در تحلیل شرایط پیش رو میتوان «چهار پایه» استراتژیک (جهان – نظام – مردم – نیروها) را مد نظر قرار داد . بنا به تحلیل این عناصر سه سناریو برای آینده متصور است: ادامه وضع موجود – تعامل با خارج، سرکوب در داخل – تغییر رفتار حکومت بنا به علل گوناگون (از اصلاح تا فروپاشی).
پیشبینی و تعیین مسیر سیاسی احتمالی آینده هر جامعه یکی از مبانی تحلیلی برای بحث در باره نحوه مواجهه با رخدادهای گوناگون سیاسی و تعیین استراتژی و تاکتیکهای سیاسی است که هر فرد و نیروی سیاسی ملی و علاقهمند به سرنوشت کشور بدان نیازمند است. این بحث فراتر از بحثهای روزمره و روزنامهنگارانه «خبر – تحلیل»ی است که خود البته شرط «لازم» (و نه قطعا «کافی») برای تصویر و تصور شرایط پیش رو و وظایف احتمالی در برخورد با شرایط آتی است. در غیر این صورت یک فعال سیاسی و مدنی هفتهها و ماهها و گاه سالها را طی میکند و وقتی به پشت سر می نگرد میبیند همه را به «تفسیر خبر» گذرانده و در طی سال درگیر سی – چهل پرونده سیاسی (عمدتا هم ناتمام) کوتاه مدت شده و زمان را «سپری» کرده است.
با این مقدمه اما ؛
در رابطه با آینده سیاسی ایران چند سناریو متصور است؟
به نظر میرسد در مجموع و به اجمال میتوان به چهار سناریوی احتمالی توجه نمود:
سناریوی «الف» – ادامه وضع موجود ؛ به این معنا که حکومت همچنان به وضعیت شبه حکومت نظامی ادامه دهد؛ جلوی هر گونه کنش، ارتباط و تشکل سیاسی – مدنی را بگیرد؛ با قبض و بسطهایی اندک سیاست فعلی را در باره زندانیان سیاسی و مدنی و صنفی تداوم بخشد؛ در رابطه با روابط بینالملل نیز کم و بیش مسیر گذشته را دنبال کند و در مهمترین مسئله خارجی یعنی منازعه هستهای نخواهد در حد توقعات و مصوبات فضای غالب جهانی تعامل داشته باشد ؛ تحریمهای اقتصادی و مالی را با ارزانفروشی نفت، قاچاق کالا و… ، حتیالمقدور دور بزند و همچنان فشار اقتصادی را بر اقشار مختلف مردم منتقل کند و از هر شاخه تولیدی که تحریمها فلجاش میکند، صرفنظر کند ؛ رقابت سیاسی در داخل سیستم را در حد جناحهای کمفاصله و مطیع رهبری محدود سازد و سطح و شدت منازعه را نیز در حدی خفیف، کنترل کند و…
فرض این سناریو آن است که قدرتهای برتر جهانی نیز همین سطح کنونی منازعه را حفظ خواهند کرد و یا امکان تشدید بیش از آنچه هست را نداشته و خواست یا امکان حمله نظامی (بجز منازعه محدود در حمله موردی به مراکز هستهای) را ندارند.
فرض دیگر این سناریو مهار و سرکوب کلیه معترضان داخلی ، اعم از ناراضیان سیاسی یا اقتصادی، است. در همین راستا دیگر امکان سربرآوردن اعتراضات مخالفان آن گونه که در سال اول فعالیت جنبش سبز وجود داشت، متصور نیست.
طبق این سناریو، البته میتوان چه در عرصه بینالمللی و چه در داخلی، به صورت نمایشی دست به «تزویر» زد و پز تعامل در بیرون و یا باز کردن فضا در داخل را گرفت، اما به هیچ وجه «قصد» جدی و واقعی این کار وجود ندارد و تنها برای فریب مخالفان جهانی و برخی معترضان داخلی و کشاندن آنها به داخل بازی خود چنین ترفندهایی به کار میرود. خلاصه آنکه در این سناریو قصد اصلاح و تدبیر امور وجود ندارد، بلکه تزویر به کار میرود.
سناریوی «ب» – معامله با خارج ، سرکوب در داخل؛ در این سناریو، حاکمان نظامی – امنیتی بر اثر فشارهای خارجی سعی میکنند با حل مشکل هستهای و در واقع رفع تحریمها فشار اقتصادی بر سیستم را کاهش دهند و یا بردارند. چرا که این فشارها میتواند در طول زمان با تشدید نارضایتیهای اقشار مختلف به ویژه اقشار غیرسیاسی جامعه؛ به اعتراض و شورش مردم منجر شود و خطر امنیتی ایجاد کند . و یا آن که اساسا بر اثر فشار ناراضیان اقتصادی (و نه سیاسی) مجبور به عقبنشینی میشوند و یا هراس از حمله نظامی آنان را به این کار وادار میکند.
فرض این سناریو این است که نیروهای قدرتمند جهان اهل معامله هستند و میتوان با دادن امتیازاتی در رابطه با مسئله هستهای و حتی امور منطقهای با آنها برای حفظ امنیت خود به توافق رسید و در برخی مواقع نیز با برخی پس و پیش رفتنها و دادن برخی امتیازات بینشان اختلاف انداخت و یا از وضعیت بد اقتصادیشان جهت جلوگیری از برخوردهای تندتر بهرهبرداری کرد.
رویکرد و مفروضات این سناریو در رابطه با نیروهای سیاسی داخلی با سناریوی قبلی مشترک است.
سناریوی «پ» – تعامل در بیرون و درون ؛ در این سناریو حاکمان کنونی کشور با توجه به روند بحرانی اقتصادی کشور قصد «تدبیر» و اصلاح امور را دارند و سیاستهای پیش گرفته شده در بیرون و درون را نادرست میدانند و یا احیانا خطری از این دو سو (جهان بیرون و معترضان درون) نسبت به اصل نظام و قدرت خود احساس میکنند و به هر حال و با هر نیت قصد اصلاح تدریجی امور را دارند.
طبق این سناریو نوعی آزادی و نیز دموکراسی لایهبندی شده در دستور سیاسی قرار میگیرد. امتیازدهی از آقای هاشمی شروع میشود و سپس به آقای خاتمی و اصلاحطلبان میانهرو و در پایان با طرح توافقاتی به اصلاحطلبان رادیکالتر نیز میرسد. شاید دیگر نیروها نیز به نقطه قبلی خود بازگردانده شوند و اگر در درون قدرت جایی ندارند اما تا سطوحی فعالیت آنها در حوزه سیاسی و مدنی تحمل میشود و…
سناریوی «ت» – فشار مردم و نیروها ، عقبنشینی حکومت ؛ در این سناریو فشار نیروهای خارجی و مدنی و یا فشار معترضان سیاسی دموکراسیخواه (و احیانا همراه با فشار ناراضیان و معترضان اقتصادی) حکومت را به اختیار یا اجبار به این نتیجه میرساند که باید عقبنشینی کرده و در سیاست خود تجدیدنظر کند. میزان این عقبنشینی بستگی به اندازه قدرت و فشار ناراضیان و میزان تدبیر و عقلانیت در حکومت دارد. فشار کم به عقبنشینی محدود و فشار بیش از اندازه حتی به تغییر قدرت میانجامد.
در این سناریو فشارهای خارجی یا مفروض نیست و یا نقش کاتالیزور و تسهیلگر را دارد.
در این سناریو امکان سر برآوردن مجدد جنبش سبز که اینک عمدتا در حد و اندازه مقاومت زندانیان و مباحث نظری نیروهای خارج از کشور فعال است و بیشتر حالت زیر پوست جامعه را پیدا کرده ؛ متصور است و یا اینکه پویش ناراضیان سیاسی (و احیانا اقتصادی) میتواند با فاصلهای زمانی در قالبی جدید فعال شود و در هر حال و در هر دو صورت به یک متغیر و شاخص اثرگذار در روندهای جاری کشور تبدیل شود.
سناریوی «ث» – فشار (و حمله) خارجی عقبنشینی تا تغییر حکومت ؛ در این سناریو مذاکرات هستهای به هر دلیل (عدم آمادگی ایران برای عقبنشینی به میزان کافی و یا کارشکنی صف مقابل بنا به علل گوناگون)، شکست میخورد و روند تحریمها مرتبا تشدید میشود و در نهایت بنا به شورش ناراضیان اقتصادی (و احیانا همراهی ناراضیان سیاسی) حکومت مجبور به عقبنشینی میشود. (میزان این عقبنشینی بستگی به قدرت نیروی معترض دارد) و یا آن که اساسا در اوج فشارهای اقتصادی و التهاب اجتماعی ناشی از نارضایتیهای اقتصادی حمله نظامی صورت میگیرد و این حمله یا حملات تا حد از همگسیختگی اقتدار امنیتی و کنترل سیاسی حکومت تداوم مییابد و باعث ایجاد فضای مناسب جهت ظهور و بروز فعالیتهای اعتراضی مشترک ناراضیان اقتصادی و سیاسی شده و حکومت را وادار به عقبنشینی فراوان کرده و یا اساسا منجر به تغییر سریع آن میشود.
در این سناریو توان محدود و رو به پایان اقتصادی حکومت ایران و ناتوانی آن در سرکوب و حفظ اقتدار خود در برابر انبوه گسترده ناراضیان مفروض است. اما در رابطه با میزان فشار و پیشروی نیروهای خارجی نیز این سناریو میتواند بنا به انگیزهها و اهداف مختلف نیروهای خارجی، شکلهای مختلفی بگیرد ، از صرفا فشار اقتصادی تا منازعه محدود نظامی و تا منازعه فیصلهبخش و نامحدود نظامی.
حال با مرور این پنج سناریو میتوان با در نظر نگرفتن علت و منشأ ایجاد توان و قدرت در پویش ناراضیان (اقتصادی و سیاسی) و یا صرف نظر کردن دلایل و علل گوناگون تغییر رفتار احتمالی حکومت، خروجی سناریوها ی پ و ت و ث را یکی دانست و در نتیجه این سه سناریو رادر هم ادغام کرد و نهایتا به سه سناریو رسید:
سناریوی اول: ادامه وضع موجود.
سناریوی دوم: تعامل با خارج، سرکوب در داخل.
سناریوی سوم: تغییر رفتار حکومت بنا به دلایل و علل گوناگون (از اصلاح تا فروپاشی)
در تحلیل شرایط و چشمانداز پیش رو میتوان (و باید همواره) چهار پایه «استراتژیک (جهان – نظام – مردم – نیروها) را مد نظر قرار داد و اگر مردم و نیروها را در این چهار پایه در ارتباط نزدیکتری قرار داده و در هم ادغام کنیم به یک «مثلث استراتژیک» میرسیم (جهان – نظام – جنبش).
اینک به نظر میرسد – حداقل در کوتاهمدت – در این مثلث، ضلع جهان و نظام نقش موثرتری دارند. شاید در میانمدت نقش مردم معترض به مسائل اقتصادی و احیانا ناراضیان سیاسی نیز اثرگذارتراز وضعیت کنونی شود.
کدام سناریو محتمل تر است؟
در رابطه با سه سناریوی یادشده به نظر میرسد ضلع «نظام» و سیستم در ایران بیشتر خواهان سناریوی اول و حداکثر سناریوی دوم است و ضلع «جهان» و قدرتهای مسلط بینالمللی بیشتر خواهان سناریوی سوم. در بین نیروها و بازیگران جهانی نیز اولویتها متفاوت است. برخی به سناریوی «ت» تاکید میکنند و برخی نگاهی به سناریوی «ث» هم دارند. شاید یکی از علل کندی مذاکرات هستهای نیز ناشی از تفاوت اولویتهای نیروهای موثر در «نظام» و «جهان» باشد.
درتوضیح این چشم انداز میتوان گفت اینک بحران هسته ای و فشار تحریم های اقتصادی عنصری تعیین کننده در محتمل دانستن یکی از سناریوها شده است.
همچنین عنصر تعیین کننده دیگر مسئله سوریه است. به نظر می رسد اگر بحران سوریه به نفع معترضان تمام شود و حکومت بشار اسد تغییر کند، ایران در منطقه تنها خواهد ماند و تبدیل به هدف و «سیبل یک » نظام بین الملل خواهد شد. در این حالت اراده قدرت های مسلط جهانی برای تغییر صورت مسئله ایران – حتی با در نظر نگرفتن منافع کوتاه مدت سیاسی و اقتصادی شان – بیشتر از هر موقعی خواهد شد.
در مذاکرات هسته ای نیز به نظر می رسد ایران نیاز بیشتری به مصالحه و به خصوص برداشتن تحریم ها دارد. غربی ها هم همسوتر از گذشته با ایران برخورد میکنند . در رابطه با این مسئله چشم انداز حل وفصل موضوع چندان مثبت نیست. چرا که ایران آمادگی امتیاز دهی کامل و یک جا ندارد و غربی ها نیز دیگر نه حاضر به دادن تخفیف مهمی هستند و نه امتیازی دندان گیر، به خصوص در آغاز روند مذاکرات . به نظر می رسد این پروسه در مقایسه با مشکل گروگانگیری و بحران جنگ دیگر حتی در ظاهر نیز با بازی برد – برد به پایان نخواهد رسید ( در این باره باید مستقلا به بحث پرداخت) .
بنابراین اگر فرض عدم موفقیت در تعامل خارجی را در چشم انداز آینده در نظر بگیریم احتمال ادامه وضع موجود ( سناریوی اول ) البته با روندی بدبینانه محتمل تر خواهد بود. بدین خاطر که نه ایران امکان تداوم وضع موجود را برای مدت خیلی طولانی – به خاطر بحران های اقتصادی و مالی اش دارد و نه غربی ها ( بنا به دلایل گوناگون و از جمله نقش موثر اسرائیل ) زمان مدیدی را با صبر و مدارا تحمل خواهند کرد. بنا براین سناریوی بدبینانه تری با تشدید فشارها ی اقتصادی و ضربات مالی و تولیدی روز افزون در داخل و عکس العملهای رفتاری فردی و آسیب شناسانه و رفتارهای جمعی ناشی از نارضایتی در میان مردم و حتی خطر جنگ ( در دو شکل محدود و نامحدود ) در روابط خارجی در آینده ای نه چندان دور متصورتر خواهد بود. در این باره باید بیشتر بحث کرد.
تنها اراده و جسارت حاکمان ایران ( در حد آنچه در قطعنامه 598 دررابطه با جنگ اتفاق افتاد است) که میتواند این سناریورا تغییر دهد . اما اینک جسارت و کاریزما و تدبیری در حد آن دوران در ساخت قدرت سیاسی کنونی حاکم بر ایران مشاهده نمی شود.
با این تحلیل شرایط و چشمانداز سه سناریویی در رابطه با آینده ایران است که میتوان به تحلیل و برخورد استراتژیک با شرایط پیش رو پرداخت…
انتخابات ریاست جمهوری آتی
یکی از مسائل نزدیکمدت (و به عبارتی دم دستی) در شرایط پیش رو انتخابات ریاستجمهوری آینده است که خود آزمون دیگری برای هر سه ضلع مثلث استراتژیک (و به طور کاملتر «چهار پایه» استراتژی) محسوب میشود. جدا از مسئله انتخابات ریاستجمهوری، خط مشی و استراتژی درازمدت افراد و نیروهای دموکراسیخواه و خواهان سربلندی ایران و آسایش و رفاه مردم این سرزمین نیز میبایست در بستر چنین مباحثی تبیین شده و مورد بحث و نقد قرار گیرد.
در این بستر تحلیلی و بر اساس چشماندازهای محتملتر قابل پیشبینی است که به علت عدم تغییر رفتار حاکمان نظامی – امنیتی انتخابات ریاستجمهوری آینده با صفبندی سیاسی مشابه انتخابات اخیر مجلس مواجه باشد. با این تفاوت که رأی دادن فردی آقای خاتمی این بار به صورت جریانی در خواهد آمد. اما همان گونه که در دیدار اخیر آقای خاتمی با جمعی از فعالان سیاسی و مدنی و… مشاهده شد حامیان آن رویکرد در اقلیت خواهند بود و معترضان به آن و در واقع طرفداران «جریان اصلی» جنبش سبز و جریان اصلاحطلبی و تحولخواهی در ایران، در اکثریت.
اما نسبت و رابطه این اقلیت و اکثریت باید چگونه تعریف شود و آیا میتواند به همان شکل انتخابات قبل باشد و از همان نسبت ، رویکرد و ادبیات بهره بگیرد؟ این امری مستقل است که باید جداگانه و با دقت بیشتری مورد تحلیل قرار بگیرد. چرا که اینک – همان طور که در تحلیلهای قبلی آمد – پویش ناراضیان سیاسی در ایران که در جنبش پرافت و خیز سبز متبلور شده، دارای سه گرایش شده است. جریانی که به بنا به هر دلیل و علتی میل به بازگشت به روند کلاسیک اصلاحات را دارد؛ جریان اصلی؛ و جریانی که ناامید از اصلاحات و مایوس از گفتمان و راهکارهای جریان اصلی جنبش سبز، خواهان «عبور» از گفتمان مطالبهمحوری غالب و مسلط بر جنبش سبز و رویکرد مخرج مشترکی آن در خطمشیهای سیاسی شده و خواهان اتخاذ گفتمان و رویکرد رادیکالتری است. برای بررسی نحوه تعامل این سه گرایش در رابطه با انتخابات ریاستجمهوری هنوز وقت باقی است. هر چند اگر نگاه به داخل کشور و روندحوادث سیاسی و تناسب قوای اجتماعی – سیاسی در آن داشته باشیم نمیتوان با سادگی و سهلانگاری با این صورت مسئله مواجه شویم.
حال با محتمل تر دانستن سناریوی اول و تداوم شاید بدبینانه تر آن می بایست بر چند عنصر تاکید کرد:
– زمان دار دیدن روند دموکراتیزاسیون در ایران و اقتضائات سیاسی و اجتماعی و تشکیلاتی و روانی آن
– تبلیغ فرهنگ مقاومت و درونی کردن تلاش برای آزادی و دموکراسی و عدالت به عنوان امر معنابخش به زندگی کنشگران
-تلاش در جهت همگرایی نیروهای سیاسی دموکراسی خواه ملی و وطن دوست و ایجاد بلوک سیاسی از آنان
– تلاش جهت ایجاد همسویی بین ناراضیان اقتصادی و معترضان سیاسی فعال در جنبش سبز و دیگر کنشهای اعتراضی
– ارتباط فعال با افکار عمومی جهانی و نهادهای مدنی و بین المللی برای روشنگری و سوق دادن جهت گیری ها به سمت منافع ملی ایرانیان به خصوص در رابطه با حقوق بشر
-مخالفت با تحریم و جنگ به عنوان عناصری ضد انسانی و نیز کند کننده روند دموکراتیزاسیون درا یران
– مخرج مشترک گیری سیاسی مطالبه محور بین عقاید و رویکرهای سیاسی مختلف و متنوع در جامعه ایران
– تبلیغ گفتمانی دموکراسی خواه و ملی و در برگیرنده همه ایرانیان جهت رشد همبستگی ملی از طریق رفع تبعیض در حوزه های مختلف طبقاتی ، جنسیتی ، قومی ، زبانی ، مذهبی و …
– و ..
این امور نیازمند بحث و گفتگوی همگانی تری است.
سایت ملی – مذهبی محلی برای بیان دیدگاههای گوناگون است.