پیش گفتار
انسان موجودی اجتماعی است و در اثر ارتباط زنده است. یکی از مهمترین دغدغههای انسان تنهائی اوست و انسانهای اولیه جهت رفع تنهائی به مرور دور هم جمع میشدند و به رقص و پایکوبی و حرکات جمعی میپرداختند. به مرور زمان برای این مراسم آئینها با علائم به صورت نماد و سنبل ساختند و سپس آنها را اسطوره کرده و به نسلهای بعدی منتقل کردهاند.
در فرآیند زندگی و شکلگیری نشانه، کلمات و جملات به تدریج نظام نشانهسازی و زبان و گفتمان شکل گرفت و با عبور از زندگی جمعی به زندگی اجتماعی آگاهی و معرفت شناسی تکامل یافت.
به صورت کلی انسان مراحل “اسطوره، عقل و اراده” را به صورت تدریجی و فرآیندی طی کرده است و آگاه به خود و جهان شده است و نیازهای او نیز گسترش یافته است.
یکی از این نیازها، نیاز به عزاداری است که در روند تاریخی از جنبههای فردی به جمعی رسیده و سپس با شکلگیری دولتها به کنترل دولت درآمده و به آن در راستای خواستهای معینی جهت داده شده است.
این نوشتار قصد دارد روند تاریخی آئین عزاداری و نقش دولت را در آن بررسی تبارشناسانه نماید و به شرایط و ویژگیهای آن به صورت تاریخی بپردازد.
عزاداری
“عزاداری به معنای اقامه سوگواری در مرگ کسی، رفتاری برخاسته از فطرت و نهاد آدمی است و ناشی از ضربه روحی شدیدی است که بر اثر از دست دادن عزیزی به انسان وارد میشود. بنابراین عزاداری امری نیست که به توصیۀ اخلاقی یا دستور دینی نیاز داشته باشد، زیرا انسان در برابر هر مصیبتی که طاقت و توانش را رو به تحلیل ببرد، سوگواری و ندبه میکند.
مرگ نزدیکان موجب جدائی همیشگی و خاستگاه دردی عمیق و جان کاه است و از همین رو انسان را به ناله و زاری وا می دارد . (1)
بنابراین عزاداری امری فطری و درونی انسان است و در اثر فقدان عزیزان برگزار میشود و مردم با ابراز همدردی باعث تسکین و آرامش فرد عزادار و بازگشت به زندگی عادی او میشوند.
به مرور زمان عزاداری دارای جنبه جمعی گردید ، کارکرد اجتماعی پیدا کرد و به صورت یک تکلیف اجتماعی درآمد. بعد اجتماعی عزاداری به آن جنبۀ آئینی داده و “جمع” را با “سنت” خاصی تلفیق و به صورت یک آئین منسجم درآورده است (2).
عزاداری و قرآن
در قرآن اشاره به عزاداری نشده است و موردی توصیه یا مطرح نشده است. در فقدان یوسف یعقوب بسیار بیتابی میکند و در اثر گریه نابینا میشود ولی قرآن این دا ستان را به منظور پدیده عزاداری مطرح نکرده است بلکه در فرآیند مراحلی که یوسف به پاکی و مراقبه پرداخته است ذکر میکند. در سنت مواردیکه حاکی از عزاداری ساده و فردی برای فقدان عزیزان باشد ذکر شده است.
عزاداری اساساً با گفتمان دینی همراه نبوده است و در ادیان نقل نشده است که خداوند یا دین مستقیماً از انسانها عزاداری خواسته است.
عزاداری راهی برای رستگاری از راه میانجی بخصوص از فرآیند “شفاعت” و “توسل” مطرح شده است. فرد مؤمن به صورت شور و ابراز احساسات برای منسوبان به دین شفاعت میجوید و در حقیقت به این فرد توسل میجوید تا به بهشت برود. البته توسل از راه دعا نیز بسیار معمول است و رواج دارد.
سوگواری برای حسین«ع» بعلت دردناک و مظلومانه شهید شدن با شدت بیشتری شکل گرفته است و به تدریج به آئینی برای طرح مبارزه و ستم ستیزی پرداخته است و وارد ارائه استقرار عدالت نشده بلکه توسط دولتها به انحراف کشیده است.
عزاداری در ایران
در ایران عزاداری بر اساس نیازهای فردی و جمعی صورت میگرفته است و هر قوم با توجه به سنتها به روش جمعی با علائم خاصی آن را برگزار میکرده است.
به تدریج حکومت شاهان نیز مبادرت برگزاری عزاداری برای حسین«ع» کردند و با دولت آلبویه شروع شد و با اوج و حضیضها در دورانهای متفاوت مواجه شد. در دوره صفویه شیعه مذهب رسمی شد و عزاداری بسیار با شکوه رواج پیدا کرد و احتمالاً با سفر مباشران خارجی به منظور تقویت شیعه در ایران در مقابل حکومت مقتدر سنی ترکیه مبادرت به شبیهسازی سازماندهی و ساختاری کردن عزاداری محرم با مسیحیت پرداختند. میتوان گفت ساختاری کردن عزاداری در دوره صفویان نقطه عطف عزاداری دولتی است.
در دوران قاجاریه بعلت ضعفهای اساسی مبادرت به ایجاد بارگاهها و عزاداریهای با شکوه برای پوشش دادن به ضعفهای خود شد.
در دوره رضاشاه برگزاری مراسم با محدودیتهایی روبرو شد ولی در زمان محمدرضا آزادتر شد ولی کنترل جهت جلوگیری از زد و خورد و درگیریها بین دستجات سینه و زنجیرزنی صورت میگرفت.
فرضیات و تحقیقات دیگری ریشه عزاداری را در گروههای تصوف شامل اهل فتوت، قلندریه و صوفیان صفوی میداند که با تمایل به شیعه مراسم خود را با عزاداری حسین«ع» پیوند زدهاند(3).
نماد و علائم عزاداری
در عزاداری روند توسعۀ علائم و نمادها در دورانهای مختلف بسیار جالب و مهم است و بررسی تبارشناسانه این علائم میتواند ویژگیهای هر دوران را ترسیم نماید.
ایجاد عَلَم، تابوت، نخلبرداری، علامت، سنج و زنجیر،افسانهگویی، قصهخوانی، نقالی، معرکهگیری با پرده و بساط اندازی، مداحی، سقایی، قبصه «تیغ، سپر، گرز، کمان، پتک، یوغ»، سنگزنی، خودزنی، قمه زنی، قربانی، تعزیه، روضهخوانی، وقف کردن، نذورات و خیرات و غیره در دورانهای مختلف برای عزاداری بوده است
در فرآیند شکلگیری علامتها ابتدا مفاهیم و معناها به صورت نظام نشانه سازی و گفتمان ایجاد و سپس برای حمل این معناها به ساخت علائم، نماد و سنبل میپرداختند.
مثلاً سقایی نمایانگر و بازخوانی تشنه بودن یاران حسین در کربلا و بیان «لعنت بر یزید» پس از خوردن آب است.
در بعضی موارد در روند تاریخی کار تلفیقی صورت گرفته است مثلاً قصهخوانی، نقالی، معرکهگیری با پرده و بساط اندازی به مرور با مداحی و نوحه خوانی به سمت تعزیه میل کرده است.
علما و روحانیون گاهی در بعضی دورانها با محتوا یا نمادها مخالف بودهاند ولی این مخالفت جدی نبوده است و به راحتی در مراسم عزاداری ذوب شدهاند. عوامگرائی و تمایل به تخدیر مردم توسط روحانیت یکی از دلایلی است که این قشر کنترل عزاداری محرم را بدست گرفتهاند و در صورتیکه در اسلام عزاداریها به صورت ضرورت، نیاز ساده و فاقد تشریفات برگزار میشود(4).
به طور کلی در روند تبارشناسانه عزاداری به مرور از حالت درونی به بیرونی و شکلگیری آئین و نمایش شده است و دوران ظلم و ستم و امکان بروز به صورت خشم و انتقام از اوضاع متجلی شده است ولی عموماً وارد عدالت نشده است. در این روند به مرور دولتها نیز به کنترل و ساختاری کردن آن مبادرت ورزیدهاند. در فرآیند مالکیت و سلطه بر مردم توسط حاکمان، پدیدههای ”قدرت و ثروت” مهم است ولی حفظ و تداوم آن بسیار مشکل است لذا به پدیده “معرفت” جهت انحراف و کنترل مردم نیاز است و مراسم، یادبودها و آئینها نقش بسیار مهمی در این روند ایفاء میکنند.
بررسی تبار شناسانه مفاهیم “قدرت و دانش” (5)و تلفیق آن با واژههای ذکر شده روند تاریخی تکامل و توسعه عزاداری در دورانهای مختلف را روشن خواهد ساخت.
در دوران اخیر سازماندهی ساختارها و ایجاد دانشکده و سازمانهای پرورش مداح نقش بسزائی در استفاده از عزاداری بوده است.
تبارشناسی محتوای عزاداری
واژههای” گناه، توبه، اعتراف، عبادت و مراقبت” بار معنایی عزاداری را حمل میکنند و در دورانهائی که ظلم و بیعدالتی به اوج میرسیده و فضای مناسبی پیدا میشده است واژههای “خشم و بیزاری” نیز به آن اضافه میشده است. بروز بیزاری به صورت شور وارد مرحلۀ عدالت نمیشود و در مراسم عزاداری بحشی از عدالت مطرح نمیشود. بنابراین بررسی تبارشناسی این واژهها در روند دولتها و ساختاری کردن آنها به بررسی عزاداری کمک بسزائی میکند.
تبیین انحرافی واژه گناه بخصوص توسط مفسران قرآن و ورود به توبه به مسخ انسان منجر شده است. در نظام مسیحیت فرد با اعتراف به گناه قصد پاک شدن دارد ولی نظام دینی با روشهای مختلف نظیر اخذ نذر، قربانی و پول فرد را با روش فیزیکی پاک میکند و نقش واسطه در این روند مهم است.
در قرآن فرآیند پاکسازی”توب، اواب، منیب و انابه” را بسیار زیبا بیان کرده است که یک فرآیند مستمر پاکسازی جسمی، فکری و روانی است(6) ولی تفسیر آن در قالب گناه و اعتراف نزد واسطهها پاک کردن آن به صورت فیزیکی بسیار انحرافی و ضد انسانی است.
در نگرش سنتی گناه و اعتراف دو روی یک سکهاند که با توبه پاک میشود ولی انسان با سعی و خطا زندگی میکند، اصلاح میکند و رشد میکند و این یک فرآیند پاکسازی است )مفهوم اوب که در واژههای مختلف توبه، اوّاب، منیب و انابه آمده است( ولی روشهای سنتی فرد را آگاه به خطا و اصلاح نمیکند.
در ساختار قدرت فرد را مجبور به اعتراف کرده و سپس او را به هر نحو که میخواهند هدایت میکنند. در فرآیند “قدرت_ دانش” که به صورت یک نظام بهم تنیده شبکهای است دولت رفاه مدرن قصد دارد افراد را به اعتراف و مراقبه وا دارد ولی اگر از این هدف دور شود این کنترل جهتدار شده و به ضرر انسان مدرن خواهد شد.
اگر اعتراف جنبه سیاسی و ساختاری برنامهریزی شده بگیرد باعث سلب آزادی از انسان میشود و در حقیقت به حالت اجبار درمیآید و از فرد میخواهند که به موارد خواسته شده اعتراف نماید.
فرآیند اعتراف و مراقبت یا اصلاح دو وجه دارد:
-
مراقبت شخصی
در این وجه فرد طی یک فرآیند همیشه جاویدان به خطا پی میبرد و مبادرت به بازنگری و اصلاح مینماید
-
مراقبت اجتماعی
در این روش فرآیند نظام تنبیه، مراقبه و کنترل در یک شبکه بهم تنیده در نظام دولتهای مدرن اجرا میشود و افراد جامعه را به سمت تطابق با سیستم مینماید(7).
دولت مدرن با جامعه سر و کار دارد و امور تولید، اقتصاد، روابط ساختاری، امنیت، سلامتی، تنظیم روابط جنسی و جمعیت در قالب مقررات به نفع منافع ملی و افزایش بهرهوری هدایت میکند. هدف دولت مدرن سلطه، کنترل فردی، سرکوب یا توسل به خشونت به بهانه منافع ملی نیست بلکه نظارت، کنترل، هدایت و مراقبت روش زندگی است که توسط خود مردم اجرا میشود. به عبارت دیگر کار دولت مدرن بازبینی رفتار مردم با توجه به دادهها و هدایت سازمان یافته آنها در ساختارهای انضباطی است.
این فرآیند با حکومتهای استبدادی بخصوص ایدئولوژیک تفاوت اساسی دارد. حکومتهای مستبد و یا دینی از اعترافات در جهت تحکیم قدرت خود استفاده کرده و روش زندگی را برای جامعه با مداخله تعیین میکنند. دولت مدرن برای اجرای قدرت ایجاد نشده است بلکه بر اساس رابطه حق شهروندی ساری و جاری میشود(8).
این قدرت از نوع شبکهای است و برای همه افراد، سازمانها، نهادها و ساختارهای مدنی مهیا است و بر اساس نوع سازماندهی خود همه از آن استفاده میکنند.
این نوع “قدرت _ دانش” در دوران پسا مدرن بسیار مطرح و مدنظر قرار گرفته است و توزیع قدرت به طور متناسب میباشد.
در ایران حلقۀ اتصال اعتراف به دولت به صورت عام در “عبادت آئینی” متجلی میشود. نماز جماعت، دعاهای کمیل و توسل، حج و برنامههای روز قدس و برائت مسلمین، رمضان و شهادت علی، عزاداری ایام دهه اول محرم، و سایر موارد از این قبیل که عموماً جنبۀ نمایشی دارد. وقتی آئینها جنبۀ نمایشی پیدا میکند جمع حاضر سنت آئینی را با آهنگ و ریتم هارمونیک احساسات و غم خود را بروز میدهند. گاهی این نمایشها جنبۀ تنبیهی دارد و به صورت حالت درد و رنج تجلی پیدا میکند و شدیدتر و پرشورتر میشود تا امکان بخشش و توبه بیشتر شود.
در عزاداریها عوامل نماد و سنبل، داستان واقعه و شخصیتها به صورت قهرمان مقدس میشوند و همراه جمع هستند و مردم به آنها توسل میجویند و تقاضای شفاعت از آنها را دارند.
عزاداری در ایران همیشه در زندگی مردم حضور داشته است و با مردم زیسته است.
دولتها عموماً دین را از طریق عزاداری وارد زندگی مردم کردهاند و اهداف و شعارهای خود را در قالب آئین عزاداریها به مردم منتقل میکنند.
گرایش شیعه علیرغم اینکه در فرآیند تاریخی ایدهآلیسمتر از گرایش تسنن بوده است ولی بعضاً تاکید خوبی بر ظلم ستیزی داشته است.
اگر در دورانی از تاریخ ظلم زیاد بوده است خشم و حالت انتقام در عزاداریها بروز پیدا کرده است و در نهایت به صورت بیزاری نمود یافته است و وارد مرحله عدالت طلبی نشده است.
هدف عزاداری در شیعه رستگار شدن است ولی آن را از راه میانجی و تقاضای شفاعت درخواست میکند. توسل به حسین«ع» راهی برای رستگاری در آخرت است. عبادت و دعا نیز همین کار صورت میگیرد.
بیزاری در عزاداری نیز بیان ناراحتی از ستمی است که به شخصیت قهرمان وارد شده است. ظلم و ستم به صورت خشم و شور به صورت بیزاری متجلی میشود و در عزاداری نمایان میشود و اگر در دورانهای تاریخی نیز وجود داشته باشد بروز مییابد و اگر با تحلیل درستی همراه نشود امکان دارد به حرکات خشونتآمیز منجر شود ولی الزاماً به عدالت منجر نمیشود زیرا روال و فرآیند درستی را طی نکرده است. بسیاری از حرکات کور در مبارزات ناشی از همین حالت بوده است. حس بیزاری اگرچه جایگاه درونی در فرد دارد ولی در مراسم جمعی و آئینی تبلور نمود و جهت مییابد و لذا به مراقبه و اصلاح خود منجر نمیشود زیرا فرد “خود” نیست و از طریق میانجی و توسل با روش عزاداری قصد رستگاری و آزاد کردن احساسات خود را دارد.
یکی دیگر از دلایلی که بیزاری در عزاداری به مسیر درست اصلاحی هدایت نمیشود این است که در بیزاری به ظلم و ستمی که از یک جریان به شخصیت قهرمان خاص اعمال شده است صحبت میشود و شاخصهای این جریان به صورت (یزید و یارانش) به صورت نماد ظلم و ستم درمیایند و هر سال بیزاری از آنها بدون بازخوانی و به روز کردن واقعه صورت میگیرد.
وقتی به فرایند یگانگی جمع با سنت و شکلگیری آئین عزاداری نگاه میشود متوجه میشویم که اصلاح فرد محور نیست و فقط افراد با بروز احساس درد و اندوه و گریستن برای شخصیت مظلوم به نوعی آرامش و تخلیه ظاهری میرسد و اینکار را فرد شخصاً انجام نمیدهد بلکه در یک مراسم و آئین جمعی و ساختاری شده انجام میدهد.
علما و روحانیت اگر چه در دورانهای تاریخی بعضاً به صورت فردی با بعضی از نمادها و سنبلها مخالف بودهاند ولی نه تنها به مبارزه با آن به طور جدی و جمعی و ساختاری برنخواستهاند بلکه به سرعت جذب آن شده و رهبری و هدایت آئینها را بدست گرفته و جهت گرفتن اشک و گریه به بازخوانی انحرافی واقعه عاشورا مبادرت کردند(9). سیستم روحانیت که خود از فقه ایستا پیروی میکند به راحتی عزاداریها را از نظر محتوایی مدیریت کردند و هر ساله طلبهها را جهت عزاداری به نقاط مختلف کشور بسیج میکنند.
پیوستن روحانیت و دولت(قدرت و معرفت) در برگزاری مراسم عزاداری با روش و محتوای ذکر شده و به صورت سازماندهی شده نقطه اوج این حرکت میباشد و مردم را از کار و زندگی و تفریح آزاد و در این مراسم آئینی بسیج میکنند.
در سالهای اخیر ایجاد مراکز حرفهای برای تربیت مداح به منظور شور و آهنگ بخشیدن به مراسم عزاداری بسیار متداول شده است و تغذیه مداحان توسط روحانیت و دولت باعث بدستگیری عمده مراسم عزاداری شده است.
دولتها ضعف و شکست خود را در پشت فرآیند برپائی نمایشی عزاداری پنهان میکنند و با این روش خشم و انتقام مردم را تغییر جهت میدهند و بیزاری آنها را بنحوی کاهش و آرام میکنند و این بیزاری از یک دشمن فاسد، ستمگر و پست است که علیه امام مردم با بیرحمی و قساوت بر خورد کرده است ولی این واقعه هیچوقت بازخوانی نمیشود، در حقیقت فرآیند بیزاری را همواره معطوف به یک دشمن قدیمی و تاریخی میکند تا از بحرانها عبور نماید.
بنابراین در یک روند تبارشناسانه عزاداری متوجه میشویم که عزاداری از جنبههای فردی به سمت جمعی و آئینی رفته است و با گفتمان عزاداری به صورت نمادها و سنبلها و مراسم آئینی خاصی درآمده است و فرآیند “قدرت_معرفت” توسط دولتها و روحانیت به سازماندهی و مدیریت آن به منظور جهتدهی به آنها مبادرت کردهاند.
منابع
-
تصوف ایران و عزاداری عاشورا، محمد مشهدی نوشآبادی، نشر آرما، 1396 صفحه 33
-
نظر دورکیهم در مورد عزاداری
-
همان 1
-
تصوف ایران و عزاداری عاشورا، محمد مشهدی نوش آبادی، نشر آرما، 1396 صفحه 33
-
در این زمینه و نقش روحانیت و عزاداریها انحراف محتوای واقعه عاشورا کتب زیادی نوشته است.
-
به کتاب “پاکسازی جسم، فکر و روان” ، حسن پویا، نشر شریف۱۳۹۲ مراجعه شود.
-
به مقالات برداشتهائی از قرآن، سایت ملی- مذهبی، قسمت اندیشه، حسن پویا مراجعه شود.
همچنین به کتاب«روش مدرن خوانش قرآن»، سایت زمانه، قسمت کتابخانه، حسن پویا مراجعه شود.
-
به کتاب “روش مدرن خوانش قرآن، سایت زمانه، قسمت کتابخانه، حسن پویا، فصل هشتم، شناخت قرآن به روش تبارشناسی. بندهای 1 تا 5 مراجعه شود
-
البته با گذار از لیبرالیسم به نئولیبرالیسم دولتها از ویژگیهای دولت مدرن تا حدودی جهت اعمال بعضی اجبارها عدول کرده اند.
-
مثلاً کتاب “روضه الشهدا” ملاحسین کاشفی و مشابه آن و برای مطالعه بیشتر به کتاب واقعه حسینی از آقای مطهری مراجعه شود.