهای قدیم جنبشهایی هستند که تا قبل از سال 1980 در سطح جهانی به صورت عموم وجود داشتند. این جنبش ها عمدتاً جنبش رادیکال بودند که چهارچوب حرکتیشان با جنبشهایی که بعد از 1980 آرام آرام شکل گرفتند، متفاوت بود. مثلاً جنبشهای قدیم از جهت سازمانی تشکل سلسله مراتبی و عمودی داشتند. یعنی الگوی تشکیلاتی شان، الگوی سازمانهای نظامی بود. چارت سازمانی از بالا به پایین داشتند. جنبشهای اجتماعی جدید برعکس شبکهای هستند به این ترتیب که سازمانی افقی دارند نه سازمان عمودی و به نوعی مشارکت را در بدنه جنبش ترویج و تقویت می کنند. تفاوتهای دیگری هم وجود دارد؛ مثلاً در جنبشهای قدیم رهبری نقش اصلی را داشت در جنبشهای جدید، مدیریت نقش اصلی را دارد. در واقع به جای آن نقش کاریزمای رهبر در جنبشهای قدیم ، اینجا مدیریت مسئله بود و نقش داشت. رهبران جنبشهای اجتماعی جدید درواقع جنبش را مدیریت می کنند. جنبشهای قدیم به دلیل همین سازمان سلسله مراتبیشان مزیتشان انسجام بود و یکدستی، ولی در مقابل جنبشهای جدید تکثرشان را مزیت میدانند. بنا براین چتری که جنبش باز میکند گروههای مختلف اجتماعی را زیر پوشش خود قرار می دهد.
بنابراین معمولاً جنبشها چهارچوبی دارند که هر انجمن و گروهی آن را بپذیرد وارد جنبش می شود و در ردیف سازمانها و انجمنهای جنبش قرار میگیرد. این سازمانهای جنبشی با هم بخش جنبش را میسازند، بخش جنبش movement sector social، درواقع اشاره دارد به حضور سازمانهای متعدد با دیدگاههای متفاوت درون جنبش. همۀ این سازمانها اصول مشترک جنبش را می پذیرند مثلاً همه مستقل از ساختار قدرت هستند اما از جهات مختلفی هم ممکن است با یکدیگر تفاوت داشته باشند. پس به این ترتیب یک چهارچوب و اصولی برای ورود به جنبش وجود دارد و بعد از اینکه گروهها و انجمن های مختلف وارد بخش جنبش میشوند بر اساس این فصل مشترک های حرکت میکنند، یعنی روی نقاط مشترک مورد توافق فعالیت میکنند ، در عین حال که میپذیرند با هم اختلاف و تفاوت هم دارند.
جنبش معلمان دقیقاً از این ویژگی برخوردار است. سازمانهای درون جنبش در بعضی موارد دیدگاههای کاملاً متفاوتی دارند. برخی خیلی سیاسی هستند، برخی کمتر سیاسی . برخی رادیکال هستند و برخی محافظهکار. برخی خواستها و مطالبات گسترده دارند و برخی خواستها و مطالبات محدودتر. این تنوع وجود دارد . جنبش معلمان شامل مجموعۀ این نیروها است، آنچه که میتواند رمز قدرت جنبش معلمان باشد این است که برایند نظرات متفاوت مبنای حرکت قرار بگیرد. البته مشروط به همان اصول اولیه که هر کس با پذیرش آن وارد جنبش معلمان شده است. یعنی از جهت هویتی خودش را متعلق بداند به قشر اجتماعی معلمان و منافع جمعی آنها را در اولویت قرار بدهد. موضوع مبارزهاش درواقع بهبود وضعیت معلمان باشد و مبارزه با ساختاری که این وضعیت نامساعد را ایجاد کرده در دستور کارش قرار داده شود. بنا براین اگرچه دیدگاههای متفاوتی درون جنبش وجود دارد ولی در مورد اهداف مرحلهای توافق وجود دارد. برای مثال ممکن است سازمان یا انجمنی در جنبش معلمان وجود داشته باشد که چشماندازش ایجاد یک نظام تمامعیار دموکراتیک و عادلانه در نظام آموزشی است ، اما جریان دیگر فعلاً بهبود وضعیت معلمان و اجرای طرح رتبهبندی را در اولویتش قرار میدهد. اینها هر دو میتوانند به صورت مرحلهای با هم به توافق برسند و حرکت را با همدیگر ادامه دهند؛ و هر دو در هر حال در درون جنبش معلمان فعالیت کنند. درواقع دو سر طیف به خاطر مصالح جنبش انعطاف به خرج می دهند و بر اساس یک توافق میانگین، در جهت منافع جنبش عمل می کنند.
جنبش ها زاینده و بانی تحولات هستند جنبش ها فقط بر افرادی که جنبش را فعال کرده اند اثر ندارد بلکه تاثیر جنبش بسیار بیشتر از محدوده فعالان درون جنبش است. تاثیرات جنبش ها در فرایند حرکتشان را میتوان به دو دسته تقسیم می کرد. یکی دستاور هایی است که جنبش ها درحوزه عمومی دارند مثلا در ارتقای فرهنگ و نگرش عمومی اثر می گذارند و امید ایجاد می کنند وقتی جنبش ها بر میخیزند و مطالبات خود را پیگیری می کنند احساس امید به کل جامعه منتقل میکنند. منظور از حوزه عمومي قبل از هر چیزي قلمرویی از حیات اجتماعي است که در آن چیزي نظیر افکار عمومي بتواند شکل بگیرد. علي الاصول تمامي شهروندان باید از امکان دسترسي به حوزه عمومي برخوردار باشند. در جریان هر مکالمه یا گفت و گو که طي آن اشخاص خصوصي در کنار هم جمع مي شوند تا یک اجتماع را تشکیل دهند، در حقیقت بخشي از حوزه عمومي تشکیل یا ایجاد مي گردد. شهروندان یا افرادي که در کنار هم جمع شده اند نه در مقام افراد اقتصادي یا حرفه اي که تنها به فکر اداره امور خصوصي خود هستند و موظف به اطاعت و تبعیت از قواعد مذکورند بلکه شهروندان و افراد خصوصي زماني به منزله عموم عمل مي کنند که بدون اجبار و اضطرار بتوانند به مسائل مورد علاقه مردم یا منافع و مصالح عمومي بپردازند.
جنبش معلمان و همۀ جنبشهای اجتماعی درواقع در این حوزۀ عمومی است که نفس میکشند، تنفس میکنند و حرکت میکنند. بنابراین به یک اعتبار دیگر حوزهای که جنبش معلمان دارد الان در آن حرکت میکند همان حوزۀ عمومی است. حوزۀ عمومی درواقع حوزهای نیست که از قبل تعیین شده باشد. بلکه سازمانهای جامعۀ مدنی متناسب با رشدی که میکنند، متناسب با توسعهای که پیدا میکنند وارد این حوزه میشوند، این حوزه را میسازند. بنابراین جنبشهای مختلف از جمله جنبش بازنشستگان، جنبش معلمان، جنبش کارگری، جنبش فمنیستی، جنبش جوانان، هر کدام سازندۀ حوزۀ عمومی هستند. مهمترین ویژگی حوزه عمومی این است که مستقل از قدرت و نفوذ نظام حکمرانی است و در عین حال انسانها در این حوزه به تبادل نظر، بحث، گفتگو درباره خیر عمومی و مصالح جامعه می پردازند. حوزه عمومی یک محیط اجتماعی و در نهایت یک قدرت خارج از ساختار قدرت.
یکی دیگر از تاثیرات جنبش ها این است که تاکتیک ها و روش هائی را تجربه می کنند و این تجربیات را به دیگر جنبش ها منتقل می کنند. جنبش ها با تداوم و حفظ بقای خود به دیگر جنبش ها آموزش بقا می دهند . جنبش ها افراد را وادار به تفکر در باره مسائل جامعه می کنند. از همین رو است که نظام های اقتدارگرا چشم دیدن جنبش های اجتماعی را ندارند همانطور که چشم دیدن جامعه مدنی را ندارند .