اهمیت رابطه با آمریکا بسیار مهم تر از موضوع تحریم هاست

در جنگ جهانی دوم روی کشور ژاپن بمب اتم انداختند ولی آنها به جای اینکه قهر کنند اقتصادشان را توسعه دادند. آن ها ملتی اند که در حقیقت بر این گذشته، گذشت کردند.مثال دوم برزیل است که یک دولت کاملا دست چپی در آن به نام لولا داسیلوا بر سر کار آمد که رهبری اتحادیه های کارگری برزیل را بر عهده داشت. آن ها هم به جای اینکه به گذشته برگردند و با امریکا مخالفت کنند از تکنولوژی استفاده کرده و می‌کنند و کشوری که پایه های اقتصادی‌اش، کشاورزی بود الان به یک قطب اقتصادی دنیا تبدیل شده که رتبه هفتم را به لحاظ اقتصادی در جهان دارد.ما باید از این دو کشور درس بگیریم.

چه ما بخواهیم با آمریکا رابطه داشته باشیم و چه نخواهیم؛ جدا از مسائل تحریم، این مسئله تبدیل به یک مسئله استراتژیک برای ایران شده است.از جمله به این دلیل که هم اکنون در خاورمیانه اسراییل و کشورهای شیخ‌نشین خلیج فارس از برقراری رابطه ایران با امریکا به شدت ناراحت و ناراضی اند و در حال طراحی و برنامه‌ریزی برای شکست آن هستند. وقتی که ما در معادلات منطقه حضور نداریم، جای خالی ما را آنها پر می‌کنند. مانند اتفاقی که در بحرین افتاد و ایران هیچ کاری نتوانست بکند.

هم چنین در تصمیمات مهمی که در خاورمیانه گرفته می‌شود ما حضور نداریم. از اینروست که مسئله رابطه با امریکا بسیار گسترده‌تر از بحث تحریم‌هاست. ما باید به این موضوع فکر کنیم که منافع ملی ما کجاست؟ و در این راستا باید از بحث‌هایی که من نامش را رادیکالیسم کور می‌گذارم حذر کرد.

منافع ملی ما در حال حاضر در تجدید رابطه با امریکاست. الان هم مشروعیت برنامه هسته ای ایران پذیرفته شده است. این بحثی که در گذشته به این راحتی مطرح نمی‌شد. پس الان برای ایران بسیار محیط باز است که با امریکا به یک جمع بندی همسوو برد- برد برسد.

الان مسئله دوست داشتن یا نداشتن امریکا و رابطه با آن نیست بلکه بحث بر سر این است که منافع استراتژیک ایران در برقراری ارتباط با امریکاست.دو کشور دیگرکه برای ما مهم هستند و به لحاظ تاریخی باید به آنها توجه کنیم ژاپن و برزیل هستند.

در جنگ جهانی دوم روی کشور ژاپن بمب اتم انداختند ولی آنها به جای اینکه قهر کنند اقتصادشان را توسعه دادند. آن ها ملتی اند که در حقیقت بر این گذشته، گذشت کردند.

مثال دوم برزیل است که یک دولت کاملا دست چپی در آن به نام لولا داسیلوا بر سر کار آمد که رهبری اتحادیه های کارگری برزیل را بر عهده داشت. آن ها هم به جای اینکه به گذشته برگردند و با امریکا مخالفت کنند از تکنولوژی استفاده کرده و می‌کنند و کشوری که پایه های اقتصادی‌اش، کشاورزی بود الان به یک قطب اقتصادی دنیا تبدیل شده که رتبه هفتم را به لحاظ اقتصادی در جهان دارد.ما باید از این دو کشور درس بگیریم.

در دنیای فعلی ایدئولوژی و دولت کارآیی خود را کاملا از دست داده‌اند. یعنی زمانی است که باید قدرت اقتصادی پیدا کرد و با آن قدرت بر سر میز مذاکره نشست یا به جای آن تا ابد می‌توانیم فریاد مرگ بر آمریکا سر دهیم (که البته الان هم خیلی بر سر آن در ایران بحث وجود دارد). اما به هر حال اینها هیچ کدام دردی از مشکلات مردم را داوا نمی‌کند.

در خبرهای چند روز گذشته سخنان آقای خامنه‌ای را داشتیم که به نظر من دست دولت را در بسیاری از زمینه‌ها کوتاه کرده است. تا چند روز کسی جرات نمی‌کرد به دولت به خاطر موضوع امریکا حمله کند اما الان این کار صورت می گیرد. صحبتهای خامنه ای برای راست‌های افراطی توجیهی درست کرد که حمله به دولت را افزایش دهند. اگر قبلا حسین شریعتمداری علیه دولت مطلب می‌نوشت الان حمید رسایی حرف های بزرگتری می زند.

الان در مجلس خط راست افراطی بر آن است که این گروه در مجلس برای مذاکرات نماینده داشته باشند. به نظر من اینها حلقه را بر دولت تنگ می‌کنند و به قول امریکاییها این که دولت از خودش قدرتی داشته باشد که بداند در دیپلماسی چه کاری را کجا انجام دهد؛ چنین انرژی‌ای را از دولت خواهند گرفت و دولت را در زمینه دیپلماسی تضعیف می‌کند. من این کار را در جهت منافع مملکت نمی‌دانم.

چند روز پیش سخنان آقای رفسنجانی و شعار مرگ بر امریکا را داشتیم که برگشت مجدد راست‌ها را به دنبال داشت. سخنان خامنه‌ای توجیهی برای کار راست ها بود که دست دولت را در دو زمینه عملا می‌بندد. اولا در آینده دولت این جرات را نخواهد داشت که کارهای ابتکاری از خود نشان دهد و همیشه نگران این است که چه عکس‌العملی را در پی خواهد داشت و در زمینه دیپلماسی نیز دولت نمی تواند کاری انجام دهد. الان مرتبا به آقای ظریف و تیم دیپلماتیک دولت حمله می شود. این کنشی در وزارت خارجه است برای کسانی مثل ظریف که سیاست خارجه را می دانند و انسانهای مبتکر و کارآیی هستند.

باید منتظر بود در روزهای آینده تا ببینیم دامنه این حملات به کجا خواهد رسید. اصولا من فکر می کنم دولت بعد از این ماجرا دست به عصاتر قدم بر دارد.

صحبت های آقای روحانی خیلی خوشحال کننده بود آنجا که گفت ما در جهت منافع ملی کشورمان هر کاری که لازم باشد انجام می‌دهیم. البته اشکالی ندارد به دولت انتقاد شود اما من فکر می کنم اینها بر آنند که دولت را محدود کنند.

البته اوباما هم مشکلات خودش را دارد. اگر ایران سعی کند در زمینه‌های داخلی توفیقی پیدا کند اوباما هم دستش بازتر خواهد بود. امروز عکسی را  در رابطه با شعار مرگ بر امریکا می دیدم که مطمئنا در بیرون آمدن این خبرها اسراییل بیشتر کار می کند. مسلما محدودیت های داخلی روحانی دست اوباما را هم بسته تر خواهد کرد. اوباما در حال حاضر نمی خواهد وارد هیچ موضوعی در خاورمیانه بشود و این کار به نفع امریکاست. الان امریکا قدرت جنگ ندارد و نمی خواهد وارد جنگ شود و پای میز مذاکره می رود. ما باید این پروسه ر ا برای دولت امریکا تسهیل کنیم. یعنی باید تمام کوشش ما در این جهت باشد که به این جمع بندی برسیم و اوباما مستقل از بحثهای کنگره در حال سرمایه گذاری روی این قضیه است.

اتفاقی که در چند روز اخیر افتاد این بود که تحریمی که در دستور کار سنای امریکا بود به تعویق افتاد. اینها نتیجه کاری است که اوباما انجام داده است. خیلی ها به صحبتهای اوباما با نتانیاهو اعتراض می کنند اما باید دانست که دست اوباما هم در امریکا بسته است. نئوکان ها می خواهند او را شکست دهند و ما باید حواسمان در این عرصه بسیار جمع باشد که زمینه هایی برای اوباما فراهم شود که با دست بازتری بتواند سر میز مذاکره بنشیند. من شک ندارم که امریکا در شرایطی نیست که بتواند کنش دیگری در خاورمیانه داشته باشد بنابراین ما باید دستمان را باز کنیم تا هر چه زودتر به یک جمع بندی و نتیجه درست برسیم.

سایت ملی – مذهبی محلی برای بیان دیدگاه های گوناگون است.

مطالب مرتبط

سعید مدنی / زندان دماوند

بی‌تردید تفاوتی ماهوی در دامنه و ابعاد خشونت علیه دانشجویان و دانشگاهیان حامی مردم غزه و طرفدار آتش‌بس در آمریکا با سرکوب دانشجویان در اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» ایران در سال ۱۴۰۱ وجود دارد

رضا خندان / زندان تهران بزرگ

به جرئت می توانم بگویم هیچ حکومتی در تاریخ چنین جفایی نسبت به فرزندان کشورش نکرده است. آن ها مرز وحشی گری، سرکوب و خشونت عریان را جابجا کردند. زندانیانی که ساعاتی قبل، آسیب دیدگان را نجات می دادند، حالا خود، هدف حمله ی نظامیان و مقامات شده بودند

ابوالفضل قدیانی و مهدی محمودیان

لحظاتی را از نزدیک دیدیم که نفس کشیدن در میان آتش و دود و انفجار، خود به یک رویا تبدیل شده بود. زمانی که صدای جنگنده‌ها و بمب‌ها همچون کابوسی بی‌پایان بر سر ما فرود می‌آمد، زنده ماندن تنها آرزویی دست‌نیافتنی بود. هر لحظه ممکن بود صدای انفجاری دیگر، جان هر یک از ما را بگیرد

مطالب پربازدید

مقاله