در زمان و زمانه ای که هر روز 400 تا 1000 نفر به دلیل سیاست های غلط، مدیریت ضعیف ، فساد و ناکارآمدی جان میبازند و روزانه هزار خانواده را داغدار میکنند، مرگ روح الله زم چه حساسیتی را ممکن است برانگیزاند. حتما بعدها در نگارش وقایع این روز ها نامی از تک تک جان باختن بیماران مبتلا به کرونا نمیبرند اما از روح الله زم یاد خواهند کرد، نه به این دلیل که او چنین کرد و چنان نکرد، نه به این دلیل که او خدمت کرد یا خیانت، نه به این دلیل که او صادقانه اعتراف کرد یا فریب وعده های زندانبان را خورد ، نه به این دلیل که او از حقوق قانونی اش برای داشتن وکیل و امثال آن برخوردار بود یا نبود و شاید نه به این دلیل که او واقعا مجرم بود یا قربانی، بلکه به این دلیل که او در زمان و زمانه ای که خاک مرگ بر سر جامعه ریخته شده بود و هر روز هزاران نفر در بیمارستانها به سادگی میمردند،”اعدام” شد.
حکم اعدام نهتنها یک سیاست جنایی خاص یا موضوع حقوق بشری، بلکه یک مسئله مهم سیاسی بنیادین است. این حکم بازتاب رابطه بنیادین بین افراد و نظام حکمرانی است. صدور و اجرای حکم اعدام همسو با نظر آنانی است که قدرتی مطلقالعنان و انحصاری ازجمله حقگرفتن زندگی شهروندان را طالب اند. به این ترتیب حکم اعدام قربانی بزرگتر از محکوم به مرگ و خانواده اش یعنی یک ملت دارد. روی دیگر سکه اعدام آن است که حق حکمران برای کشتن مقدم بر حق شهروندان برای زندگی است. این حق که گروهی سر همنوع خود را میبرند از کجا بر میخیزد؟ قطعا این حق مبنای حاکمیت مردم و قانون نیست. قانون نماینده اراده عامّه است که از مجموع ارادههای افراد پدید آمده، از این رو باید پرسید: چه کسی به افراد دیگر حق داده است که حیات کسی را از وی باز گیرند؟ بزرگی گفته اگر بشر حق خودکشی ندارد، چگونه میتواند معطی این حق به هرمرجع دیگری باشد؟ و از همین رو، هیچ حقی مجازات مرگ را تجویز نمیکند.
تسلط حق نظام برای مجازات اعدام هم علت و هم نتیجه مجموعه سیاسی و اجتماعی فراگیرتری است که بسیاری آفات را به دنبال دارد. آیا محتمل نیست نظامی با مجوز کشتن، زمانی و جایی برای فرستادن شهروندان به جنگهایی فراتر از دفاع از خود یا استفاده از قدرت افراطی یا اعمال شکنجه به بهانه تهدید امنیت ملی اقدام کند. آیا نظامی با مجوز کشتن، نظامی خطرناک نیست؟ میتوانیم فراتر از این بگوییم آیا شهروندان در نظام حامی و مجری مجازات مرگ ، قربانیان این نظام نمی شوند؟
نظامهای مجازاتکننده مرگ بسیار خطاکار و خطرناکاند، زیرا اغلب خشن، محاسبهگر و برنامهریزیشده هستند. پیام صدور مجوز کشتن به هر نظامی آن است که کشتار همیشه خطا نیست. چه زمان و چه کسی و به چه دلیل اختیار کشتن را به نظامها داده است؟ حتی اگر محکومان سزاوار سلب حیات باشند که اغلب نیستند ، نباید آنها را کشت، زیرا مجازات باید خاستگاه حیات باشد و نه خاتمه حیات.
در سال 2001 و در میانهگذار به دمکراسی، دولت شیلی قانون لغو حکم اعدام را به تصویب رساند. تا آن زمان 126 سال بود که حکم اعدام برای جرایم غیرسیاسی به کار برده میشد. مجازات حبس ابد نیز حداقل برای 40 سال صادر میشد. این موضوع در جشن عمومی که برای نشان دادن تعهد کامل به زندگی و حق حیات همه زندانیان برگزار شده بود اعلام شد. بی تردید روزی تاریخی بود که در آن گزینه طرفداری از زندگی، گزینه طرفداری از مرگ را شکست داد. به گفته یکی از فعالان حقوق بشر شیلی: «حق حیات و حفاظت از آن، حق بنیادین موجودات انسانی است. بدون حیات، موجودی وجود ندارد و بنابراین بدون آن همه حقوق ذاتی انسانی مردم نقض می شود.
اگرچه حکم اعدام نقض جدی اصول بنیادین اعلامیه جهانی حقوق بشر از جمله اصل سوم است که مطابق آن ” هرکس حق حیات، آزادی و امنیت فردی دارد” ، این حکم در برخی کشورها هنوز به کار گرفته میشود. خوشبختانه آگاهی فزاینده درباره مصونیت حق حیات، مشارکت رسانههای جمعی در انتشار خبر محکومیت اعدام در شبکه های اجتماعی،خبررسانی گسترده در این زمینه و ارتباطات منطقه ای و بین کشوری موجب شناخت بیشتر این حقایق و محکومیت گسترده حکم اعدام شده است. اگر جهانی سازی یک اثر مثبت داشته باشد، دقیقاً همین امکان دسترسی و انتشار اطلاعات و رساندن اخبار به دولتها، جامعه بین الملل و جامعه مدنی است.
کاربرد حکم اعدام در امور کیفری، سیاسی، مذهبی یا دیگر حوزهها هرگز تمایزی بین آن و بیرحمی ایجاد نمیکند. روشهای متفاوت ممکن است به کار گرفته شود، امّا صرفنظر از میزان خشونت به کار گرفته شده توسط دولتها یا قدرت، وقتی کسی کشته میشود، همه حقوق وی نقض می شود، زیرا بدون آن همه دیگر حقوق غیرقابل دست یابی هستند. اعدام یا کشتن، قدرت و تسلط بر زندگی دیگران را نشان میدهد که نه اثرات مثبت دارد و نه بازدارنده و اصلاح کننده است.
حکم اعدام سمبل اقتدار است و بهطور تاریخی اجرای حکم اعدام حق حاکم مطلق و اقتدار دولتی تخطیناپذیر را نشان میدهد. حکم اعدام با نقض حقوق بشر مانند کاربرد افراطی زور، شکنجه و دیگر اشکال بیرحمانه یا رفتار غیرانسانی و حقارتآمیز و تبعیضآمیز نسبت وثیقی دارد.از همین رو مبارزه علیه حکم اعدام یکی از مناقشات بزرگ حقوق شهروندی عصر ماست.