سید عبدالمجید الهامی

بحران بی آبی و برق

با شروع جنگ ایران،عراق و سوزاندن نخل های منطقه خرمشهر و شط العرب از یک طرف و خشک شدن مراتع و عدم کشت و زرع بعلت مهاجرت مردم منطقه به مناطق دیگر باعث خشک شدن باغات و زمینهای کشاورزی و بلااثر ماندن آنها و تبدیل به زمینهای بایر شدند
با پایان جنگ و طرح های دولت سازندگی این بلای خانمان‌سوز بیشترین آسیب را به این منطقه واردنمود. عدم اهتمام به عمران منطقه غرب خوزستان بنابه تصمیم شورای عالی امنیت و دولت،و تبدیل زمینهای کشاورزی مناطق اهواز به مناطق نیشکر و عدم اتمام این طرح ها به ایجاد یک سرزمین برهوت بدون کشاورزی منجر گردید.
کشف حوضچه های نفتی در منطقه هور العظیم و دارخوین و شادگان برای تسهیل رفت و آمد و دسترسی به آن حوضچه ها تمامی پوشش گیاهی این مناطق را خشکاندند تا به کشف و استخراج نفت اقدام نمایند که معضلی بر معضل دیگر منطقه شد.
عملیات سد سازی از سال ۶۸ در دولت سازندگی و اصلاحات شروع و پیگیری و خانه خرابی برای منطقه خوزستان و مردم این منطقه به بار اورد. بروی رودخانه کارون چهار سد بزرگ علاوه بر سدهای قبلی ساخته شد. بر رودخانه های جانبی و متصل به کارون هم سدهای دیگر احداث شد و سعی گردید نگذارند آب از بالا دست به منطقه دشت و جلگه خوزستان بیاید.
به بهانه اینکه اصفهان،کرمان،یزد،قم،کاشان آب ندارند،منطقه خوزستان را بی آب کنند، تالابها، مردابها،برک ها،رودهاوحوضچه ها را خشکاندند از نابخردی که فقط از دولتمردان ناکارامد به عمل می‌آید.
اینکه زاینده رود آب ندارد و باید آب کوهرنگ به آن سرریز کرد از ادعاهای است که هیچ متخصصی به آن تن نمی دهد چونکه اکوسیستم و اکولوژی منطقه خوزستان نابود می شود.
چه کسی یا کسانی طرح و ایده احداث صنایع ذوب آهن،فولاد،ودیگر صنایع پر مصرف آب را در اصفهان بیابانی وبی آب داد، تا۱/۳حق ابه یک رودبه سرد کردن کوره های آن اختصاص یابد آنهم آب شیرین و شرب کمیاب در ایران که جایگزینی با این اوضاع و شرایط برای آن متصور نمی باشد. در صورتی که اگر صنایعی مانند ذوب آهن، فولاد، درکنار دریا احداث می‌شد وباید هم می‌شد،از آب دریا برای سرد کردن آنها استفاده می گردید. اینکه برای باغات اصفهان، یزد، کرمان، رفسنجان، کاشان، قم، سمنان،باید از حق آبه دشت خوزستان برداشت کرد و اقلیم پایین دست خوزستان به خرابه تبدیل شود و مردم آن گرفتار معضلات ریزگرد و انواع بیماری‌های لاعلاج و سرطان زا و بانی مرگ سفید در منطقه شود از اعمال غیرعقلانی است.
تک محصولی بودن اقتصاد مملکت و اتکای به نفت و اهتمام به کشف و استخراج و فروش آن و غارت و تاراج سرمایه ملی، همگی، دربوجود آوردن این فاجعه نقش داشتند.
دولت های جمهوری اسلامی طرح های متعدد در سنوات گذشته به تصویب رساندند تا ترتیب انتقال آب بالا سر رودخانه کارون به مناطق مرکزی را تثبیت نمایند.تا آب کارون را به مناطق بالاسر یعنی اصفهان کرمان یزد و اگر هم امکان آن شد به سمنان برسانند.
البته از دید زعما قوم مناطق پایین دست آب به آنها نرسد مشکلی نیست چون آنان ایرانی نیستند بلکه اعراب مهاجرند دخلی به ایرانیت هم ندارند. طنز مسئله آنجاست که بالاسرها برای مایملک دیگران که بسرقت رفته با یک دیگر جنگ دارند و هر روز تظاهرات و اشوب راه می اندازند و نمایندگان انتصابی شهرها و استان آنها هم اعتصاب و استعفا راه می اندازند.
ما بارها گفتیم که این امر محیط زیست و اکوسیستم مناطق جلگه ی خوزستان را به خطر می اندازد و باعث ایجاد بحرانهای امنیتی در این منطقه می گردد و سبب ساز آسیبهای فراوان و تسری امراض سرطانزا در این ناحیه می گردد.
عدم مدیریت و مدیریت منطقه ای و امیال شخصی نهایتا به ایجاد ناامنی و به گسترش بلوا می انجامد که یحتمل امنیت ملی و تمامیت ارضی ایران را بخطر می اندازد.
فشار و محرومیت برای منطقه و مردم و محروم کردن آنها از مواهب خدادادی که هزاران سال جاری و ساری بوده جهت امیال شخصی و منطقه ای از اعمال غیر استراتژیک است که آینده ایران را به خطر می اندازد. این عمل غیر عقلانی در آینده وقتی فشار را بر یک سو بیاورد و سبب ساز ناهنجاریها گردد به آینده ای ناکجا آباد منجر می شود.
البته تعجب و حیرت برانگیز است که این تصمیمات نابخردانه از امیال کدام انبان می تواند بطراود که نگاه راهبردی ندارد وبدبختانه عاملی برای برهم زدن وحدت وتمامیت ارضی ملی است.
در طول پنجاه و پنج سال گذشته که آب تصفیه و شرب در خوزستان راه اندازی شد آب روستاها و شهرک ها و بخش داریها و حتی بعضی شهرها که در وسط دشت بیابانی و گرم خوزستان قرار دارند و بر سرگذر جاده ترانزیت اهواز ماهشهر و امیدیه هستند و نزدیک رودخانه های مارون، کارون، زرد، زهره و دز و کرخه سدهای بزرگی هم بر این رودخانه ها احداث شده و جدیدا هم لوله آب تصفیه مرکزی از نزدیک آنها می گذرد محروم از آب شرب وسالم هستند.

از قدیم الایام این منطقه مرکز بزرگترین منابع و معادن و چاه های نفت و گاز ایران بوده و الان هم قسمت اعظم نفت و گاز ایران از اینجا استحصال و استخراج می شود و بزرگترین ایستگاه های مارون نفتی در آنجا قرار دارد. هر کدام از این مارون ها و ایستگاه ها نفتی هم آب لوله کشی تصفیه دارا هستند، اما همانند غریبه ها و محرومان غیر ایرانی با آنها رفتار شده و از انان امکانات بهداشتی دریغ گردیده است.
مشکل این منطقه و مناطق دیگر مشابه این است، که از دید مرکزنشینان و غیرعربها که مدیریت استان و مراکز و ادارات مربوطه و مسئوول در هر دولت و نظام را داشته اند این است که این مردم ایرانی نیستند و ستم مضاعف را در حق آنان روا و اجحاف نمودند و کوچکترین اعتراضی هم با سرکوب خشمناک از سوی دولتیان و حکومتیان ابراز شده است.
این درد لاعلاج تمام مردم عرب و غیرعرب منطقه خوزستان است. از ایذه و مسجد سلیمان، شوشتر، دزفول، اندیمشک، رامهرمز، بهبهان، ماهشهر، امیدیه، آبادان، شادگان، خرمشهر، هویزه و سوسنگرد این اعمال تبعیض آمیز نسبت به آنان اعمال شده است که هیچ مسئول و سیاست مدار حکومتی در فکر رفع این معضل استراتژیک نیست.
بیگانگان بر این گسل ها و شکاف های قومی و منطقه ای و تبعیضات اقتصادی و اجتماعی و فقر ناشی از آن سرمایه گذاری می کنند تا وحدت ملی مردم منطقه که از ازمنه قرون وجود داشته را نشانه بگیرند و استفاده خود را با ایجاد سیاست استعماری ببرند. تبعیضات قومیتی و زبانی و دولت و ملت یکسان ساز دوره پهلوی، سیاست فقر وناداری جمهوری اسلامی که کلید زده شده، باعث فراری دادن مردم منطقه می شود. با طرح های استعماری عهد دولت رفسنجانی و خاتمی که کلید خورد همراه شد تا مردم نقاط دیگر کشور را جایگزین مردم منطقه شوند.
آیا عقل سالم در نزد مرکز نشینان وجود دارد تا علاج واقعه را قبل از وقوع چاره نمایند. یا سیاست پادگانی مرکزنشینان نسبت به مردم پیرامون، غیر مرکز نشین یا اقوام غیر فارس زبان باید اعمال شود. از شواهد و قراین و نمونه های پیشین اینطور بر می آید که تفکر سالمی برای این درد لاعلاج در نزد مسئولان کماکان و کمافی السابق وجود ندارد و درب بر همان پاشنه سیاست چماق وپادگانی می چرخد.
جریان وحوادث شهرها و روستاهای خوزستان داستان مستمر یکصد سال اخیر این منطقه است قصه اشک ریز استان خوزستان بعد از برآمدن نظام مرکزنشین ومستبدنشین ایران است. تمام توجه ها به مرکز و پایتخت واطراف آن تا مرکز کشور است. پیرامون فدای مرکز ثقل نظام سیاسی وفدا شدن مردم واقوام حاشیه برای مرکزنشینان فارس زبان است.
قصه غارت منابع و نرسیدن مواهب ومنافع این ثروت خدادادی به مالکان اصلی آن، مردم منطقه است. بخشش این ثروت وامکانات به مردمی که هیچگونه ارتباط وتعلقی به این ثروت و سرزمین ندارند. تصویری از بزرگترین رودخانه ایران، کارون در زیر پل سفید یا معلق معروف هست، خود شاهد روزانه آن هستم عمر شصت سال خود را با این رودخانه گذراندم. رودخانه آب ندارد بلکه فاضلاب شهری است، اما در کنار آن رود فصلی زاینده رود که رودخانه نیست پر آب است، و به تمام باغات و محیط های اطراف آب می رسد.
این اجحاف برای چیست آب رود کارون بعد از سیراب چهارمحال که ۱۲درصد حق آبه آن متعلق به آن منطقه است، مابقی باید به دشت وجلگه خوزستان سرریز شود، اما سندروم سدسازی دوران سازندگی واصلاحات، خوزستان را از آب محروم کرده است. آب در پشت سدها یا بخار می شود به هوا می رود یا بوسیله تونل های بزرگ بوسیله عوامل حکومتی اصفهان، کرمان و یزد به غارت می رود و به مرکز ایران انتقال داده می شود.
آب رودخانه دز به قم وتهران وسمنان انتقال داده می شود. آب رودخانه کرخه هم که به عراق و کویت فروخته می شود. اما آقایان وزرا دولتهای خاتمی هاشمی احمدی نژاد و روحانی که همگی اصالتا اصفهانی و یزدی و سمنانی و کرمانی بودند و هستند، مردم خوزستان را محروم از آب خودشان کرده اند. آیا این سیاست استعماری نیست، آیا این مدیریت آمریکایی، اسرائیلی است. تا به کی دولت مردان سیاسی ایران ورای این بهانه ها پنهان می شوند.
سیاست دولت مرکزی ومرکزنشینان از ابتدا تاریخ معاصر ایران نگاه وسیاست استعماری به حواشی ایران بخصوص خوزستان بوده است. یکصد سال غارت تمام منابع ومواهب این منطقه ومردم، نتیجه نگاه منطقه ای ومحلی که ناحیه ی از ایران فدای مرکز ونواحی دیگر شود. این مشکلات و معضلات هم حل نمی شود، مردم خوزستان هم در عسرت ومحرومیت کامل بسر خواهند برد.

استان خوزستان در سالهای اولیه حکومت پهلوی با پدیده مواجه شد که همیشه استاندار های منصوب آن افراد غیر بومی بودند. بخصوص از این غیر بومی ها بیشترین سهم را افرادی از خطه اصفهان نصیب می برند. حادث شدن این امر چه راز و رمزی دارد، باید حکومت مرکزی جوابگو آن باشد.
این موضوع در چه زمانی بوده فرقی نداشته است، چه در عهد حکومت پهلوی ها چه در عهد حکومت نظام جمهوری اسلامی باشد. اصل لایتغیر همان انتصاب یک اصفهانی در مقر استان در اهواز است، درب همیشه بر یک پاشنه می چرخد.
این موضوع در عهد جمهوری اسلامی از صبغه ی بیشتری برخوردار شد. اگر به استاندارهای که طی چهل و دو سال اخیر برای استان منصوب شده اند نظر کنیم این امر واضح ومحسوس است. از غرضی، میرداماد، تابش، تولایی، و غیرو تا الان که مدیر کل اداره ای از استان اصفهان استاندار خوزستان شده با آنکه اصالتا چهارمحالی است اما به اصفهان قرابت بیشتری دارد.
به گمانم این امر بیشتر مدیریت محسوس و نامحسوس اصفهانی ها برای در اختیار داشتن منابع خوزستان در جهت هدایت آنها به سمت خانه پدری است. از منبع برق، گاز، نفت، و گل سر سبد همه آنها که دعوای اصلی بر سر آن به قرون ماضی مربوط است آب رودخانه کارون که انواع سدها بر آن نصب کرده اند. البته این اقدام از دید آنان افاده نکرد بلکه اقدام به انحراف جریان رودخانه از سرچشمه ها گرفته شده است.
آقای دشتکی استاندار جدید یکی از چهار استانداری است که لاشه آب خوزستان را بعنوان غنمیت، خواهان به یغما بردن آن هستند. نامه ی استاندارهای کرمان، یزد، اصفهان، چهارمحال، به ریاست جمهوری جهت تصمیم واقدام برای انحراف جریان آب از سرچشمه بهشت آباد کارون موجود است، که چگونه علیرغم مخالفت‌های شدید مردم خوزستان آنها خواهان وخواستار اقدام به انتقال آب از سر منشا کارون هستند.
آقای دشتکی، استاندار غیر بومی خوزستان در رابطه با بی آبی تالاب هور الاعظیم و رودخانه های خوزستان اظهار می دارد:
«بسیاری از کلیپ‌های منتشرشده درباره خوزستان، واقعیت ندارند. شخصا از تالاب هورالعظیم، مسیر رودخانه‌ها و پشت سدها بازدید کردم و برآوردها انجام شده است. همه دوستان باید به مسائل امنیتی خوزستان توجه کنند تا این مسائل برایشان مشکل‌ساز نشود.»
اقای استاندار راست می گوید، وارونه نمی گوید. آب کارون در مرکز اهواز زیر پل هشتم و پنجم و دهم هم پر آب است یا کف رودخانه برای اولین بار در عمر خود نمایان شده است. از طرفی بی آبی خوزستان چه ربطی به مسائل امنیتی دارد که زبان تهدید بکار برده اند. آیا ارتباط آن با ناکارآمدی و بی عرضگی مسئولین نظام در طول چهل سال گذشته ربط پیدا نمی کند.
مردم در جای جای خوزستان به بی آبی و دزیدن سهم حقابه وبرق ونفت وگاز وکارخانه های کشت وصنعت اعتراض و راهپیمایی کردند. آنها تمامی مسئولین ریز ودرشت جمهوری اسلامی را یا بی کفایت یا حرامی دانستند.
آنان این زمامداران را دشمنان مردم خوزستان برشمردند که لیاقت اداره وحفاظت از حقوق مردم خوزستان را ندارند وخواستار اخراج و برکناری آنها شدند. البته ناگفته نماند مردم خوزستان به دولت جدید هم علاوه بر اینکه اعتماد ندارند بلکه آن را هم از اعداد دولت های گذشته برشمرده و نیامده از قماش گذشتگان می پندارند.
قسمت اعظم مردم معترض در خوزستان بیشتر از قومیت عرب هستند چون آنها در محرومیت شدید قرار دارند وبی آبی وبی برقی حیات آنها را تهدید کرده است. این مردم بعضا مطالبات واعتراضات خود را به زبان مادری به زبان عربی بیان می کنند. بنابرین مسئولین جمهوری اسلامی آنان را که در پی مطالبه حقوق اولیه حیات خود هستند تجزیه طلب و ضد ایرانی اعلام ندارند.
این نوع نگاه و برخورد اوج رذالت حکومت و بدون دید کارشناسی و از سرعناد وطبق استراتژی مرکز وپیرامونی وفارسی غیر فارسی به پاشندگان قدیمی این مملکت است و دستاویز سرکوب را پیش می آورد. این سیاست تدبیری ومدیریتی و از سر مصالح این مملکت در این اوضاع و احوال نیست.
دلیل تشنجات و اعتراضات مردم در خوزستان به بی آبی و برق ربط دارد، ریشه آن به سیاست های متخذه دولت وصل است. آگاهان زیست محیطی اذعان دارند استان اصفهان سومین استان خشک وبی آب با برآورد نزولات آسمانی سالانه حدود نود میلیمتر می باشد، اینکه مردم استان اصفهان برای حیات خویشتن به آب احتیاج دارند هیچکس در آن شکی ندارد. مسئولین دولتی هم مکلف وموظف به تهیه آب شرب استان اصفهان هستند،اما در بحث انتقال آب از سرچشمه های کارون ودز وسایر رودخانه های که در استان خوزستان جاری هستند توسط مسئولین استان اصفهان،اصلا آب شرب مردم، مقصودنیست.

بلکه مقصود «۹» کارخانه فولاد سازی بزرگ استان کم آب وخشک اصفهان است،بجای آنکه این صنایع عظیم در کنار دریا ساخته شوند در اصفهان احداث شده اند. کارخانه اتومبیل سازی در شهرستان کاشان در حاشیه کویر و در اقلیم کم آب وخشک اصفهان است.
یکی از بزرگترین صنایع و کارخانجات نظامی خاورمیانه در شاهین شهر اصفهان، صنعت عظیم وعریض وطویل پرمصرف آب ذوب آهن، بجای اینکه درکرانه خلیج فارس باشد در اصفهان احداث گردید. صنایع ناهمتراز و ناهمگن در قالب شهرکهای متعدد صنعتی در جای جای استان اصفهان، کشاورزی های چندین دهها هزار هکتاری غرقابی وهفت هزار هکتار شالیزار برنج در لنجان، حجم بیش ازحد فضای سبز خطی با مصرف بیش از حد آب در استان خشک و کویری و بی آب اصفهان است.
مضافا براینکه استان اصفهان از طریق طرحهای انتقال آب کوهرنگ۱، کوهرنگ۲، کوهرنگ۳ و…. از استان چهارمحال وبختیاری هم اکنون بیش از هشتصدمیلیون متر مکعب آب برداشت می کند که دوسوم سرریز آن باید حقآبه خوزستان باشد.البته علاوه براین مسئولین استان اصفهان با کمک دولتی ها مجددا می خواهند از طریق طرحهای انتقال آب چشمه لنگان،خدنگستان،بهشت آباد، تونل گلاب، خرسان،و….از استان چهارمحال و بختیاری آب بسیار بیشتری برداشت کنند که فاجعه محیط زیستی بزرگی برای استان خوزستان است. همانند وجود پدیده ریزگرد وبی آبی محض خوزستان است. قابل توجه اینکه غالب این طرح ها مورد تایید سازمان حفاظت محیط زیست نیست.
اگر مقدار آب استان اصفهان را نخواهیم به حساب آوریم، وبه مقدار آبی که هم اکنون و در آینده استان اصفهان از سرچشمه های کارون در استان چهار محال وبختیاری می برد،بپردازیم، این برداشتها به بیش از دو ونیم میلیارد متر مکعب آب می رسد.
طبق قانون آب مجاز برای تولید یک کیلو برنج به چهار هزارلیتر آب نیاز است.نکته قابل توجه این که توسط تمامی کارشناسان بین المللی در دنیا تاکید می شود، کشت برنج فقط باید در مناطق مرطوب ومناطقی که بیش ازششصد میلیمتر بارش سالانه دارند انجام شود، اما در استان اصفهان حدود هفت هزارهکتار شالیزار برنج وجود دارد. علاوه بر آن استان اصفهان با بارش سالانه نود میلیمتری و به دلیل کمی غنای خاک وکویری منطقه، سالانه بیش از سه هزار میلیمتر تبخیر آب دارد. طبق برآورد صورت گرفته برای تولید هر کیلو برنج در این استان حدودا بیش از بیست ودو هزار لیتر آب مصرف می شود، واقعا این تولید ناهمتراز غیراقتصادی در دل کویر به چه قیمتی است
طبق قانون آب مجازی در دنیا برای تولید هر هزار کیلو فولاد بیش از دویست وسی لیترآب مصرف می شود، واقعا چنین تولیداتی در یک استان خشک آن هم با نه کارخانه بسیاربزرگ فولادسازی به چه قیمتی باید محاسبه شود.
از طرفی سهم استان اصفهان از تراز تولید ناخالص ملی(GDP)کشور چقدر است که این استان به تنهایی این همه حجم آب مصرف می کند، طبق قوانین بین المللی از هر یک متر مکعب آب بیش از دو ونیم دلار آمریکا درآمد و بیش از چهار ونیم کیلوگرم محصول برداشت می کنند، ولی در کشور ما از هر یک مترمکعب آب در حدود بیست وپنج سنت آمریکا درآمد و در حدود هفصد پنجاه وهفت گرم محصول برداشت می شود، با همه این اوصاف به این نوع عمل چه می توان نام گذاشت.
اگر واقعا مسئولین اصفهان وشخص حاج رسولیها ودیگر مسئولین اصفهانی حکومت ج.ا که برصندلی مدیریت منابع آب و دیگر منابع و مصادر قدرت ایران تکیه زده اند بخواهند با این رویه پیش بروند، از هم اکنون باید دغدغه زندگی امن در استان اصفهان را نادیده گرفت،چون با این عملکرد غلط مرکز وپیرامون مسئولین اصفهانی و دولت در آینده ای نه چندان دوربخاطر فقر آبی محکوم به فنا و استان چهارمحال وبختیاری و از همه مهمتر استان استراتژیک خوزستان دچار یک بحران شدید امنیتی خواهدشد.
درنتیجه وبدون شک کشور ایران در کمتر از پنج سال آینده آبستن درگیریهای شدیدی بر سر آب در مناطق مرکزی شده و استان خوزستان هم وارد بحران تشنجات زیست محیطی وحتی قومیتی خواهد شد.دراین وضعیت آب به پاشنه آشیل حکومت تبدیل خواهد شد.مسئولین کشورباید بشدت،نبود آب در ایران را جدی بگیرند.براثر بی آبی خیلی از شهروندان شهرهای کویری ایران همانند استان کرمان واستان یزد که همین رویه اصفهان را پیش گرفته اند،مجبور به ترک محل اسکان خودخواهند شدو به شهرهای دیگر مهاجرت می کنند ومعضل بحران امنیت ملی پدید خواهد آمد.

سید عبدالمجید الهامی

مطالب مرتبط

سعید مدنی / زندان دماوند

بی‌تردید تفاوتی ماهوی در دامنه و ابعاد خشونت علیه دانشجویان و دانشگاهیان حامی مردم غزه و طرفدار آتش‌بس در آمریکا با سرکوب دانشجویان در اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» ایران در سال ۱۴۰۱ وجود دارد

رضا خندان / زندان تهران بزرگ

به جرئت می توانم بگویم هیچ حکومتی در تاریخ چنین جفایی نسبت به فرزندان کشورش نکرده است. آن ها مرز وحشی گری، سرکوب و خشونت عریان را جابجا کردند. زندانیانی که ساعاتی قبل، آسیب دیدگان را نجات می دادند، حالا خود، هدف حمله ی نظامیان و مقامات شده بودند

ابوالفضل قدیانی و مهدی محمودیان

لحظاتی را از نزدیک دیدیم که نفس کشیدن در میان آتش و دود و انفجار، خود به یک رویا تبدیل شده بود. زمانی که صدای جنگنده‌ها و بمب‌ها همچون کابوسی بی‌پایان بر سر ما فرود می‌آمد، زنده ماندن تنها آرزویی دست‌نیافتنی بود. هر لحظه ممکن بود صدای انفجاری دیگر، جان هر یک از ما را بگیرد

مطالب پربازدید

مقاله