گزارش سفر به خوزستان شهید

ایران‌شناسی در زمانهٔ عسرت

هفته گذشته همراه با دوستان امدادگر راهی خوزستان سیل‌زده شدیم. آماج آسیب‌ها بیشتر متوجه مناطق مسکونی اقشار محروم بوده است. آب هنوز از اطراف خانه‌های سست‌بنیاد وجاده‌ها فروکش نکرده بود و برای ورود به برخی روستاها باید با قایق می‌رفتیم. هزاران خانوار با از میان رفتن نخل‌ها و کشتزارها و..، کار و درآمد خود را از دست داده‌اند. هوای خوزستان هر روز گرم‌تر و طاقت‌فرساتر می‌شود، در حالی‌که وسایل سرمایش غالبا تخریب شده‌اند. در رأس نیازها، تأمین آب آشامیدنی غیرآلوده تبدیل به مسئله حیاتی شده است. گسترهٔ تخریب چنان است که تلاش مفید همهٔ نیروهای مردمی کافی نیست و همتی ملی و تلاشی «کشوری و لشکری» می‌طلبد. واقعیت این است که نه مدیریت رسمی بحران توانسته پاسخگوی ابعاد فاجعه باشد، و نه همبستگی و مشارکت ملی و مردمی در قیاس با موارد پیشین مکفی و رضایت‌بخش بوده است. هر روز هم که می‌گذرد، با فرارسیدن بحران‌های «طبیعی» و معیشتی و سیاسی تازه‌تر و خیره‌کننده‌تر برای رسانه‌ها، که بر فاجعه‌های گذشته سایه می‌افکنند، فراموشی سرنوشت قربانیان هم بر مشکلات برشمرده افزوده می‌شود. خلاصه، زیستنی چنین پُرمشقت بر زمین و سرزمینی چنان غنی و مستعد توسعه و بهزیستی تآلم و تأمل‌برانگیز است! (برای ادامهٔ گزارش کار این سفر و مسائل، ضرورت‌ها و فوریت‌های امدادگری در مورد سیل به کانال کار-گروه امداد شریعتی(پوران) رجوع کنید).

در برابر تسلسل سرسام‌آور مسائل و مصائب جاری، آنچه هنوز امیدبخش است خواست و ارادهٔ عمومی است به ادامهٔ نبرد برای بقای ملی و همزیستی در این کشور و بر این سرزمین. برای نمونه، واقعیتی که در این سفر فراسوی همه مشکلات نظر ما را به خود جلب کرد، وجود هویت فرهنگی عرب‌های ایرانی بود که از شمال‌ تا جنوب غربی خوزستان می‌زیند و شاید برای مرکزنشینان پدیده‌ای ناشناخته باشند. «عرب ایرانی» که شاید بیش از سایر اقوام ایرانی در برابر تجاوز یک ارتش خارجی مدعی دفاع از عربیت قربانی شده و مقاومت کرده باشد تا «ایده» یا آرمانی از ایران (تعبیر گراردو نیولی، ایرانشناس شهیر ایتالیایی) را به‌گونه‌ و روایتی دیگر نمایندگی کند. ایرانی گونه گون و چندصدا، در برابر آن نوع ایرانشهری که گوهرش استیلای انحصاری و پارسی‌سرایی «آریامهری» و تشیع «صفوی»(قزل‌باشی چگینی) است و در مخیله‌اش «ایرانی عرب» ترکیبی ممتنع و محال می‌نماید!

قربانیان سیل و جنگ و فقر، «ایرانی» اند، خواه ترک و ترکمن، خواه لُر و کُرد، خواه عرب و عبری، و خواه بلوچ و گیلک و فارس..، چنان‌که ایرانی اند، خواه مسلمان (با هر مذهبی)، و یا ارمنی، کلیمی، آسوری، و صابئین مندایی …
«ایران» خواه پیش از اسلام که در کنفدراسیونی «شاهنشاهی» (نوعی امپراطوری) می‌زیسته و خواه پس از اسلام که در کنفدراسیونی «خلافتی»، همواره متشکل بوده است از اقوام و زبان‌ها و ادیان و مذاهب متنوع و..، این تنوع فرهنگی، تبادل زبانی، تساهل مذهبی و مسلکی، ثروت و غنای این سرزمین و تمدن را می‌ساخته است.
ذات و جوهر «ایرانیت» نه خاک و خون و تخمه و تبار، نه گویش و سرایش و زبان و لهجه، و نه دین و مذهب و مسلک، به شکل خالص و مجزای هر یک از این عناصر، بل‌که در «سبکی» ترکیبی از این‌همه است که در جستجوی پاکی و راستی و نیک‌خواهی «استعلایی»، همهٔ این مرزهای موروثی و سنتی متصلب شده را در می‌نوردد و انسانیتی فراخ‌تر را طرح می‌افکند. «ایدهٔ» یا آرمان ایران همین است: «راست بگو و تیرت را هرچه دورتر پرتاب کن! (آرش‌وار) فضیلت ایرانی این است!» (نیچه)

منبع: کانال تلگرامی نویسنده

مطالب مرتبط

ایرج سبحانی، استاد علوم پزشکی دانشگاه کرتی پاریس، فرانسه


در سال‌های اخیر، نظم بین‌الملل که روزگاری بر پایه احترام به قواعد و گونه‌ای اخلاق جمعی بنا شده بود، با بحران بی‌سابقه‌ای مواجه شده است. نه تنها ارزش‌های مشترک مانند حقوق بشر، دموکراسی و حاکمیت قانون تضعیف شده، بلکه نهادهای جهانی که وظیفه‌ی پاسداری از این ارزش‌ها را داشتند، به شدت مورد بی‌اعتمادی و تردید قرار گرفته‌اند.

جمال کنج*

وقتی آن حسابرسی فرا برسد، مورخان مسیر را ردیابی خواهند کرد که نشان می‌دهد چگونه قوی‌ترین ملت روی زمین اجازه داده است قدرت نظامی و سیاست خارجی‌اش برای خدمت به یک کشور خارجی برون‌سپاری شود

مطالب پربازدید

مقاله