جمهوری اسلامی مشخص کند : با نتانیاهو یا علیه او؟

آیا مقاومت نظام در برابر مذاکره با آمریکا و حل پرونده هسته ای بازی در زمین نتانیاهو نیست؟ آیا دولت اسرائیل با این اصرار ایران میدان مانور گسترده ای برای تداوم راهبرد خود و مخالفت با پروسه صلح و زمینه سازی برای حمله به ایران نخواهد داشت؟

بنیامین نتانیاهو زخم خورده است. نمایش شکوهمند محمود عباس در سازمان ملل متحد و تحقیر اسرائیل در یک رای گیری سراسری واکنش او را برانگیخته و دستور داده تا در بیت المقدس شرقی در شهرک های غیر قانونی سه هزار خانه جدید ساخته شود. دولت راست گرای اسرائیل نیازدارد احساسات ملی اسرائیل را همیشه زنده نگاه دارد. این دولت با دشمن سازی های مداوم توانسته است گفتمان امنیتی در اسرائیل را استمرار دهد.

 نتانیاهو در طول بیش از سه سال از دوران نخست وزیری اش توانسته با طرح ایران به عنوان تهدید بزرگ برای امنیت اسرائیل جامعه اسرائیل را در وضعیت آژیر قرمز قرار دهد. نظرسنجی های چند ماه پیش در اسرائیل نشان داد که مردم این رژیم همچنان از سیاست های نخست وزیرشان حمایت می کنند.اعتراضات بخشی از طبقه متوسط علیه فقدان عدالت اجتماعی و رشد مشکلات اقتصادی در اسرائیل نیز نتوانسته در روند صعودی محبوبیت نتانیاهو تاثیری ممنفی بگذارد. همه نظر سنجی های انتخاباتی تا کنون او را برنده بلامنازع انتخابات بهمن ماه پارلمان می دانند. او در اتحاد با آویگدور لیبرمن و حزب «اسرائیل خانه ماست» در صورتی که اتفاق خارق العاده ای رخ ندهد با اطمینان کرسی های مجلس را به دست خواهد آورد و دولتی یکدست تر از قبل را تشکیل خواهد داد. جالب است در نظرسنجی های که بعد از جنگ هشت روزه غزه صورت گرفت به رغم نارضایتی مردم اسرائیل از نتایج این جنگ اما کمتر کسی انگشت اتهام را به سمت نخست وزیر اسرائیل نشانه گرفته بود. او همچنان از محبوبیت قبلی برخودار است و اسرائیلی ها او را مقصر این موضوع نمی دانند.

 حالا اینکه پیروزی دیپلماتیک تاریخی عباس و تحقیر نتانیاهو در سازمان ملل متحد چه نتایجی بر افکار عمومی اسرائیل داشته باشد همچنان نامشخص است اما انتظار می رود او در یک تبلیغات از پیش طراحی شده اسرائیل را یک بار دیگر در وضعیت ملتهب قرار دهد. او همیشه در این تبلیغات و جو سازی تاکید کرده اسرائیل از همه سو در معرض تهدید است، دشمنانش مجهز به انواع سلاح ها هستند و قصد نابودی موجودیت دولتش را دارند.

 با این سناریو سازی ها گفتمان امنیتی همچنان در جامعه اسرائیل تقویت می شود تا راست ها تحت رهبری نتانیاهو و لیبرمن یک بار دیگر سلطه خود را بر جامعه تحکیم کنند. مقامات اسرائیل از هم اکنون از تبعات سنگین پیروزی دیپلماتیک محمود عباس خبر داده اند. آنها پیش از این تهدید کرده بودند در صورت این اقدام دولت فلسطین، دولت محمود عباس را سرنگون خواهند کرد. در تبلیغات نتانیاهو بر این نکته تاکید می شود آینده اسرائیل در معرض خطرهای جدی قرار خواهد گرفت. آنها خطر برای موجودیت اسرائیل را بهانه ای خواهند کرد تا سیاست های افراط گرایانه شان را تشدید کنند. سوای فلسطین بخشی از این سیاست ها هم می تواند متوجه ایران باشد .

 نقش اسرائیل را دست کم نگیریم

 در تحلیل پرونده هسته ای دست کم گرفتن نقش اسرائیل در پیشبرد فشار علیه ایران ساده انگاری است. تحلیل پرونده هسته ای ایران بدون تحلیل رویکرد راست افراطی اسرائیل در چند ماه اخیر ناقص است. بنیامین نتانیاهو سرانجام موفق نشد ایده حمله به تاسیسات هسته ای ایران را عملی کند. او موفق نشد با کارت بازی ایران بر انتخابات آمریکا تاثیر گذار باشد تا دوست دیرینه اش میت رامنی به کاخ سفید راه یابد. زیرا در انتخابات آمریکا مسئله اصلی اقتصاد و نان است و این موضوع در دوران هایی که بحران اقتصادی تشدید می شود و بیکاری افزایش می باید بیشتر رایج است. او در تشکیل اجماع برای حمله به ایران در اسرائیل ناموفق بود. اخبار محرمانه کابینه امنیتی اسرائیل در اختیار رسانه ها قرار می گرفت تحرکات او برای جلب حمایت کشورهای همسو با اسرائیل برای حمله به ایران بلافاصله رسانه ای می شد.

 اما فراموش نکنیم که همین نتانیاهو و تهدیدات تند او مبنی بر حمله به ایران پرونده هسته ای ایران را در دور تند قرار داد. همین تهدیدات بود که به عنوان یک اهرم فشار علیه باراک اوباما عمل کرد. بعد از عقیم ماندن توافق ژنو در سال 1388 و ناکارآمد شدن بیانیه تهران نتانیاهو عرصه بازی را برای خود مهیا دید. او مدام بر ناکارآمدی مذاکرات و بی تاثیری تحریم ها تاکید کرد و تهدیدات خود مبنی بر حمله نظامی به ایران را تشدید کرد. از هولوکاست جدید سخن گفت و برنامه هسته ای ایران را با تبلیغاتش با موجودیت اسرائیل گره زد.

 در گزارش های اخیر منتشر شده مشخص شده که نتانیاهو و ایهود باراک در سال 2010 فرمان حمله به ایران را بدون مشورت با کابینه امنیتی اسرائیل صادر کرده بودند و اگر مخالفت رئیس ستاد کل ارتش اسرائیل و رئیس موساد نبود چه بسا این حمله صورت می گرفت. این گزارش های افشا شده نشان می دهند نیت نتانیاهو برای حمله به ایران واقعی بوده و اینکه چقدر توان عملی کردن ایده اش را داشته محل بحث دیگری است.

 بدون شک تبلیغات نتانیاهو و تیم او در مورد حمله به ایران غیر واقعی نیست، آنها واقعا اگر شرایط مهیا بشود مشتاق حمله هستند. به خصوص اینکه نخست وزیر اسرائیل حمله به ایران را با مدل حمله به اوگاندا مقایسه کرده و معتقد است مانند مورد رژیم عیدی امین بعد از این حمله جمهوری اسلامی تضعیف شده و مخالفان قوت می گیرند و این نظام به فروپاشی می رسد. اما اینکه نتانیاهو در نهایت نتواست آمریکا و گروه ها و احزاب سیاسی و نهادهای اطلاعاتی و نظامی اسرائیل را به انجام حمله نظامی به ایران مجاب کند به این معنی نیست که رویکرد او در جوسازی علیه برنامه هسته ای ایران بی دستاورد بوده است.

 روند برنامه هسته ای ایران نشان می دهد که سه عامل این پرونده را در دور تند قرار داده و باعث شده تحریم ها علیه ایران روز به روز شدیدتر شوند.

 1-عامل اول دست خالی اوباما برای پیشبرد مذاکرات بود. رئیس جمهور آمریکا که با شعار گفت و گو با ایران به کاخ سفید راه یافته بود از یک طرف بدشانس بود که ریاست جمهوری اش با استقراردولتی راستگرا در اسرائیل با رویکرد افراطی همزمان شده بود، دولتی که بدون توجه به هشدارهای جهانی به شهرک سازی ها ادامه می دهد و حیات خود را در در نگه داشتن سطحی از منازعه در خاورمیانه می داند. این دولت در مورد ایران هم تبلیغات خود را به حدی رساند تا باراک اوباما را برای برخورد با ایران تحت فشار قرار دهد. یعنی  اوباما به خاطر جلوگیری از گزینه جنگ اجازه داد تحریم ها به مرز فلج کنندگی برسد. اوباما هر چه زمان می گذشت محدوده مانور خود برای مذاکره با ایران را تنگ تر می دید.

 2-عامل دوم عدم تمایل بیت رهبری به مذاکره با ایران در سال 1388 بود. بیت رهبری هنوز هم به این نتیجه نرسیده است که باید با آمریکا به توافق رسید و این عدم تمایل از سوی ایران اوباما را چه از لحاظ جبهه داخلی و جبهه خارجی تحت فشار قرار داد. به خصوص رد توافق ژنو در مورد مبادله سوخت اشتباه بزرگی بود که از سوی حاکمیت صورت گرفت.

 3-روی کار آمدن جمهوریخواهان در انتخابات کنگره دوم و فشار آنها به اوباما برای تند کردن رویکرد خود علیه ایران نیز در عدم موفقیت اوباما برای دستیابی به توافق تاثیرگذار بود. به خصوص این فشارها با نزدیک تر شدن به انتخابات آمریکا افزایش هم می یافت.

 اوباما در این شرایط مجبور بود پرونده هسته ای ایران را در دور تندی قرار دهد و از به سرانجام رسیدن مذاکرات ناامید شده بود.

 به همان میزان که میدان مانور اوباما برای مذاکره با ایران محدودتر شد میدان مانور نتانیاهو برای تهدید ایران به حمله نظامی و امکان دستیابی به هدف پشت پرده این تهدیدات یعنی تحریم های فلج کننده بیشتر شد.

 اوباما و فرصتی دوباره

 اوباما اکنون در موقعیت بهتری قرار گرفته است. او همچنانکه در ماه های نخست ریاست جمهوری دور اولش میدان مانور گسترده ای برای مذاکره با ایران داشت در ماه های نخست دور دوم ریاست جمهوری اش هم می می تواند ابتکار عمل را به دست بگیرد. به خصوص اینکه نتانیاهو سرگرم انتخابات پارلمانی در اسرائیل است و تا تشکیل دولت جدید در اسرائیل تنها چند ماه باقی مانده است.

 اگر مقامات جمهوری اسلامی از این فرصت مذاکره با ایالات متحده به بهترین صورت ممکن استفاده نکنند توان رئیس جمهور آمریکا برای پیشبرد ایده گفت و گو با ایران هدر خواهد رفت و فشارهای داخلی و خارجی علیه وی افزایش خواهد یافت. دولت آینده نتانیاهو آنچنانکه روزنامه هاآرتص در ماه پیش گزارش داده کابینه جنگ نام دارد و دولت یکدست تر از قبل و آماده نبرد با ایران خواهد بود. لذا حتی اگر آمریکا و کشورهای اروپایی بتوانند مانع جنگ اسرائیل علیه ایران شوند اما باید در ما به ازای این روند تحریم های فلج کننده را پیش ببرند.

 مقامات جمهوری اسلامی بهتر است شرایط را بهتر رصد کنند. اوضاع خاورمیانه به هیچ وجه به نفع آنها نیست. حماس امروز دیگر علاوه بر ایران ترکیه و مصر را به عنوان حامی خود می بیند. در سوریه دیر یا زود تحولاتی رخ خواهد داد. کشورهای عربی علیه ایران متحدتر از قبل هم شده اند و بسیاری از این کشورها تمایل دارند پرونده هسته ای ایران همچنان بلاتکلیف و اختلافات تهران و واشنگتن حفظ شود. نشستن در انتظار رویدادهایی مانند بحران اقتصادی در اروپا و تن دادن غرب به مذاکره با ایران هم رویاپردازانه است. بحران مدیریت و اقتصاد ورشکسته نیز امکان اقتصاد مقاومتی را از بین برده است. تحریم ها هنوز به مراحل حساس خود نرسیده اند اما اقتصاد و معیشت ایران را به طور کلی تحت تاثیر خود قرار داده اند. اوباما چند ماهی می تواند برای مذاکره با ایران مانور دهد. واقعیت این است که دست غربی ها در این مذاکره بالاتر است و ایران فرصت سوزی کرده و مذاکره در موضعی نابرابر صورت خواهد گرفت. اما همین هم خود غنیمتی است. واقع بینی می گوید وضع را نباید بدتر از این کرد. تحریم های فلج کننده می توانند ایران را تا ده ها سال از رقابت جهانی عقب بیاندازند. تشدید این مجازات های سنگین می تواند باعث مرگ هزاران ایرانی شود. همین امروز بیماران هموفیلی به خاطر کمبود دارو در معرض معلولیت قرار گرفته اند. بسیاری از بیماران کشور از کمبود دارو رنج می برند. داروی هپاتیت بی در بازار کمیاب شده است. وضع دیابتی ها هم به همین صورت است. رئیس کمیسیون بهداشت مجلس از ورشکستگی بیمارستان های کشور و امکان تعطیلی آنها سخن گفته است.

 اگر جنگ هم شود وضعیت بدتر خواهد شد. با کوچکترین جنگی ، ایران در معرض خطر قرار خواهد گرفت و شکاف های انباشته شده در سایه حکومت جمهور اسلامی به خصوص در هشت سال اخیر گسترده تر خواهند شد و کشور در معرض فروپاشی قرار خواهد گرفت. اسرائیل تمایل دارد با بمباران گسترده ایران ده ها سال ایران را به قهقرا ببرد. واقعیت این است ایران شاید بتواند در برابر این حملات تا اندازه ای مقاومت کند اما این مقاومت ایذایی است. این جنگ احتمالی جز ویرانی برای ایران دستاوردی در بر نخواهد داشت.

 انتخاب کنید با نتانیاهو یا علیه او

 نتانیاهو زخم خورده است. او از تشکیل کشوری مانند فلسطین عصبانی است. نخست وزیر اسرائیل از بحران استقبال می کند و بعد از تشکیل کابینه اش فشار را بر آمریکا برای همراهی در حمله به ایران افزایش خواهد داد. آمریکا از هم اکنون تا ماه مارس به ایران مهلت داده تا با آژانس همکاری کند در غیر این صورت پرونده هسته ای ایران را به شورای امنیت ارجاع می دهد. این خود می تواند تعبیری از تعیین خط قرمز باشد. کنگره آمریکا هم در حال تدوین تشدید تحریم هاست . صادرات نفت ایران به ژاپن و ترکیه شدیدا کاهش یافته و این روند از افزایش بحران های اقتصادی در آینده نزدیک خبرخواهد داد. مقامات جمهوری اسلامی اکنون باید تکلیف خود را مشخص کنند. مقاومت آنها در برابر مذاکره با آمریکا به تقویت مواضع نتانیاهو در منطقه منجر خواهد شد. نتانیاهو در شرایط آرام و بدون تنش مجبور است در برابر پروسه صلح در خاورمیانه پاسخگو باشد اما در شرایط بحرانی می تواند از این پاسخگویی فرار کند. یکی از محورهای ایجاد بحران در نظر او وخیم تر شدن پرونده هسته ای ایران است. به خصوص اینکه او خط قرمز خود را مشخص کرده و برخورد با ایران را به بهار و تابستان موکول کرده است. او اگر کابینه جنگی اش را تشکیل دهد یک بار دیگر بحث حمله به ایران جدی تر از قبل طرح خواهد شد و بازنده این بحث جمهوری اسلامی است. اما اگر پرونده هسته ای ایران به سمت مذاکره پیش رود اسرائیل یک بار دیگر برای حمله به تاسیسات ایران تحت فشار قرار خواهد گرفت و مخالفت ها چه در داخل و خارج از اسرائیل افزایش خواهد یافت .

 برخی اعتقاد دارند مقامات جمهوری اسلامی از جنگی محدود استقبال می کنند. طبق این تحلیل استقرار دولت بحران زایی مانند نتانیاهو در جهت خواست جمهوری اسلامی است اما اگر بر فرض چنین تحلیلی درست نباشد این پرسش مطرح است آیا مقاومت نظام در برابر مذاکره با آمریکا و حل پرونده هسته ای بازی در زمین نتانیاهو نیست؟ آیا دولت اسرائیل با این اصرار ایران میدان مانور گسترده ای برای تداوم راهبرد خود و مخالفت با پروسه صلح و زمینه سازی برای حمله به ایران نخواهد داشت؟ به خصوص اینکه نخست وزیر اسرائیل برای مرهم نهادن بر زخم خود نیازمند یک حرکت بزرگ است. شاید این حرکت بزرگ حمله به ایران باشد. زمان آن رسیده است مقامات جمهوری اسلامی مشخص کنند با نتانیاهو هستند یا علیه او؟

مطالب مرتبط

ایرج سبحانی، استاد علوم پزشکی دانشگاه کرتی پاریس، فرانسه


در سال‌های اخیر، نظم بین‌الملل که روزگاری بر پایه احترام به قواعد و گونه‌ای اخلاق جمعی بنا شده بود، با بحران بی‌سابقه‌ای مواجه شده است. نه تنها ارزش‌های مشترک مانند حقوق بشر، دموکراسی و حاکمیت قانون تضعیف شده، بلکه نهادهای جهانی که وظیفه‌ی پاسداری از این ارزش‌ها را داشتند، به شدت مورد بی‌اعتمادی و تردید قرار گرفته‌اند.

جمال کنج*

وقتی آن حسابرسی فرا برسد، مورخان مسیر را ردیابی خواهند کرد که نشان می‌دهد چگونه قوی‌ترین ملت روی زمین اجازه داده است قدرت نظامی و سیاست خارجی‌اش برای خدمت به یک کشور خارجی برون‌سپاری شود

مطالب پربازدید

مقاله