شماره 59 ایران فردا در باره م.م ها است.به همین بهانه و مناسبت به قصد شکافتن مشکل راهبردی م.م در دوره اصلاحات این مقال را می نویسم.
اما داستان چیست؟ اگر چه شاید در تاریخ ما تکراری باشد اما تکرارش نگران کننده است.
اصلاح طلبی به عنوان مشی در برابر انقلاب در میان م. م ها طرفدار دارد و اصلاح هم به معنی اصلاح نظام فقط نیست بلکه اصلاح امور جامعه با هر نوع نظام است که متکی به رای مردم است. در عرف رسمی سیاست ما محافظه کار و اصلاح طلب و انقلابی در روش داریم . انقلاب مخملین هم تلفین اصلاح با انقلاب است که مطرح است. این مقال با این معیار اصلاح طلبی را به کار می برد.
پس اصلاح طلبی م.م ها بنیادین و جامعه محور در هدف با اصلاح طلبی که فقط نظام را اصلاح می کرد فرق دارد. فرق خاتمی و با سحابی مثال بارز این تفاوت است.
مثال در اصلاح طلبی سحابی ایران فدائی اسلام نمی شدو ایران بر نظام الویت داشت.دموکراسی ملی هدف بود.
پس سحابی منافع ملی را به حفظ نظام،اسلام را برای ایران می خواست.خاتمی در هر دو مورد نظام را محور اصلی می گیرد.
اما به دلیل همان مشی اصلاح طلبی راهبردی در سال 1376 سحابی در تعاونی مطبوعات رسما گفت به خاتمی رای دهید که در تیزر تبلیغاتی خاتمی هم است.
از سال 1376در دروه اصلاحات این دو جریان با هم همسایه شدند.
تفاوت م.م با جبهه ملی ایران این بود که م.م ها به درستی می گفتند شما مشی پارلمانی دارید اما بعد از سال 1358 فقط انتخابات را تحریم کردید این بن بست راهبردی شما در همان اغاز راه است. در انتخابات شورای اول تهران تلاش تیم سحابی و سحابی در مجاب کردن جبهه ملی برای دادن لیست برای شورای تهران به جایی نرسید اما م.م ها لیست حداقلی دادند.
م.م ها بن بست آغاز را شکسته بودند یعنی با کاندایدا شدن و دادن لیست و حمایت انتخاباتی از اصلاح طلبان که برایشان هزینه زا هم بود.
اما ایا شکستن بن بست اول و جلو افتادن راهبردی از جبهه ملی ایران پایان کار بود یا موانع را بیشتر می شد؟
در ادامه راه چند مشکل بروز کرد که هر کدام بسیار سخت بودند.که توجه به بن بست راهبردی میانه راه م.م ها را جدی می کند.
- حکومت با تائید و تاکید رهبری نظام م.م ها را خطر قلمداد کرد و ضربه زدن به انها یعنی ضربه خوردن م.م ها شروع شد.که داستانش دیگر روشن است.مرگ هدی و کشته شدن هاله از نکات برجسته این برخورد ها است که شرح مختصر مثنوی مفصلی می شود که هنوز هم ا دامه دارد.
- اما مهم تر این بود که م.م ها برای میدانی روی مین حوادث می رفتند که یک طرفه بود یعنی اصلاح طلبان فقط از م.م حمایت می خواستند وبس. در این مورد مثال فراوان است اما بارزترین ان گفتگوی بود که بهزاد نبوی با سحابی در منزلی یکی از اصلاح طلبان در سال 1385 کرد. نبوی گفت عسگر اولادی رهبر وقت موتلفه اسلامی به ما نزدیکتر است تا شما، چون ولایت فقیه را شما قبول ندارید.وقتی مهندس سحابی در مورد بی اعتنائی عمدی بهزاد نبوی در تحصن مجلس ششم گفت . نبوی گفت: اصلا بی خود برای حمایت از ما آمدید من آمدن شما را قبول نداشتم. سحابی گفت: به در خواست کولائی امدیم. نبوی گفت: او خودسر خواسته است. این خیابان یک طرفه در جنبش سبزهم ادامه داشت به شهادت آمار میزان دستگیری م.م از مشارکتی در جنبش سبز کمتر نیست. اما نقش م.م در این تصمیم گیرها چقدر بوده است؟اگر چه موسوی و کروبی با م.م ها منصفانه تر از خاتمی و تیمش برخورد داشتند.موسوی و کروبی تمایل برای باز کردن فضای تصمیم گیری در میان سبزیان ،برخلاف خاتمی از خود نشان دادند.
- اما مشکل بزرگتر این است وقتی که از مبارزه علنی و مسالمت امیز حرف می زنی در حقیقت نیروی ها را جهت راهبردی می دهی که مسائل خودش را دارد. در جریان اختلاف دانشجویان تحکیم با مشارکتی ها حجاریان دانشجویان را به درس خواندن در برابرکار سیاسی حواله داد. به عنوان یک شاهد و فعال در این دوره بیشترین رابطه و حمایت را بدون منت ما از تحکیم کردیم. اما همین نیروها بعد از دانشگاه اگر کار سیاسی می خواستند بکنند و زندگی هم داشته باشند به کدام حزب می رفتند؟ احزاب اصلاح طلب مانند حزب اتحاد و ….. اما این احزاب چقدر حزب دموکرات، چه میزان اصلاح طلب برای ایران نه حکومت هستند.امروز شاهد ریزش همان نیرو ها هستیم که در استعفا نامه شان می گویند این احزاب حزب واقعی نیستند.جایگاه بخش زیادی از این افراد م.م ها بود اما م.م ها که جریان مجوز دار نبودند بسیاری از این به نگارنده می گفتند که اگر شما مجوز داشتید ما با شما بودیم چون دلمان با شما است.اما سیاست که کار دل نیست فقط.
- بن بست راهبردی میانه راه م.م ها در دوره اصلاحات از این مرحله شروع می شد م.م ها را قانونی نکردند در نتیجه باید م.م ها در زمین اجاره ای دیگران بازی می کرد احزاب اصلاح طلب هم منافع نگرو هم تبار گرا بودند. پس تلاش م.م ها به دلیل فضای که کمک به ساختنش کرده بودند به خودشان نمی رسید. احزاب اصلاح طلب هم در خدمت رشد نیروی سیاسی وفادار به منافع مردم نیستند مگر منافع خودشان و نظام اجازه دهد. از طرفی فشار حکومت به م.م ها ناخواسته تا مرحله ای که به حذف خودشان نرسیده باشد به نفع اصلاح طلبان است چرا که نیروهای آزاد شده به وسیله م.م را این احزاب تحویل می گرفتند یا شکار می کنند در این مورد صدها مثال دارم که مفصل می شود پس م.م ها در مخمصه ای گرفتار می آمدند در فضای که ساخته بودند سهمی مهمی نمی برنند احزاب اصلاح طلب هم نقش فراگیر و مردمی بازی نمی کردند.
- بن بست راهبردی م .م ها در میانه راه در دوره اصلاح طلبی و جنبش سبز خود را نشان داده است.هم نیرو برای اصلاح طلب آزاد کنی اما جریان مزبور راه خودش را برود.هم حمایت یک طرفه بدون التزام از سوی اصلاح طلبان که به اصول ملی و مردمی توجه ای ندارند مگر منافع شان ایجاب کند.
البته این بن بست به معنی ان نبود که همه م.م ها به آن توجه نداشتند اما فشار حکومت و هم بضاعت ناکافی جامعه مانع از تعیین کننده شدن نیروی مستقل در جامعه ما می شود. ضربه به م.م ها هم از سوی حکومت برای مانع سازی برای مهم شدن این نیروی بود.اما نبودن راه حلی عملی نه احساسی ما را به تلاش و هم توجه برای این بن بست می خواند این بن بست فقط برای م.م ها نیست بلکه هر نیروی مستقلی را در بر می گیرد تا این نیروها هم در جامعه مهم نشوند مشکل دموکراسی خواهی پابرجا خواهد ماند.
- اما مهم این است که این بن بست چگونه شکسته می شود؟این بن بست بخش بزرگی از تلاش تغییر خواهانه در جامعه ما را اسیر خود می کند.اگر نیروی اصلاح طلبی یا انقلابی اهل دمکراسی واقعی نباشد باید با ان چگونه برخورد کند چه راهبردی برای تغییرخواهی داشته باشد؟اگر آن نیرو اهل توافق نباشد باید چگونه به روند دموکراسی خواهی که این نیرو وارد ان شده کمک کرد؟اگر از نگاه مستقل مدنی وارد این روند شویم چگونه راهبردی را باید اتخاذ کنیم؟
- مشکل دیگر این است که نا همراهی و اختلاف اصلاح طلبان به خاطر منافع خودشان به جریان موثر و حامی ان هم بر می گردد در درون مجموعه هم اختلاف ایجاد می کند در این مورد تجربه متفاوت م.م ها در نوع حمایت از اصلاح طلبان شاهد مثال است..م.م ها ناچار بودند با وجود نگاه هماهنگ به اصلاحات با جریان اصلاح طلب همراهی کنند این جریان اصلاح طلب هم طیف بندی داشت و هم منافع جناحی اصلاح طلبان تفاوت موضع گیری آنان را باعث می شد که این اختلاف میان اصلاح طلبان، میان م.م ها موجب اختلاف می شد این اختلاف به دلیل نوع رابطه با اصلاح طلبان بود. در صورتی که اگر م.م ها خودشان بازیگر اصلی بودند این نوع اختلاف را نداشتند. شاهد مثال این اختلاف انتخابات 1384 بود که بسیار علنی شد.اما راه حل ارائه شد برای م.م ها در برابر این اختلافات که ریشه بیرونی داشت حق تحفظ افراد بود. حق تحفظ هم در حقیقت پاشیدن سازکار کار جمعی بود. که جریان با هویت را در عمل در دستان جریان های گوناگون اصلاح طلب قرار می داد و از کارائی م.م ها می کاست.همین مشکل باعث شد که عده های در میان م.م ها مانند صابر به کار حزبی منسجم تاکید کنند که عملی نبود و جمعی با کشاندن حق تحفظ در عمل به پراکندگی جریان کمک کنند. در صورتی مهندس سحابی می گفت م.م یک جبهه است سالاد است اگر بخواهد آش شود باید زمان ببرد.اما آنچه واقعیت سیاسی در ایران خوانده می شد این سالاد را دچار مشکل کرد.
- بی گمان این سالاد برای جمع بندی و ادامه راه به حداقل فضای برای ادامه کار دارد که ان را هم اطلاعات سپاه و حکومت مانع هستند..م.م هویت و هم سیاست و هم تشکیلات می تواند باشد اگر تشکیلات را نگذارند که پا بگیرد که تا کنون نگذاشته اند.این هویت وبا محافل سیاسی خودجوش آن را به عنوان رودی کوچک زنده نگه می دارد اما وقتی این نیرو موثر و تعیین کننده می شود که هویت ملی و موضع سیاسی و هم نمود تشکیلاتی داشته باشد.
- این نکات را اول باید به بحث گذاشت بی گمان بدون عجله کاری ،راه حل پیدا می شود منتها یافتن راه حل باید با توجه به تجربه گذاشته باشد.