جنبش سبز زنده است

اتاق ۱۱ بند ۳۵۰ زندان اوین محل برگزاری کلاس‌هایی در زمینه مسائل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فکری و همچنین آموزش زبان‌های خارجی و مباحثی درباره علوم پایه بوده است. دکتر سعید مدنی نیز تا پیش از تبعید به سالن ۱۲ زندان رجایی‌شهر کرج، طی یک سالی که در آن بند حضور داشت، کلاس‌هایی در زمینه مسائل اجتماعی به خصوص جنبش‌های اجتماعی برای زندانیان سیاسی برگزار کرد.

تقریر سلسله مباحث ایشان در این کلاس‌ها که توسط یکی از شرکت‌کنندگان تهیه شده و در اختیار کلمه قرار گرفته، از این پس به‌طور هفتگی – و ان‌شاء‌الله منظم – در کلمه منتشر خواهد شد. آنچه می‌خوانید، اولین قسمت از درس‌گفتارهای ایشان با موضوع «جنبش‌های اجتماعی» و تاکید بر وضعیت خاص جنبش سبز در ایران و شرایط دیروز، امروز و فردای آن است:

‌طی چند ماهی که بالاخره پس از یک سال از بند ۲۰۹ به این بند (۳۵۰) منتقل شدم، فرصت آن را یافتم تا در کنار دوستان قدیم و جدید و به خصوص سبزها، ایام زندان را طی کنم. بارها در این گفت‌وگوها سؤالات زیادی درباره جنبش سبز و اساسا جنبش‌های اجتماعی اعم از چرایی شکل‌گیری‌شان تا فرآیندی که طی می‌کنند و بالاخره سرانجام‌شان مطرح می‌شد و بنده هم به قدر بضاعت، درک و فهم خود به آنها پاسخ می‌دادم، تا اینکه برخی دوستان و همبندیان سبز پیشنهاد کردند به جای بحث‌های پراکنده، یک دوره بحث درباره جنبش‌های اجتماعی و فرآیند گذار دموکراتیک داشته باشیم، که به واسطه آن، این جلسه و جلسات بعدی هفتگی در خدمت شما خواهم بود.

همه یا اغلب ما بعد از دوره‌ای حضور در یک جنبش اجتماعی فعلا تاوان و هزینه آن تلاش و فعالیت را به ناحق می‌دهیم. به ناحق از این جهت که همه ما می‌دانیم اتهامات وارده به همه و جنبش سبز فاقد کم‌ترین شواهد و مدارک قانونی بوده و به هیچ وجه ارزش قضایی نداشته و واکنش‌هایی صرفا سیاسی و امنیتی نسبت به حرکت و جنبش ضد خشونت، اصلاح‌طلبانه، قانونی و انسانی ما بوده و هست. اما در هر حال ما، آقایان موسوی و کروبی و خانم رهنورد که در حصر به سر می‌برند، بسیاری از دیگر دوستان که ناچار به مهاجرت شده‌اند، دانشجویانی که ستاره‌دار شده‌اند، خانواده‌هایی که عزیزانشان را از دست داده‌اند، آنها که دائم در معرض تهدید بازداشت یا اخراج از کار هستند و … هزینه‌های زیادی را متحمل شده‌ایم و براساس منطق معروف «یک جو عمل، یک خروار جمع‌بندی» بهتر است در هر فرصتی گذشته را مرور کنیم و از دل آن آینده را ترسیم کنیم. البته وضعیت ما نسبت به جنبش سبز مثل کسی است که داخل جنگل است و به دنبال جنگل می‌گردد، تنها کسانی که از فراز کوه به جنگل خیره می‌شوند، می‌توانند آن را به خوبی فهم کنند. زندان و محدودیت‌های آن اگرچه برای همه ما «تهدید» است، اما در عین حال هر تهدیدی را می‌توان به فرصت تبدیل کرد، لذا زندان فرصتی است تا همه ما از فراز کوه و با فاصله گرفتن از جنبش آن را بفهمیم و درک کنیم.

زندان به ما فرصت آن را داده تا تجربیات‌مان را در جنبش مبادله کنیم و به این ترتیب بسیاری از نادیده‌های جنبش را بشناسیم. چرا «اکبر» [امینی] آن روز تصمیم گرفت بالای جرثقیل برود و تصاویر عزیزان ما را در معرض دیدگان نه تنها تهرانی‌ها بلکه همه ایران و حتی خارج از ایران نمایش دهد؟ چگونه در عرض چند روز نزدیک دو میلیون نفر در شهر تهران با بالاترین سطح هماهنگی و نظم به خیابان آمدند و راهپیمایی سکوت برگزار شد؟ چه شد که در عرض کمتر از یکی دو ساعت همه کسانی که برنامه نود را تماشا می‌کردند، به طور هماهنگ به گزینه‌ای که باعث بالا رفتن نمودار سبز می‌شد با اس‌ام‌اس رای دادند و مدیران تلویزیون را غافلگیر کردند؟ چگونه در امنیتی‌ترین شرایط ممکن بیش از یک میلیون جمعیت در تهران فقط با قدم زدن در خیابان‌ها، مسئولین امور امنیتی و انتظامی را وادار می‌کردند سراسر تهران را پر از یگان ویژه و گارد کنند؟

و بالاخره چرا پس از این همه انبوه سرکوب، بازداشت و شهادت بیش از یک‌صد نفر عزیزان همه ما، هنوز مساله جنبش سبز (با اسم رمز فتنه) محور مسائل امنیتی و سیاسی حافظان وضع موجود قرار دارد و این همه هزینه سنگین سرکوب و بازداشت‌های مردم عادی، فعالان سیاسی، اجتماعی و مدنی، نویسندگان، روزنامه‌نگاران موجب حذف یا حتی کاهش نقش و اهمیت جنبش سبز و سبزها در فضای سیاسی و اجتماعی کشور نشده است؟

چرا محافظه‌کاران و افراطیون راست از هم‌اکنون نگران نزدیکی روحانی و دولت او به اصلاح‌طلبان و به خصوص سبزها هستند؟ چرا هر اتفاق و حادثه سیاسی داخلی و بین‌المللی با جنبش سبز و به قول آقایان فتنه ۸۸ گره خورده است؟

دو سه سال از حصر آقایان موسوی و کروبی و خانم رهنورد گذشته، مدت‌هاست سبزها ظاهرا حضور خیابانی نداشته‌اند و ظاهرا نمود بارزی از جنبش دیده نشده است، پس چه چیزی تا آن میزان موجب ایجاد احساس خطر در میان حافظان وضع موجود شده است؟

بنابر قول و ظاهر ادعاهای مسئولان سیاسی و امنیتی، جنبش سبز سرکوب شده و نظام از خطر آن گریخته، در این صورت چرا جنبش سبز نه به عنوان امری تاریخی و حادثه‌ای که رخ داده و تمام شده، بلکه به عنوان مساله روز مطرح می‌شود و هر روز از سوی مقامات و مسئولان امر برای تداوم مقابله با آن فراخوان داده می‌شود؟

پاسخ به این سوال‌ها بدون شناخت مفهوم و ماهیت جنبش‌های اجتماعی، چرایی پدیدآیی آنها و توانایی‌ها و امکاناتش در عصر جدید، بدون بهره‌مندی از یافته‌های نظری درباره جنبش اجتماعی و رویکرد گذار دموکراتیک (دموکراتیزاسیون) و بدون بازبینی فرآیند شکل‌گیری و ماهیت جنبش سبز ممکن نیست.

بنابراین شناخت جنبش سبز نه به عنوان یک جریان یا واقعه‌ سیاسی که به دوره خاصی از تاریخ مبارزات دموکراتیک مردم ایران تعلق داشته، بلکه به مثابه پدید‌ه‌ای پویا، زنده و مؤثر در تحولات سیاسی امروز و آینده ایران باید بررسی و واکاوی شود.

در این جلسات با کمک شما این مباحث را دنبال می‌کنیم.
منبع: کلمه

مطالب مرتبط

آصف بیات

«فوراً تخلیه کنید؟ کجا؟» یکی از دوستانم در تهران پرسید؛ «اصلاً می‌دانند تهران کجاست؟ آیا تا به حال در خیابان‌ها یا بازار بزرگ آن پرسه زده‌اند تا زندگی پر جنب و جوشش را حس کنند؟» تهران شهری با حدود ۱۰ میلیون نفر جمعیت است

عزت‌الله سحابی

ما به ضرورت سراسری بودن و فراگیر بودن یک نهضت نجات‌بخش در ایران پی برده‌ایم‌. «همه پاسخ به چه می‌توان کرد؟» ما به‌طور خلاصه و کلی، در سعی و تلاش برای آغاز و پرورش یک نهضت عمومی فراگیر و سراسری هستیم

محمدرضا نیکفر

جنگ به جز به فرماندهان و هوراکشانش، به بقیه حس ناتوانی می‌دهد. ماشینی عظیم به راه افتاده که منطق حرکت آن به صورت قطبی دربرابر منطق امر مردم است. چگونه می‌توان در برابر این غول آدمی‌خوار ایستاد؟

مطالب پربازدید

مقاله