در فضای روشنفکری، میان تمام بحثهای مهندس بازرگان پیرامون بعثت، سخنرانی «خدا و آخرت، تنها هدف بعثت انبیاء» اهمیت ویژهای دارد. مهندس بازرگان این سخنرانی را در تاریخ 1/11/71 در انجمن اسلامی مهندسین ارائه داد که اگرچه در سطح عمومی طرح نشد اما میان صاحبنظران بازتاب گستردهای داشت و واکنش بسیاری را برانگیخت بهطوریکه در سال 72 طی یک سمینار هفت جلسهای با عنوان تصحیح شدهی «خدا و آخرت، هدف رسالت انبیاء» از 21/7/72 تا 2/10/72 مهندس بازرگان بحث خود را بازخوانی کرد، تعدادی از صاحبنظران آن را نقد کردند و در نهایت بازرگان در حد امکان به نقدها پاسخ داد. نکته مهم اینجاست که در عنوان تصحیحشده، واژهی «بعثت» به «رسالت» تبدیل، و «تنها» حذف شد. گویی از منظر بازرگان بعثت مفهوم محدودتری از رسالت است و باید با احتیاط بیشتر و قطعیت کمتری راجعبه آن اظهار نظر کرد. درواقع، عنوان تصحیحشده، فراگیرتر از اولی بهنظر آمده و به مقصود بازرگان نیز، لطمهای وارد نکرده است.
«بعثت» از جمله موضوعاتی است که مرحوم مهندس بازرگان توجه ویژهای به آن داشته است بهگونهای که از مجموعه آثار بیستونهگانه ایشان، دو مجموعه آثار عنوان بعثت را به خود اختصاص دادهاند؛ مجموعه آثار 2 (بعثت1) و مجموعه آثار 17 (بعثت2) مجموعاً نزدیک به 1200 صفحه مطلبی است که در میراث فکری بازرگان چشمنوازی میکند. البته برخی از سخنرانیهای مرحوم بازرگان نیز، مانند «ناگفتههای بعثت» در مجموعه آثار دیگری قرار گرفتهاند. برخی از آثار نیز مانند «بعثت و تزکیه» و «بعثت و معجزات» بهدلیل عدم دسترسی، چاپ نشدهاند. تقریباً همه این آثار، سخنرانیهای پیادهشده بازرگان در سالروز مبعث پیامبر اسلام هستند. نخستین این آثار، سخنرانیِ «خداپرستی و افکار روز» به تاریخ 13/11/37، و آخرینشان «بعثت و آزادی» به تاریخ 10/10/73 است؛ در زمانی است که بازرگان بهشدت فرتوت بوده، و سخنرانی مکتوبش را بهزحمت ارائه داده است. بازرگان حدود سه هفته پس از این سخنرانی، جان به جانآفرین تسلیم کرد.
این مجموعه سخنرانیها زنجیرهای سازمند را تشکیل میدهند. و پرداختن به این پرسش که «دیدگاه مهندس بازرگان پیرامون بحث بعثت چیست؟» (البته پرداختن به این سوال، خود مجال دیگری میطلبد و موضوع این یادداشت نیست.) نیاز به روشِ خوانشِ متن دارد. به باور این قلم، خوانش کرونولوژیک این آثار میتواند راهگشا باشد؛ بررسی اینکه نگاه بازرگان در بستر زمان و در مواجهه با حوادث، چه سیری را طی کرده است. در این نوع خوانش متن چند نکته را باید لحاظ کرد: نخست، نمیتوان هیچکدام از این متون را علیه دیگری عَلَم کرد. این متون میتوانند با هم تفاوت و تعارض داشته باشند زیرا هر کدام در شرایط متفاوت و متعارضی نگاشته شدهاند. ضمن اینکه بازرگان مانند هر انسان دیگری در بستر زمان دچار تحول فکری میشود ولی بازرگان، بازرگان است و هیچ نشانهای مبنی بر اینکه بازرگان در زیست خود انسانِ دیگری شده باشد، وجود ندارد. دوم، نمیتوان یکی از این متون را مبنا گرفت و سایر آثار را درز گرفت. بهعبارت دیگر، برخورد گزینشی و سلیقهای با این آثار راهگشا نیست. همهی این آثار میبایست در سپهر یک کلیت واحد، یعنی تجربهی زیستهی ملیمذهبیِ بازرگان دیده شود. یعنی آثار فکری بازرگان را باید با کنش عملی وی، توأمان خواند. بازرگان یک روشنفکر است، نه یک آکادمیسین؛ آنچه گفته است از جنس «کنشروایت» است، نه نظریهپردازیِ صِرف. بازرگان نظریاتش را زیسته است و نیز بالعکس، آنچه زیسته است را به نظریه تبدیل کرده است. سوم، این متون الزاماً در مسیر زمان کیفیتر نشدهاند. بهعبارت دیگر، سیر اندیشه یک انسان (و از جمله بازرگان) الزاماً رشدِ خطی ندارد. گاهی فراز و فرود دارد و اصلاً گاهی میتواند افول و سقوط داشته باشد. بنابراین سادهاندیشانه است اگر گمان شود که هر متنی، متأخرتر باشد، معتبرتر و به حقیقت نزدیکتر است.
بحث مهندس بازرگان که به اختصار «خدا و آخرت» نامیده میشود برای اولین بار بهشکل «علنی» در مراسم ختم ایشان در حسینیه ارشاد توسط دکتر عبدالکریم سروش بیان شد. دکتر سروش، بهطور عام، مسلط جامعهی روشنفکری، و بهطور خاص، صدای مسلم جامعهی روشنفکری دینی در دههی هفتاد شمسی بود. طبیعی بود که تفسیر و تبیینی که ایشان از آن سخنرانیِ مطرحنشدهی بازرگان داشتند، دربست پذیرفته شود و بهعنوان امرِ مسلم منتشر شود. سروش در آن مراسم مدعی شد که بازرگان در خدا و آخرت دچار گسست معرفتی شده، دین را به دنیایی دیگر (آخرت) حوالت داده و همگان را از دخالت دادن دین در امور غیرِ اخروی بر حذر داشته است. ایشان چنین نگاهی را بهعنوان آخرین جمعبندیهای بازرگان تنیین کردند و از این طریق میان این جمعبندی بازرگان و تمام آثار بازرگان خط انداخت و آنها را از هم تفکیک کردند بهگونهای که مخاطب بازرگان با دو بازرگان مواجه است: بازرگانِ پیش از خدا و آخرت و بازرگانِ پس از خدا و آخرت. دکتر سروش دباغ نیز در مقالهای در شماره هشت مهرنامه میگوید: «بازرگان آشكارا دست به خانه تكانی فكری زده و اذعان میكند كه تفكرِ «دين برای دنيا» زيانبار است و دين اسلام اولاً و بالذات برای تعليم حكمرانی و چگونگي اداره جامعه نيامده؛ بلكه «آخرت و خدا» هدف اصلي بعثت انبياء بوده است و غايت قصوای تعاليم آنها آشنا كردن انسانها با اين دو مقوله مهم و سرنوشتساز.» درواقع ایشان با یکسان قلمداد کردن دو گزاره «زیانبار بودن نظریه دین برای دنیا» و «دین صرفاً برای آخرت منهای دنیاست» چنین نتیجه گرفتند که میتوان از دو بازرگان سخن گفت: بارزگانِ متقدم یعنی بازرگان پیش از سخنرانی خدا و آخرت و بازرگان متاخر یعنی بازرگان پس از آن سخنرانی. به باور این قلم، منفک کردن نقطهی پایان بازرگان از تاریخِ زیستهی او اگرچه ناصحیح، اما برای نظریات سروشیان مفید بود. آنها توانستند با این تفسیر، نقطهی پایانی برای بازرگان بسازند که نقطهی آغازشان باشد. آری، روشنفکری دینی دکتر سروش، با اینکار خود را میراثدار بازرگان خواند و از این طریق برای خود هویتی منسوب به بازرگان ساخت.
اما بازرگان در این سخنرانی چه میگوید؟ برای پرداختن به این سوال شاید هیچ منبعی معتبرتر از خود سخنرانی و ارجاعات آن نباشد. ایشان در ابتدای سخنرانی تاکید میکند که: «موضوع صحبت امشب كه افتخار عرض آن به بنـدهی شـرمنده واگـذار گرديـده است، تازگي چنداني ندارد. در جلسهی جشن سال 1364 پس از آنكـه طـی چنـدين سال طولانی، استفادهها و استخراج نكات مثبت به انتها رسيده بود، برای بهرهمندی و راهنمايی بيشتر، از جهت منفي وارد شده، «ناگفتههای بعثت» را عنوان سخنراني قـرار داديم؛ از جمله ناگفتههاي آيه بعثت چنين اظهار و استنباط شد كه حكومت يا مديريت جامعه در چهارچوب آيه بعثت يا رسالت پيغمبر- كه تلاوت آيات و تزكيـه اسـت و تعليم كتاب و حكمت- منظور نگرديده است و به نظر نميآيد كه جزو برنامهی رسالت و مأموريت فرستادگان خدا بوده باشد. اين مطلب بهراحتی نتوانست مورد پذيرش همگان قرار گيرد و بعداً سـئوالهـا و اشكالاتی مطرح شد. دو ماه قبل كه شورای انجمن خواست بنده عهدهدار سـخنراني مبعث بشوم، چون موضوع و مطالعهی قابـل عرضـهای نداشـتم، بـه ايـن شـرط قبـول وظيفه كردم كه اجازه دهند بار ديگر، با تفصيل و توضيح بيشتر، به همان مطلـب كـه به نظر میآيد خالي از اهميت و فايده نباشد، بپردازم.» در واقع ایشان تأکید میکند که «خدا و آخرت» تکملهای بر «ناگفتههای بعثت» است. در ناگفتههای بعثت تأکید بازرگان بر این است که «بعثت چه چیز نیست؟». او با تکیه بر آیات قرآن ده مورد را اشاره میکند که هدف از بعثت آنها نیستند. او بر این باور است که مسئلهی بعثت، تعليم علوم و فنون؛ اقتصاد و توزیع ثروت؛ حکومت و مسئله اجتماع؛ بهداشت و پزشکی؛ امنیت و مسالمت؛ روش اجرای برنامه؛ اخلاق؛ ترک دنیا و فرشتهخوئی؛ تعصبات قومی و تسلط و تفوق بر سایرین و نظر و رفتار نسبت به انسان نیست!
او باز هم تأکید میکند که «از هم اكنون بگوييم كه مفهوم مخالف «دين براى دنيا» بههيچوجه «دين ضد دنيا» يا بیطرفى و بیتوجهى دين به مسائل و مديريت صحيح امور دنيا نيست.» و در ادامه توضیح میدهد که: «میدانيم كه بشر ذاتاً خودبين و نزديکنگر بـوده، فطرتـاً خودخـواه و اسـتثمارگر است. هر كس اگر به عمق ضمير يا دلخواهش نگاه كند، خود را كـم و بـيش مركـز ثقل دنيا و محور همهی حركتها مـیشـمارد؛ چنـين مـیخواهـد كـه از هـر كـار و كوشش و رنج فارغ گرديده، هر چيز و همه كس فايدهرسان و خدمتگزار او باشند.» و بر این باور است که پیامبران با تعریف دنیا در سپهر آخرت، با این خصلت انسان چالش جدی داشتهاند. او در نقد دیدگاه دین برای دنیا میگوید: «خيلی كه آدمی بخواهد از صـدف تنـگ خـودبينی و كوتـهنگـری بيـرون آيـد و كسب كمال و ارزش نمايد، عائلهمند و علاقهمند به خانواده و كسانش مـیشـود، در راه هموطنان فداكاری میكند و بالاخره انساندوست و نـوعپرسـت مـیشـود. يعنـي هيچگاه از دايرهی تنگ خود و خودی پا فراتر نمیگذارد، آن هم صرفاً برای دوران عمر و امور دنيا؛ دنيايی كه برايش مشهود و مسلّم است. برای چنين موجودی كاملاً طبيعی است كه به خدا و دين، هم از دريچهی استفاده شخصی و احتياجات نوعی دنيايی نگاه كند و چنين تصور نمايد كـه منظـور خـدا از بعثت انبياء و انزال كتب، راهنمايی و تدوين آييننامـه و دسـتورالعمل يـا نـصيحت و دلالت برای اداره و بهبود دنياي بشر است.» و میگوید چنین انتظاری از ادیان، خلاف ادعای پیامبران است. بازرگان در سخنرانی «بعثت و دولت» به تاریخ 21/3/59 در سخنانی مشابه میگوید: «توقع مردم از دولتها و از رهبران و مصلحين، طبق تجربهای كه در دوران بعد از پيروزی انقلاب بهخوبی ديديم، خصوصاً در بازديد از شهرستانها و تمـاس بـا مـردم شاهد بوديم، همانهايی است كه در بالا گفتيم و در برنامهها و ايدئولوژیها احزاب سوسياليست و كمونيست نيـز میآيـد. درحـالیكـه در آيـات بعثـت حتـی صحبت از برقراری عدالت و دفاع از مستضعفين نيز نمیشود. كلمهی «بعثت» به معناي برانگيختگي است و در قيام و بيداري و رستاخيز و امثـال آن در قرآن بـه كار برده شده است. مبعوث شدن از ميان عاميان و نفوس مردم، خودجوشی جامعـه است، تزكيه و خودسازی آن، پس از آن خودآموزی و بالاخره خودسازندگی.»
از آنچه در این مجال بدان پرداخته شد میتوان نتیجه گرفت ادعای گسست معرفتی زندهیاد مهندس بازرگان در سالهای پایانی عمر خویش از مجموعه آثار بازرگان قابل استخراج نیست. برداشت از متن نمیتواند با صراحت متن در تعارض باشد. طبق آنچه که گذشت میتوان مدعی شد که فصل مشترک تمام آثار بازرگان پیرامون بعثت قابل خلاصه به این است که: اولاً بازرگان هرگز به «دین برای دنیا» قائل نبوده است که بخواهد در مورد آن تجدیدنظری کند. ثانیاً بازرگان در بحث خدا و آخرت هرگز بهدنبال تفکیک دنیا و آخرت، و حوالت دادن دین به آخرت نبوده است. ثالثاً بازرگان همواره دنیا را در سپهر آخرت دیده و باور داشته که رسالت انبیاء نیز چیزی جز این نبوده است. گاهی فکر میکنم که در خوشبینانهترین حالت، سروشِ پدر و پسر و تمام کسانی که چنین ادعایی دارند، اساساً آثار بازرگان را نخواندهاند و در بدترین حالت از گفتن چنین خوانشهایی «انگیزه» دارند یا شاید این مسئله همچنان نیاز به گفتگوی بیشتر دارد.
منبع: پایتخت کهن