پس وقت تقسیم جهان من کجا بودم[1]
مقدمه:
بازتاب گسترده گزارش گور خوابها به خصوص پس از نامه آقای اصغر فرهادی موجب شد تا باردیگر افکار عمومی نسبت به عمق نابرابری و فقر نادارها و فقرای شهری حساس شود.در این میان واکنش مسئولان و مقامات مربوطه از رییس جمهور تا شهردار تامل برانگیز بود.به ویژه آنکه همه آنان گویی برای اولین بار است با چنین پدیده های اجتماعی که بازتاب نابسامانی و کژکارکردی دستگاههای مسئول است مواجه شده اند. شاید حتی اگر به یمن وجود رسانه های مجازی نبود گزارش روزنامه شهروند نیز مثل صدها گزارش دیگر به فراموشی سپرده میشد و مسئولان امر را ناچار به موضع گیری صریح و علنی نمیکرد. اکنون همه میدانیم که جامعه ایران به دلایلی با آسیب های اجتماعی جدی مواجه است و بی خانمانی را نیز باید در فهرست بلند بالای معضلات اجتماعی قرار دهیم. بی تردید بی خانمانی امروز آغاز نشده ، اما تنها به مدد رسانه های اجتماعی امروز میتوان از آن پرده برداری کرد و راه را بر انکار آن بست. بی خانمان ها گروهی از آسيب ديدگان اجتماعی هستند که فاقد كار، خانوادة و سرپناه هستند و در برابر هر حادثه یا شوک غیر منتظره ای از جمله بارش برف و باران یا بيماری به شدت آسیب پذیر هستند.
مثل بسیاری دیگر از آسیب دیدگان اطلاعات دقیقی درباره تعداد بی خانمان ها در کشور در دسترس نیست اما گزارشهای پراکنده نشان میدهد در بسیاری از شهر های بزرگ از جمله مشهد، اصفهان، شیراز ، اهواز، بندرعباس، … بی خانمانی وجود دارد. در تهران و طبق آمار ادارة كل آسيبهاي اجتماعي شهرداري از سال 1383تا سال 1386تعداد 4516نفر بي خانمان و 3480 نفر متكدي ساماندهي و شناسايي شده اند كه اين تعداد هم شامل افراد بيخانمان و متكدي و هم شامل افراد معتاد خياباني میشود(ادارة كل آسيبهاي اجتماعي، 1386). همچنین در طول 12ماه سال ،1387تعداد 4811نفر به عنوان بيخانمان در مركز اسلامشهر پذيرش شده اند كه 81 درصد آنان مرد، 16.8 درصد زن ،0.9 درصد دختر بچه و 1.1 درصد پسربچه زیر 10 سال بوده اند.با بررسی های به عمل آمده مشخص شد که 21.5 درصد پذیرش شدگان متکدی و 78.5 درصد بی خانمان بوده اند. مقایسه تعداد افراد بازداشت شده در دو دوره مورد اشاره و همچنین آمار جمع آوری بی خانمان ها و متکدیان در فاصله سالهای 1385 تا 1390(مندرج در جدول) نشان میدهد بی خانمانی به سرعت روبه افزایش است.
اگرچه وجود پدیده بی خانمانی در بسیاری از کشورها گزارش شده و برای مثال مطابق گزارش دفتر اسکان سازمان ملل در سال 2008 تنها در هند حدود دو و نیم میلیون نفر در خیابانها و اماکن عمومی ساکن بوده اند ، اما در عین حال این پدیده به عنوان نمودی از نابسامانی اقتصادی-اجتماعی ، کزکارکردی دستگاههای مسئول و آثار سوئ سیاست های اجتماعی و اقتصادی محسوب میشود و حل آن مستلزم اصلاح این سیاست ها و برنامه ها است. نکته مهم در پدیده بی خانمانی افزایش سهم زنان و کودکان است. زیرا زنان و کودکان حتی در شرایط معمول نیز بیش از مردان و جوانان در معرض تهدید هستند. از این رو بی خانمانی جمعیت بیشتری از زنان وکودکان به معنای بحرانی تر شدن شرایط اجتماعی اقتصادی و عدم برخوردای از حمایت کافی گروههای آسیب پذیر میباشد. زنان بی خانمان بدلیل کلیشه های فرهنگی و اجتماعی ويژه خود، و قابلیتهای فیزيولوژيکی متفاوت از مردان، در معرض اسیب های جدی تری هستند، ضمن آنکه همین شرايط امکان بازگشت ايشان به زندگی طبیعی را نیز با مسائل، مشکلات و موانع جدی تر روبرو میسازد. مشکل افراد بیخانمان تنها فقدان سرپناه حداقل نیست بلکه آنان با محدوديتهای غذايی، بهداشتی، اقتصادی، و انواع آسیب های اجتماعی از جمله اعتیاد، روبرو هستند، که سلامت آنها را تهدید و موجب شیوع بیماريهای پرخطری چون ايدز و يا انواع هپاتیت در میان آنها میشود.
به گزارش شهرداری تهران بی خانمان ها اغلب از ویژگیهایی مثل پايین بودن سطح سواد و آموزش (44درصد بیسواد، 44درصد ابتدايی و متوسطه)، پايین بودن موقعیتهای اقتصادی و اجتماعی، اعتیاد (58درصد)، سابقه محکومیت (23درصد)، اختلالات روانی (29درصد)، بیماریهای جسمانی خطرناک، اعم از واگیردار (3درصد) و غیر واگیردار ( 7درصد)، برخوردارند. افراد بیخانمان در تأمین ابتدايی ترين نیازهای مادی و اجتماعی خود ناتوانند و کمترین حمايتهای ضروری اقتصادی، اجتماعی، بهداشتی، امنیتی و روانی از آنها نمی شود.
بی خانمانی چیست و بی خانمان کیست؟
دفتر اسکان سازمان ملل بي خانماني را به دو گروه مطلق و نسبي تقسيم كرده است: بي خانمان مطلق كسي است كه درخيابانها زندگي ميكند و در اثر حوادث مختلف در زندگي در اين وضعيت قرار گرفته است. بی خانمان مطلق هیچ سقفی حتی موقت ندارد. بي خانمان نسبي كسي است كه استانداردهاي اسكان را طبق ضوابط سازمان ملل ندارد و نیازمند حمايت مناسب و كافي برای دسترسي به آب سالم ، اقدامات بهداشتي و امنيت شخصي است. بی خانمان نسبی در پناهگاهها، خانه های نیمه ساخته یا مخروبه ساکن است یا در منزل دوستان يا اماکن موقتی مثل ماشین به سر میبرد.
از زاویه ای دیگر بي خانماني را به مزمن و موقتي تقسيم كرده اند .بي خانمان نسبي يك تعريف جامع از بي خانماني است و شرايط مختلفي را كه ممكن است شخص بي خانمان ساكن پناهگاه یا گرمخانه باشد، پوشش ميدهد و بي خانمان مزمن يك فرد بي خانمان كاملاً تنها و بدون هيچ شبكة حمايتي است با شرايط دشوار كه براي يك تا چهار سال به طور پيوسته در این وضعیت قرار دارد. بي. خانماني مزمن، خاص مناطق شهري و كلانشهرهاست؛ زيرا سبك زندگي شهري ناپايدار و غير شخصي تر است و بسياري از افراد در انزواي اجتماعي قرار ميگيرند و نسبت به اين پديده آسيب پذيرتر ميشوند. حضور افرادي با ظاهر ژوليده، مبتلا به بيماريهاي جسمي ـ رواني و برخي مشكلات اجتماعي در اماكن عمومي شهرهای بزرگ اکنون منظره ای روزمره و عادی است.
بی خانمانی منحصر به مردان یا زنان یا گروههای سنی خاصی نمیشود . سالخوردگان، میانسالان، جوانان، نوجوانان، کودکان، مردان، زنان، دوجنسیتی ها، افراد تحصیلکرده، افراد بی سواد یا کم سواد ، افراد سالم یا بیمار همه در میان گروههای بی خانمان هستند.
اگر بی خانمانی را به معنای « نداشتن اقامتگاهی اولیه در نظر گیریم » در این صورت گروههایی مثل کارتن خوابها و گور خوابها و همه کسانی که حتی توانایی اسکان در مناطق غیر رسمی، زاغه ها، حلبی آبادها و امثال آن راندارند باید در گروه بی خانمان ها قرار دهیم . در عین حال گاه اصطلاح “بی خانمانی پنهان” به کار برده شده که به معنای بی خانمان هایی است که در خانه دوستان یا آشنایان به طور موقت زندگی میکنند.
در مطالعات مختلف به برخی ویژگیهای مهم بی خانمان ها اشاره شده است که از جمله عبارت اند از:
- بی خانمان ها فاقد ارتباط فعال و موثر با جامعه اند و اغلب در انزوا به سر میبرند.
- بی خانمان ها از شبکه روابط اجتماعی محروم اند و به همین دلیل کمتر از سوی خانواده یا دوستان و نزدیکان شان مورد حمایت قرار میگیرند.
- بی خانمان ها فاقد احساس تعلق به مکان یا گروه خاصی از جامعه هستند.
بنابر این در تعریف بی خانمانی میتوان به دامنه ای از تعاریف با معیارهای حداقلی – یعنی افرادی که شبها را در خیابان میگذرانند – تا معیارهای حد اکثری – یعنی افرادی که به نحوی از بی ثباتی در مسکن رنج میبرند، اشاره کرد. افراد بی خانمان را برحسب دشواری وضعیت در سه گروه قرار میدهند:
- اول: افراد بی خانمان آشکار که در پارکها و محیط ها و معابر عمومی دیده میشوند و تعداد آنها روبه فزونی است.
- دوم: افرادی که بی خانمان هستند اما فعلا در منزل دوستان و آشنایان خود زندگی میکنند و لذا در انظار عمومی کمتر دیده میشوند و از آنها با عنوان “بی خانمان پنهان” یاد میشود.
- سوم: افرادی که به دلیل وضعیت اقتصادی و اجتماعی از مسکن موقت برخوردارند و در هر بحران مثل بیکاری بیماری سخت در معرض بی خانمانی قرار میگیرند.
بر اساس گزارشهای موجود گروه اول در شرایط وخیم تری به سر میبرند اما تعداد جمعیت گروه سوم بسیار بیشتر از دو گروه دیگر است و پیش بینی میشود در صورت تداوم رکود حاکم بر بخش مسکن و ادامه سیاستهای نادرست در زمینه الگوی مسکن، این گروه به سرعت به دوگروه دیگر بپیوندند. در عین حال تاکید شده پیشگیری از سقوط گروه سوم به وادی بی خانمانی و عواقب بعدی آن بسیار سهل تر از خارج کردن گروههای دوم و سوم از قعر فقر و نابسامانی و بیماری است. نکته حائز اهمیت آن است که بازتاب گسترده گور خوابها و بی خانمان ها گاه موجب فراموشی و غفلت از وجود کثیری (حدود یازده میلیون نفر) جمعیت و خانوارهایی است که در مناطق اسکان غیر رسمی زندگی میکنند یا به دلیل اجاره نشینی در مواجهه با بیکاری یا از دست دادن درآمد ناچار به بی خانمانی میشوند.
چرا بی خانمانی؟
دلايل و علل بي خانماني را مثل سایر مشکلات اجتماعی میتوان به سه گروه علل کلان و ساختاري ، علل سازمانی و نهادی و علل فردي و خانوادگی تقسيم کرد.
سیاست های کلان دولت در زمینه اشتغال ، مسکن، توزیع درآمد و برنامه های رفاهی و تامین اجتماعی بی شک در بی خانمانی نقش تعیین کننده ای دارد. در شرایط رکود دولت ها به سمت کاهش هزینه های اجتماعی رفته و با خصوصی سازی خدمات اجتماعی، جامعه را فقیر تر کرده و امکان بی خانمانی را افزایش میدهند. از این رو متغيرهاي اجتماعي ـ اقتصادي و سياستهاي دولتي نقش مؤثري در ايجاد و كاهش بي خانماني دارند. عوامل اقتصادي مانند هزينه هاي بالاي زندگي، بی ثباتی اشتغال و شغل هاي كم درآمد و كسادی بازار و در عین حال تورم مسکن مردم را به سوي بي خانماني سوق میدهد. تاکید دولت بر رشد بی کیفیت و تداوم بی توجهی به بخش اشتغال و ادامه سیاست های متمایل به بنیادگرایی بازار و نداشتن سیاست اجتماعی مشخص و مدون که به روزمره گی و انفعال در زمینه مسایل اجتماعی منجر شده چشم انداز افزایش جمعیت بی خانمان را ترسیم میکند.
در سطح کلان باید به نقش ارزش ها و فرهنگ اجتماعی نیز توجه کرد . بی خانمانی هم نشانه و هم معلول ضعف انسجام اجتماعی است. به عقیده دوركيم تضعیف انسجام اجتماعي پيامدهاي آسيب شناختي گوناگوني دارد و در عین حال ميزان بالاي رويدادهاي آسيب شناختی در جامعه نشانة ضعف به هم پيوستگي جمعیت و گروههاي تشكيل دهندة جامعه است. پيوستگي اجتماعي، امكان حمايت اعضاي جامعه را از یکدیگر در وضعيت هاي بحراني فراهم ميكند و از نگرانيها، فشارها و تأثير بحران بر افراد مي كاهد. شهرنشيني، صنعتي شدن و مهاجرت تأثيرات پايداری بر کاهش انسجام اجتماعی دارند که تنها در سایه سیاست های اجتماعی مناسب میتوان از اثرات تخریبی آنها ممانعت به عمل آورد. جامعه ایران تغییرات پر شتابی را تجربه میکند که در مجموع موجب بي سازماني اجتماعي شده است. به گفته “مرتن” در جوامعی كه تأكيد زياد بر موفقيت مادي دارند و ميزان دارايي را معيار موفقيت ميشناسد، ثروت به عنوان يك هدف فرهنگي و اجتماعي شناخته ميشود و اغلب مردم ميپذيرند كه موفقيت، قاطعانه با معيار ثروت و ماديات سنجيده ميشود. در این جوامع از آنجا كه قشر كوچكي در جامعه دسترسي گسترده اي به امكانات و اهداف مادي دارند، و در مقابل گروه وسيع تري دسترسي ناچيزي به شيوه هاي درآمدزا دارند، براي مردم فقير ابزار و اهداف اجتماعي بر هم منطبق نيستند و لذا آنان دچار ناکامی شده و در نهایت برای فرار از این مسابقه نابرابر و بقا ، بی خانمانی را انتخاب میکنند.
در سطح میانه ناتوانی نهادها در ارائه خدمات و حمایت حداقل به کلیه افراد نیازمند از جمله کاهش دسترسي به مراقبتهاي بهداشتي، محدوديت دسترسي به آموزش، نداشتن حمایت کافی در دربرابر فقر، خشونت و سوء استفاده جسمي و جنسي، تبعيض و جداسازي از عرصة عمومي و انزوا، از دست دادن فرصتهاي استخدام و شغل مناسب، كاهش دسترسي به ارتباطات زمینه ریزش افراد و خانوارهای در معرض آسیب و پر خطر را به گروههای بی خانمان فراهم میکند. در این سطح نقش بيمه هاي اجتماعي بسيار حائز اهميت هستند. متاسفانه هنوز مدیران نهادها و دستگاههای مسئول به جای شناخت عینی و واقعی گروههای بی خانمان تنها از طریق نفی وجود چنین پدیده ای یا تقلیل آن به تعداد محدود ، سعی دارند از خود رفع تکلیف کنند و سقف مسئولیت شان پاک کردن چهره شهر از بی خانمان ها و معتادان است، روشی که اکنون به عنوان یک سنت مدیریتی در دولت های مختلف به ویژه دو دولت اخیر تبدیل شده است.
عوامل آسيب پذيري فردي به زمينه هاي خانوادگي و فردي افراد بي خانمان ارتباط دارد. در سطح فردي، فقدان شبكة روابط خانوادگي و خويشاوندي بسيار حائز اهميت است. با وجود شكاف و عدم پيوستگي دائمي يا موقتي با دوستان و خانواده در زمان از دست دادن مكان ثابت براي زندگي ،کمترین حمایتی از افراد ناتوان صورت نمی گیرد. با بی خانمان شدن افراد یا خانوارها آنها بیش از گذشته منزوی میشوند . در واقع وقتي شخصی بي خانمان مي شود امکان دسترسی به خدمات مورد نيازش را از طریق خانواده یا دوستانش از دست ميدهد. در خانواده هاي بي خانمان شبكه هاي حمايتي عاطفي تكه تكه شده و براي حمايت از فرد انسجام لازم را از دست میدهند . كمبود عاطفي و ايمني و نداشتن خانواده مناسب، افراد بی خانمان را با نوعي بيهودگي و سرخوردگي اجتماعي مواجه ميكند
تحقیقات متعدد نقش اعتیاد و سوء مصرف مواد را در بی خانمانی تایید کرده اند. به علاوه با شروع بی خانمانی تمایل به مصرف مواد و ادامه آن نیز افزایش مییابد. به خصوص باید توجه داشت که بی خانمانها بسیار کمتر از دیگر گروههای اجتماعی به خدمات پیشگیری ، درمان و کاهش زیان دسترسی دارند.
تداوم بيخانماني اغلب به درگیر شدن افراد بی خانمان با انواع مشکلات اجتماعی به ویژه مصرف مواد ، تخريب اموال عمومي ، تكدي گري، سرقت ،تن فروشی و دیگر جرایم منجر میشود.افراد بی خانمان اغلب به دليل عدم رعايت بهداشت فردي و انتقال بيماريهاي واگيردار دچار بيماريهاي جسماني و رواني میشوند. از این رو بی خانمانی ارتباط معناداری با کاهش نرخ امید به زندگی بی خانمان ها دارد. همچنین تمایل به خودکشی و مرگ در میان این افراد بالا است. مطالعات نشان میدهد این افراد در معـرض خطـر بـالايي بـراي عفونتهاي هپاتيت و HIVهستند. آمارها در مورد شـيوع اين عفونت ها در ميان افراد بيخانمان بين 8 تا 42 درصد متفاوت است. مطالعـات نـشان مـيدهنـد كـه ارتبـاط معناداري بين سابقه مصرف الكل و مواد مخدر، روابط جنـسي غیر متعارف، سـطح تحـصيلات پـايين، وضـعيت تأهـل نامطلوب )مطلقه و بيوه بودن) و فقر شديد با عفونت HIVبي خانمان ها به ویژه زنان بی خانمان وجود دارد.
در بررسی علل و عوامل وضعیت نابسامان اجتماعی از جمله بی خانمانی میتوان توالی علل را تا میلاد مسیح ادامه داد، می توان نظام پهلوی را به دلیل سیاستهای شبه مدرنیستی و توسعه نامتوازن و اقتدارگرا هدف قرار داد، میتوان به جنگ و آثار مخرب آن بر زیر ساخت ها و مهاجرتهای گسترده اشاره کرد، میتوان سیاست های تعدیل اقتصادی را نشانه گرفت و میتوان برنامه های خانمان برانداز و پوپولیستی دولت احمدی نژاد را محکوم کرد ، اما در نهایت و پس از همه اینها باید به این سئوال نیز پاسخ داد که چرا دولت یازدهم همان سیاست های پس از جنگ را دنبال میکند؟ و چرا در بازهم بر همان پاشنه میچرخد؟
[1] مطلع شعری از سیدعلی صالحی درباره کودکان خیابانی
منبع: ایران فردا