به گمان نگارنده و بسیاری طرح انحلال مجلس خبرگان بهانه برخورد اصلی با امیر انتظام بوده است اما این داستان از چه قرار بوده است.
انحلال مجلس خبرگان را انتظام نتیجه بحثی می دانست که در جلسه های دوره ای که با دوستانش داشته به ذهنش رسیده است او طرح را با نگاه حقوقی تنظیم می کند با بازرگان مطرح می کند.
قرار می شود در هئیت دولت مطرح شود با مخالفت 3 نفرکه می گفتند قبل از رسانه ای شدن با امام مطرح شود روبرو می شوند. مسئله با خمینی طرح می شود و موضوع منتفی می شود.یعنی مسئله تمام می شود.کسی هم معترض او نمی شود.
بعد ها این نامه در اتاق سفارت ایران در سوئد در میز مخصوص سفیر در زمانی که انتظام در زندان بوده است رویت می شود به دادستانی فرستاده می شود که موضوع داغ برخورد با انتظام می شود.
مخالفان طرح موضوع را به انتظام ربط نمی دهند بلکه باور داشتند این طرح عملی نیست. با توجه به قدرت خمینی در ان زمان این طرح دولت موقت را زودتر ساقط می کرد. من در زندان هم این را به اقای انتظام گفتم.
باید توجه داشت که طرح انتظام رفتاری حقوقی بود در دوره ای که خمینی همه مسائل را با قدرت فردی حل می کرد.
اما بحث من با امیر انتظام این بود که تلاش شما در ان زمان دغدغه ای صحیح بوده با رفتار غیر عملی ،او جواب می داد راه دیگری نمانده است.
در مورد نگاه خط امامی ها که این طرح را خیانت می دانست هم باید گفت . نظر انتظام این بود که مجلس پیش نویس را کنار گذاشته است این کارغیرقانونی است وظیفه مجلس اصلاح پیش نویس بوده نه تهیه یک قانون اساسی جدید.
خط امامی ها باید بدانند که خمینی با پیش نویس موافق بوده نظر انتظام این بوده که با توجه به طولانی شدن زمان مجلس و نقض رفتار قانونی همان پیش نویس به نظر خواهی گذاشته شود.پس نظر انتظام در ان زمان قانون اساسی بوده که ولایت فقیه در ان وجود نداشته است.
به نظر می رسد که هم انحلال مجلس خبرگان قانون اساسی عملی نبوده هم انحلال آن خیانت قلمداد نمی شده است.
امروز یسیاری از همان خط امامی ها به همان پیش نویس رسیده اند.