نقش هاشمی در آینده ایران

تمایل هاشمی یا خواست ما ؟

کسانی که در عرصه سیاست ایران هستند باید به این نکته توجه داشته باشند که مشکل آقای رفسنجانی با دولت فعلی بر سر اصول نیست بلکه بر سر قدرت است. پس اینکه ایشان مایل است چه نقشی در آینده ایران بازی کند و اینکه ماها می‌خواهیم ایشان چه نقشی داشته باشد دو خواست متفاوت است.

هاشمی رفسنجانی می‌خواهد در آینده سیاست ایران نقش موثری داشته باشد، اما اینکه ما چقدر مایل هستیم او دخیل در سیاست ایران باشد و چه تفسیری از او داریم با تمایل او در نقش داشتن در آینده سیاسی ایران متفاوت است.

من فکر می‌کنم در شرایط فعلی نباید زیاد به دست و پای آقای رفسنجانی پیچید و باید به او یا هر کس دیگر که بتواند این پروسه را تسریع کند که مملکت به آن حداقل‌هایی که نیاز دارد، برسد؛ کمک کنیم. یکی از بحث‌ها این است که ازنظر قانون اساسی به آن پایه‌هایی که به رشد جامعه مدنی کمک می‌کند برگردیم و در این راه باید از هر کسی که بتواند کمک کند استفاده کنیم. اما روی آقای رفسنجانی شخصا موضع دارم.

من فکر می‌کنم باید سه شخصیت را در آقای رفسنجانی به تجزیه و تحلیل گذاشت:

اول آقای رفسنجانی که درمقطع انقلاب 57 می‌شناسیم. او یک روحانی سیاسی با کنش‌های اصلاح‌طلبانه است که درباره امیر‌کبیر کتاب می‌نویسد.

دوم کسی که از انقلاب 57 تا سال 1384 می‌شناسیم. در این برش تاریخی، نه تنها ایشان نقش سازنده‌ای برای ایران ندارد بلکه در زمینه توسعه سیاسی بسیار نقش مخربی دارد. وی به مدل چینی در سیاست ایران اعتقاد دارد که در آن دولت کارش این است که اقتصاد را سروسامان دهد اما در زمینه توسعه سیاسی هیچ کاری انجام نمی‌دهد.

سوم آقای رفسنجانی بعد از انتخابات 1384 که باز می‌توان به دو برش انتخابات 84 و انتخابات 88 تقسیم کرد. اگر بعد از کاری که در انتخابات 84 در باره وی انجام شد، او بر روی اصول خود می‌ایستاد شاید وضع در انتخابات 88 متفاوت می‌شد.

اما چیزی که باعث می‌شود او را متمایز از دیگران دانست این است که او نه بر سر اصول، بلکه بر سر قدرت با دولت فعلی مشکل دارد.

کسانی که در صحنه سیاست ایران حضور دارند را می‌توان از این دو زاویه نگریست که چه کسی بر سر قدرت و چه کسی بر سر اصول دعوا دارد. کسانی که بر سر اصول با اینها متفاوت هستند را نیز می‌توان به دو دسته تقسیم کرد برخی مثل آقای خاتمی که ولایت فقیه را قبول دارند و می‌خواهند قسمتهایی از وضعیت فعلی را حفظ کنند. و کسانی هم مانند نهضت آزادی و یا ملی‌- مذهبی‌ها که بنیادا با اینها مخالف هستند.

کسانی که در عرصه سیاست ایران هستند باید به این نکته توجه داشته باشند که مشکل آقای رفسنجانی با دولت فعلی بر سر اصول نیست بلکه بر سر قدرت است. پس اینکه ایشان مایل است چه نقشی در آینده ایران بازی کند و اینکه ماها می‌خواهیم ایشان چه نقشی داشته باشد دو خواست متفاوت است.

من با توجه به مصاحبه آقای رفسنجانی با آرمان معتقدم با اینکه بیش از 30 سال از انقلاب گذشته است اما او هیچ حرف تازه‌ای ندارد. وقتی ایشان در باره آمریکا قضاوت می‌کند، هنوز برداشتش از آمریکا با وجود آمدن و رفتن 6 رئیس جمهور در آمریکا در این سی و چند سال همان است که از اول بود. در زمینه سیاست و اقتصاد هم همینطور است و متاسفانه او حرف نویی برای گفتن ندارد.

در زمینه سیاسی کمی حرف‌های او توسعه پیدا کرده و به نقش مردم بیشتراز قبل اهمیت می‌دهد. اما این که آقای رفسنجانی تا کجا حاضر است با این سازوکارهای دموکراتیک یا نهادهای دموکراتیک کنار بیاید بحثی است که الان نمی‌توان به آن پرداخت.

نکته دیگری که باز در مورد ایشان نباید فراموش کنیم این است که آقای رفسنجانی و آقای بهشتی دو روحانی بودند که بعد از انقلاب اعتقاد داشتند طبقه روحانیت است که باید نبض سیاست و قدرت را به دست بگیرد. و من هنوز در صحبت‌های آقای رفسنجانی آن را می‌بینم که وی نقش فوق‌العاده‌ای برای روحانیت قائل است. اما چیزی که باید آقای رفسنجانی و کسانی که مثل او فکر می‌ کنند بدانند این است که مردم در سی و چند سال که از انقلاب گذشته نگاهشان به دولت، مذهب، روحانیت و نیروهای سیاسی عوض شده است. من تصور نمی‌کنم آقای رفسنجانی علیرغم این همه تغییر نگاه مردم در این زمینه‌ها نظری متفاوت از قبل داشته باشد. او در برخی زمینه‌ها جلو آمده اما نمی‌توان اطمینان داشت که تا پایان راه بیاید.

یک سری مسائل هم وجود دارد که به خودشان برمی‌گردد، مثل برخوردی که با آیت الله منتظری کرد و یا برخوردش با ولایت فقیه که الان زمان نقد و نقادی آنها نیست و در شرایط فعلی نباید منتقد رفتارهای گذشته او بود بلکه باید اجازه داد که تا جایی که می‌تواند کمک کند به این که ایران از استبدادی که گریبانش را گرفته است خلاصی یابد.

درباره اتفاقات اخیر چند تئوری وجود دارد. من فکر می‌کنم در زمینه مسائل سیاسی ایشان پرتحرک‌تر از قبل شده است و با آقای خاتمی و گروه‌های مختلف صحبت کرده است.

بازداشت فائزه و بعد برگشتن مهدی از خارج و بازداشت او را بی‌ارتباط با این مسائل نمی‌دانم. من اصولا فکر می‌کنم از طرف رهبر کوشش می‌شود با رفسنجانی که ضعیف شده و دیگر قدرت الان را ندارد در آینده مصالحه و گفتگو صورت بگیرد. و با بازداشت فرزندانش و طرح یک سری از مسائل، رفسنجانی را به پایین‌ترین حد قدرت برسانند و در چنین زمانی با او مصالحه کنند. چون به هر حال رفسنجانی طرفدارانی هم در سپاه و هم بیرون از سپاه دارد. بخشی از بوروکرات‌هایی که در زمان قدرت رفسنجانی با او کار می‌کردند نیز طرفدار او هستند. رهبری فکر کرده به هر حال رفسنجانی تحرک جدیدی پیدا کرده است و شاید اینها مجبور شوند در آینده با او مصالحه کنند و یا وارد مراودات سیاسی شوند و چون نمی‌خواستند با او در حدی که الان هست وارد گفتگو شوند و با او به جمع‌بندی برسند با طرح برخی مسائل و بازداشت فرزندانش، شروع به تضعیف او کردند.

بازی خوبی که در اینجا رفسنجانی انجام داد بازگشت پسرش به ایران بود که طرف مقابل خیلی تلاش داشت این کار صورت نگیرد و پروژه‌شان دچار آسیب و ناکامی شد. اصولا من فکر می‌کنم رفسنجانی بعد از این ماجراها دیگر رفسنجانی سابق نخواهد بود. یک مقداری سمپاتی از جامعه گرفته و بعضی آدمها نسبت به او کنش‌های منفی پیدا می‌کنند و بیش از هر چیز دولت و رهبر می‌خواهند با رفسنجانی ضعیف مواجه شوند.

الان یک بازی بین آقای خامنه‌ای و طرفدارانش و آقای رفسنجانی درجریان است که باید مسائل را در این چارچوب نگاه کرد : رفسنجانی می‌خواهد وارد گود سیاسی شود اما آنها نمی‌خواهند با پتانسیل فعلی‌اش وارد این گود شود.

چیزی که الان می‌دانیم این است که هاشمی به سمت ریاست‌جمهوری نمی‌خواهد برود اما بحثش این است که اگر در انتخابات آزاد کسی رئیس‌جمهور شود او به عنوان مشاور حاضر است به وی کمک کند. این را در مصاحبه‌اش با آرمان گفته است.

آینده خیلی روشن نیست که او چه نقشی را می‌خواهد بازی کند و آنها چه نقشی را می‌خواهند او بازی کند و وقتی پای دادوستد یا مصالحه با او می‌نشینند حاضر هستند به او قدرت بدهند.

سایت ملی- مذهبی محلی برای بیان دیدگاه های گوناگون است.

مطالب مرتبط

سعید مدنی / زندان دماوند

بی‌تردید تفاوتی ماهوی در دامنه و ابعاد خشونت علیه دانشجویان و دانشگاهیان حامی مردم غزه و طرفدار آتش‌بس در آمریکا با سرکوب دانشجویان در اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» ایران در سال ۱۴۰۱ وجود دارد

رضا خندان / زندان تهران بزرگ

به جرئت می توانم بگویم هیچ حکومتی در تاریخ چنین جفایی نسبت به فرزندان کشورش نکرده است. آن ها مرز وحشی گری، سرکوب و خشونت عریان را جابجا کردند. زندانیانی که ساعاتی قبل، آسیب دیدگان را نجات می دادند، حالا خود، هدف حمله ی نظامیان و مقامات شده بودند

ابوالفضل قدیانی و مهدی محمودیان

لحظاتی را از نزدیک دیدیم که نفس کشیدن در میان آتش و دود و انفجار، خود به یک رویا تبدیل شده بود. زمانی که صدای جنگنده‌ها و بمب‌ها همچون کابوسی بی‌پایان بر سر ما فرود می‌آمد، زنده ماندن تنها آرزویی دست‌نیافتنی بود. هر لحظه ممکن بود صدای انفجاری دیگر، جان هر یک از ما را بگیرد

مطالب پربازدید

مقاله